سخنرانی
ضربه دشمن به دو قطب روحانی و دانشگاهی ـ خطر غرب و غرب باوری
سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده پلیس (ضربه به روحانی و دانشگاهی)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 21 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 16 رج‍ب‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 93

موضوع : ضربه دشمن به دو قطب روحانی و دانشگاهی ـ خطر غرب و غرب باوری

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان دانشکده پلیس تهران

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده پلیس (ضربه به روحانی و دانشگاهی)

سخنرانی

‏زمان: 21 خرداد 1358 / 16 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ضربۀ دشمن به دو قطب روحانی و دانشگاهی ـ خطر غرب و غرب باوری‏

‏حضار: دانشجویان دانشکدۀ پلیس تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

رسالت دانشگاهی و روحانی

‏     دانشگاه در هر کشوری ... نقششان این است که انسان درست کنند. مأمور ساختن‏‎ ‎‏انسان هست دانشگاه. از دانشگاه ممکن است یک انسان پیدا بشود که یک کشور را‏‎ ‎‏نجات بدهد و ممکن است که یک انسان پیدا بشود که کشور را به هلاکت بکشد. این‏‎ ‎‏نقش مهمی در دانشگاه است. مقدرات هر کشوری به دست دانشگاه و آنهایی که از‏‎ ‎‏دانشگاه بیرون می آیند هست. بنابراین دانشگاه بزرگترین مؤسسۀ مؤثر است در کشور؛ و‏‎ ‎‏بزرگترین مسئولیتها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم دانشگاه دارد. اینکه اجانب به وسیلۀ عمالشان این کار را‏‎ ‎‏انجام دادند که دانشگاههای ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعماری درست‏‎ ‎‏کردند، برنامه ها، برنامه های استعماری بود، این برای این بود که از دانشگاه می ترسند‏‎ ‎‏همین مطلب را که نقش دارد دانشگاه. همین مطلب در روحانیت هم هست، روحانیت‏‎ ‎‏هم نقش دارد. در روحانیت هم ممکن است یک روحانی یک کشور را نجات بدهد و‏‎ ‎‏ممکن است یک روحانی یک کشور را به هلاکت برساند. این دو قطب، که عبارت از‏‎ ‎‏قطب دانشگاه، به معنای تمام کلمه، دانشگاه، همۀ دانشگاهها و روحانیت، این دو قطبْ‏‎ ‎‏تمام سرنوشت یک ملت را در دست دارند. و لهذا، کار از همۀ کارها بالاتر و شریفتر‏‎ ‎‏[‏‏است‏‎ ‎‏]‏‏و برای اینکه کار، همان کار انبیاست. همۀ انبیا برای آدمسازی آمده اند.‏‎ ‎‏قرآن کریم یک کتاب آدمسازی است. همۀ انبیا آمده اند که آدمها را درست کنند. به‏‎ ‎‏درست کردن آدم همۀ بساط درست می شود. این دو قطب که هر دو مأمور آدمسازی‏

‏هستند، قطب دانشگاه مأمور آدمسازی هست و قطب روحانیت مأمور آدمسازی،‏‎ ‎‏کارشان شریفترین کارهاست برای اینکه همان کار انبیاست؛ و هم مسئولیتشان بالاتر از‏‎ ‎‏همۀ مسئولیتهاست، برای اینکه در اینجا همه چیز درست می شود تمام نظر اجانب به این‏‎ ‎‏دو قطب دوخته شده بود. منتها هر جا را یکجور کوبیدند.‏

دشمنی رضا خان با حوزه و دانشگاه

‏     رضاخان که آمد ـ شماها هیچ کدام یادتان نیست. من دیدم ـ از اول رضاخان که آمد،‏‎ ‎‏بعد از چندی که ابتدائاً به صورت یک مسلمان و یک آدم مثلاً ملی و اینها آمد، وقتی که‏‎ ‎‏پایه های حکومتش محکم شد، اول حمله ای که کرد به روحانیین کرد، اینها را از همه‏‎ ‎‏طرف از هر طرفی کوبید. به طوری که من در مدرسۀ فیضیه یک جلسۀ درس داشتم؛ یک‏‎ ‎‏روز که رفتم دیدم یک نفر است! گفتم چطور؟ گفت که همه شان فرار کردند! قبل از‏‎ ‎‏آفتاب از مدرسه و از حجره ها فرار می کردند؛ و آخر شب برمی گشتند منزل، برای اینکه‏‎ ‎‏نمی توانستند. پلیس می آمد و می گرفت می بردشان، یا لباسشان را می کند؛ یا التزام از‏‎ ‎‏ایشان می گرفت؛ حبسشان می کرد و روحانیون سرتاسر کشور را در مضیقه گذاشتند و در‏‎ ‎‏فشار.‏

‏     راجع به دانشگاه، چون انعکاس دنیایی اش به نظرشان این بود که دانشگاه را نمی شود‏‎ ‎‏بست، دانشگاه را باز گذاشتند. لکن نه دانشگاهی که به درد یک ملتی بخورد و دردی را‏‎ ‎‏از ملت دوا کند. دانشگاه را به یک صورتی درآوردند که اشخاصی که از آنجا خارج‏‎ ‎‏بشوند به درد همانها بخورند. آنقدر تبلیغات کردند از غرب، از جلو رفتن غرