مصاحبه
بیان ویژگی ها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی ـ ضرورت تلاش اندیشمندان در تبیین انقلاب اسلامی
مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل گیری انقلاب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 دی‌ ‭1357

زمان (قمری) : 22 م‍ح‍رم‌ ‭1399

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 266

موضوع : بیان ویژگی ها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی ـ ضرورت تلاش اندیشمندان در تبیین انقلاب اسلامی

زبان اثر : فارسی

مصاحبه کننده : محمد حسنینْ هیکل، نویسنده و روزنامه‌نگار مصری

مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل گیری انقلاب

مصاحبه

‏زمان: جمعه 2 دی 1357 / 22 محرّم 1399‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: بیان ویژگیها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی ـ ضرورت تلاش اندیشمندان‏‎ ‎‏در تبیین انقلاب اسلامی‏

‏مصاحبه کننده: محمد حسنینْ هیکل، نویسنده و روزنامه نگار مصری‏

سؤال: ‏[‏‏حرکت اسلامی را در مقایسه با زمان پیامبر چگونه می بینید؟‏‏]‏

جواب: ‏حرکت کنونی ایران نمونه ای است از حرکت صدر اسلام؛ که در یک مدت کوتاهی،‏‎ ‎‏تأثیری بسیار عمیق و طولانی بر جای خواهد گذاشت.‏

ــ     ‏[‏‏با وجود روحیۀ یأس و ناامیدی که در مردم ملاحظه می شد، گسترش این حرکت جدید از چه چیزی‏‎ ‎‏ناشی می شود؟‏‏]‏

ــ     ‏این یأس در عموم کشورهای اسلامی بود؛ برای اینکه تبلیغات غربی و تبلیغات اجنبی به‏‎ ‎‏قدری شدید شده بود که تمامی اهالی ممالک اسلامی را تحت سیطرۀ آنها برده بود؛ و از‏‎ ‎‏این جهت احتمال نجات در مردم اصلاً وجود نداشت. حالا با این حرکت و نهضتی که‏‎ ‎‏پیدا شد، احتمال آن است که سایر ممالک هم متصل و ملحق بشوند؛ نه تنها احتمال، بلکه‏‎ ‎‏نزدیک به اطمینان است، که مسلمین از این سیطره نجات یابند؛ و از خداوند، نجات و‏‎ ‎‏تحقق آمال مسلمین را آرزو دارم.‏

ــ     ‏[‏‏آیا پیش بینی می کنید که حرکت اسلامی ایران استمرار پیدا کند و به سایر کشورها نیز سرایت نماید؟‏‏]‏

ــ     ‏استمرار این جنبش از ناحیۀ مسلمانان ایران ـ قطعاً ـ خواهد بود؛ اما ایران محتاج به کسانی‏‎ ‎‏است که از خارج کمک کنند؛ کمک تبلیغاتی کنند، نویسندگان بزرگ، ادای دِین کنند.‏‎ ‎‏در چنین مشکلاتی به واسطۀ قلمهای توانای خود، مسائل را مطرح، به مردم خود و به‏‎ ‎‏سایر مردم جهان برسانند، و این از موجبات تقویت روحی مردم ایران خواهد بود، تا آنها‏‎ ‎‏هم در استمرار خود ثابت قدم بشوند.‏


ــ     ‏[‏‏من در سالهای 1950 و 1951 (در اوج مبارزات مردم، علیه انگلیسی ها) در ایران بودم و اولین کتاب‏‎ ‎‏خود را دربارۀ ایران نوشتم.‏‎[1]‎‏ نظر شما در مورد تفاوت مبارزات، در آن سالها و مبارزات کنونی‏‎ ‎‏چیست؟ و چرا امپریالیسم جنبش را در آن سالها شکست داد؟‏‏]‏

ــ     ‏نظر من این است که جنبش فعلی خیلی عمیقتر است، تا جنبش زمان مرحوم دکتر مصدق.‏‎ ‎‏جنبش در آن وقت صرفاً سیاسی بود؛ و الآن در جنبش جنبۀ دینی غلبه دارد. در مملکت‏‎ ‎‏ایران، مردم همه مسلمان هستند. اقشار زیادی از سیاست بیخبرند؛ اما به دین علاقه دارند.‏‎ ‎‏تمام دهات ـ که خوب است بروید و ببینید ـ همین شعارهای شهر را می دهند و‏‎ ‎‏درخواستهای آنان را دارند. تمام مردم از کوچک ـ طفل دبستانی ـ تا پیرمردِ در حال‏‎ ‎‏نَزْع،‏‎[2]‎‏ یکصدا همین مطلب را می گویند. این درخواستها و شعارها به طوری ملی شده‏‎ ‎‏است، که کسی نمی تواند مناقشه کند. این جنبش دارای یک معنای اسلامی ـ سیاسی‏‎ ‎‏است؛ و جنبش گذشته فقط سیاسی بود. جنبش کنونی عمقش بیشتر، و امید به‏‎ ‎‏پیروزی اش بیشتر است؛ امید که این نهضت را نتوانند خاموش سازند.‏

ــ     ‏[‏‏ما هم امیدواریم که این جنبش پیروز شود. من واقعاً از اینکه شما به من فرصت چنین بحثی را داده اید‏‎ ‎‏مفتخرم؛ اما همۀ ما از خود می پرسیم که آیا این جنبش به اهداف خود می رسد؟ بسیاری از ما نگرانیم که‏‎ ‎‏این جنبش ممکن است به اهداف خود نرسد؛ دشمنان ما نسبت به گذشته خیلی ورزیده تر هستند. مسئله‏‎ ‎‏تنها شاه نیست؛ ایران یک کشور بزرگ صادرکنندۀ نفت است؛ ایران پلیس منطقه و محافظ منافع‏‎ ‎‏امپریالیستهاست؛ عضو یک پیمان نظامی است. در آن موقع که من در ایران بودم عوامل رهبری سیاسی‏‎ ‎‏در جنبش بودند، و عوامل رهبری مذهبی هم بودند. الآن سرتاسر رهبری جنبش، اسلامی است. در آن‏‎ ‎‏زمان رهبری سیاسی و مذهبی از هم جدا بودند (که مقصود کاشانی و مصدق است)؛ اما حالا این رهبری‏‎ ‎‏(سیاسی ـ دینی) واحد است و یک رهبری وجود دارد. اما دشمنان نیز الآن متحدند؛ تمامی منطقه را زیر‏‎ ‎‏نفوذ خود دارند. حالا که این جنبش در ایران رخ داده است دنیای غرب غافلگیر شده است.‏

‏     چند سال قبل من شاه را در ایران ملاقات کردم. همه تصور می کردند که اوضاع تثبیت شده است.‏

‏سؤال این است که چرا این وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و این توسعۀ عظیم جنبش از کجا‏‎ ‎‏ناشی می شود؟‏‏]‏

ــ     ‏این قدرت، ناشی از اسلام است. در زمان کاشانی ـ مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه های‏‎ ‎‏سیاسی جنبش قوی بود. در زمان کاشانی، هم به وی نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه های‏‎ ‎‏دینی را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جای تقویت جنبه های دینی و به‏‎ ‎‏جای آنکه جهات دینی را به جهات سیاسی غلبه بدهند، خودشان سیاسی شدند؛ رئیس‏‎ ‎‏مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید برای دین کار کنند نه آنکه سیاسی بشوند.‏

‏     اما حالا جنبش در همۀ جهات، دینی است، اسلامی است؛ سیاست هم داخل آن‏‎ ‎‏است. اسلام، دین سیاسی است؛ سیاست در بطن این جنبش است. خوب است حالا هم‏‎ ‎‏سری به ایران بزنید و ببینید ـ از نزدیک ـ که امروز چیست و آن روز چه بود. مشکلات‏‎ ‎‏زیاد است؛ ابرقدرتها هستند، و همۀ نگرانیها را از جنبش ما دارند؛ اما کاری نمی توانند‏‎ ‎‏بکنند، مگر بخواهند به زور، نیرو پیاده کنند. ما ضعیف هستیم و از نظر نظامی نمی توانیم‏‎ ‎‏با آنها مقابله کنیم؛ وگرنه آنها با دست دولتها، با کودتای نظامی، با دولت نظامی و غیره‏‎ ‎‏ـ حتی با کودتای نظامی و از بین بردن خود شاه هم ـ نمی توانند موفق بشوند. عمق جنبش‏‎ ‎‏به حدی است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامی و حکومت نظامی حل شده‏‎ ‎‏است؛ مردم اعتنایی ندارند. امروز مردم برای اسلام فریاد می زنند، آن روز برای نفت‏‎ ‎‏بود؛ فرق است وقتی که مردم برای منفعت، جنبش می کنند یا برای خدا. جنبش در آن‏‎ ‎‏روز مادی بود، و جنبش امروز معنوی است؛ لذا کاملاً شبیه صدر اسلام است، و ما به‏‎ ‎‏موفقیت آن امیدوار هستیم.‏

‏     نه اینکه نگرانی نداریم. البته در چنین مبارزه ای نگرانیهایی هست؛ همۀ مراکز سیاسی‏‎ ‎‏دنیا به ایران توجه دارند؛ می خواهند جنبش ایران را خرد کنند. نه اینکه ندانیم و نگران‏‎ ‎‏نباشیم؛ اما ما احراز تکلیف شرعی کرده ایم؛ احراز امر الهی داریم؛ این همان منطق صدر‏‎ ‎‏اسلام است؛ همان منطق است که اگر کشته شویم به بهشت می رویم، اگر بکشیم به بهشت‏‎ ‎‏می رویم؛ اگر شکست بخوریم به بهشت می رویم، اگر شکست بدهیم به بهشت‏

‏می رویم؛ لذا از شکست نمی ترسیم؛ لذا ما ترسی نداریم. قضیۀ ما سیاسیِ صرف نیست؛‏‎ ‎‏ما بامنطق اسلام پیش می رویم، ازشکست ترس نداریم. رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ‏‎ ‎‏هم در بعضی غزوات شکست خورد. ما با شمشیر خدا به جنگ می رویم؛ ترس نداریم.‏‎ ‎‏نهضت ادامه خواهد یافت.‏

ــ     ‏[‏‏چگونه این وضع اتفاق افتاد؟ ناظرینی که به ایران نگاه می کنند و اوضاع ایران را بررسی می کرده اند،‏‎ ‎‏نمی توانند این حرکت عظیم را باور کنند. این اولین نمونه در تاریخ است؛ خصوصاً تنها نمونه ای است‏‎ ‎‏که از راه دور جنبش، رهبری و کنترل می شود. عظمت این جنبش از کجا ناشی می شود؟‏‏]‏

ــ     ‏جزیرۀ ثبات و آرامش ایران همراه با اختناق بود. هر اختناقی انفجاری را به وجود‏‎ ‎‏می آورد. اختناق همگانی به دنبالش انفجار همگانی است. مردم از هر جهت در فشار‏‎ ‎‏بودند؛ همه انتظار خروج از این فشار را داشتند؛ و همه امیدشان رفتن شاه شده بود. اگر‏‎ ‎‏متوجه و مطلع باشید و به یاد بیاورید، در زمان رضاخان بعد از آن همه فشارها، وقتی‏‎ ‎‏نیروهای متفقین از سه طرف به ایران حمله کردند و ایران را اشغال کردند، تمام زندگی‏‎ ‎‏مردم، همه چیز مردم در خطر افتاد؛ اما چون رضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛ چرا که‏‎ ‎‏فشار و اختناق باعث یک رنج بزرگی شده بود که برای رهایی از آن رنج بزرگ رنجهای‏‎ ‎‏دیگر را تحمل می کردند. این حالت اختناق و رنج عمومی در زمان این شاه بیشتر شد.‏‎ ‎‏جهات متعدده ای پیش آمد که مردم به شدت در رنج بودند. سازمانیها ‏‏[‏‏ساواکیها‏‏]‏‏ و سایر‏‎ ‎‏مراکز و عمال دولتی، چنان با مردم رفتار کردند که برای همه یک عقده شد، و این عقده‏‎ ‎‏عمومی شد؛ به طوری که همه منتظر یک نیشتر بودند که این عقده بشکافد و همه بیرون‏‎ ‎‏بریزند. این عقده را روحانیت بیرون ریخت. من زبان مردم را می فهمم و نهادهای جامعه‏‎ ‎‏را می شناسم. با زبان مردم صحبت می کنم و از نهان آنها سخن می گویم. تمام نقاط ضعف‏‎ ‎‏پنجاه ساله را ـ که حاضر در قضایا بوده ام ـ انگشت می گذارم؛ مطلع بودم، ناظر بودم. همۀ‏‎ ‎‏مردم در حال انفجار بودند، همه منتظر بودند. این حالت استبدادی، انفجار را به فعلیت‏‎ ‎‏رساند؛ قیام روحانیت باعث انفجار شد.‏

ــ     ‏[‏‏گفته اند که احتمال نمی رود امریکایی ها در ایران دخالت نظامی کنند. اگر ارتش نتواند با مردم مقابله‏

‏کند و آنها منافع خود را در خطر قطعی ببینند، آیا احتمال دخالت نظامی نمی دهید؟‏‏]‏

ــ     ‏اینها از هجومهای سابقی که در ایران شده است تجربه آموخته اند؛ می دانند که با حملۀ‏‎ ‎‏نظامی ممکن است پیش ببرند، اما بقا و دوام ندارد. در مملکتی که تمامی ملت مخالفند،‏‎ ‎‏مهاجم ممکن است پیش ببرد، اما نمی تواند باقی بماند. تمامی ملت، آنها را از بین‏‎ ‎‏می برند. آنها کارشناس دارند اوضاع را بررسی کرده و می کنند، و این قضایا را می دانند ...‏‎ ‎‏این کار را نمی کنند؛ اگر بکنند کاملاً شکست خواهند خورد.‏

ــ     ‏[‏‏از اینکه وقت شما را گرفته ام پوزش می طلبم. هر وقت مایل بودید که بحث پایان یابد بفرمایید.‏‏]‏

ــ     ‏دو مطلب است که باید به شما تذکر بدهم.‏

‏     نکتۀ اول: در این نهضت ـ که یک نهضت اسلامی است ـ یک ملت مظلوم، در برابر‏‎ ‎‏این جبارها که می خواهند همۀ ملت را از بین ببرند، قیام کرده است. چه شد که علمای‏‎ ‎‏«الازهر» با ملت مخالفت، و با شاه موافقت کردند؟ با علمایی که با زور و جور موافقت‏‎ ‎‏کردند ـ علیه مظلومین ـ چه می شود کرد؟‏

‏     نکتۀ دوم: از شما که یک نویسندۀ توانایی هستید، می خواهم که اگر می توانید بروید‏‎ ‎‏ایران را ببینید. این مظالم را بررسی کنید؛ از تمامی طبقات سیاسی، بازاری، رعایا،‏‎ ‎‏ارتشیها ـ خصوصاً افسران در درجات پایین و جوان ـ ادارات دولتی، کارمندان دولت، هر‏‎ ‎‏کس که می خواهید انتخاب کنید و از آنها سؤال کنید وضع چه بود و چه شد و وضع اکنون‏‎ ‎‏چطور است؟ بعد که مطلب به دست آمد، کتابی ـ مثل سفر قبلی خودتان ـ دربارۀ ایران‏‎ ‎‏بنویسید و منتشر کنید. که امر پشتیبانی از ملت ایران و ادای دِین شما می باشد.‏

ــ     ‏[‏‏من شاه را در سال 1975 ملاقات کردم؛ بحث زیاد و شدید و تندی با او داشتم. وقتی به او گفتم که سؤال‏‎ ‎‏زیادی از شما دارم، او نیز گفت سؤالات زیادی از شما دارم. او می دانست که دوست عبدالناصر بودم و‏‎ ‎‏راجع به عبدالناصر سؤالات زیادی از من کرد. شاه وقتی از خودش و انقلاب شاه و ملت و آرزوهایش‏‎ ‎‏صحبت می کرد، به او گفتم چرا هر کجا می روید با مخالفت جدی جوانان کشور روبه رو هستید و با‏‎ ‎‏مخالفت و نفی رژیم شاه روبه رو می شوید؟ جوانان، آیندۀ مملکت هستند؛ آنها چرا با شما مخالفند؟‏‎ ‎‏من احتیاج ندارم بروم ایران تا بدانم وضع چگونه است؛ من اوضاع را می دانم. من دوست نزدیک‏

‏عبدالناصر بودم و با رژیم شاه مخالفت داشتیم. اما دربارۀ علما؛ این اولین جنبش در اسلام است که علناً‏‎ ‎‏ضد رژیم، قیام کرده است. آنچه که جنبش را مهم کرده است، همین است که اولین حرکت ضد دولت‏‎ ‎‏است.‏

‏     علمای «الازهر» متأسفانه کاملاً مطیع اوامر دولتند؛ از زمان عثمانیها چنین بوده است؛ بلکه از ابتدای‏‎ ‎‏خلافت چنین بوده است. دولت همه چیز را کنترل می کند؛ به همین دلیل است که برخی از کمونیستها‏‎ ‎‏می گویند، و به ما حمله می کنند، که مذهب، وسیله و ابزار دولت برای اجرای اغراض وی می باشد.‏‏]‏

ــ     ‏یکی از خصوصیات مذهب شیعه، همین است که در هیچ عصری از اعصار، تابع دولت‏‎ ‎‏نبوده است؛ و در برابر دولتها ایستاده است. بزرگان خود را به کشتن داده است. چنین‏‎ ‎‏مذهبی است که می تواند معرف اسلام باشد و اسلام را ارائه دهد، و در برابر سایر تزهای‏‎ ‎‏کمونیستها عرض اندام کند و نشان بدهد که دین افیون جامعه نیست و علما تابع دولتها‏‎ ‎‏نیستند.‏

ــ     ‏[‏‏قبول می کنم که این حرکت، حرکتی است مذهبی. برنامۀ شما بعد از رفتن شاه چیست؟ این برنامه باید‏‎ ‎‏یک برنامۀ سیاسی باشد. انتقال از یک حرکت خالص مذهبی به یک حالت سیاسی و یا سیاسی ـ‏‎ ‎‏مذهبی، چگونه انجام پذیر است؟‏‏]‏

ــ     ‏مذهب ما یک مذهب سیاسی است. علمای مذهب از سیاست اطلاع دارند. در مملکت‏‎ ‎‏ما قحط الرجال نیست؛ رجال دانشمندِ مسلمانِ مدیر، در همۀ رشته ها داریم. بعد از رفتن‏‎ ‎‏شاه، یک دسته دزد می روند و یک دسته امین و کاردان به جایشان خواهند نشست.‏

ــ     ‏[‏‏یک سؤالِ شاید کمی شخصی دارم که مطرح کنم؛ چه شخصیت یا شخصیتهایی ـ در تاریخ اسلامی یا‏‎ ‎‏غیراسلامی ـ غیر از رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) شما را تحت تأثیر قرار داده است و روی شما مؤثر‏‎ ‎‏بوده است؟ و چه کتابهایی - بجز قرآن ـ در شما اثر گذاشته است؟‏‏]‏

ــ     ‏من نمی توانم به این سؤال الآن جواب بدهم. احتیاج به تأمل دارد. کتابهای زیادی ما‏‎ ‎‏داریم؛ شاید بتوان گفت در فلسفه: ملاصدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر. علوم‏‎ ‎‏اسلامی ما خیلی غنی هستند؛ خیلی کتب داریم. نمی توانم برای شما احصا کنم.‏

‎ ‎

  • ـ ایران، بر قله آتشفشان پس از کودتای 1332.
  • ـ جان دادن.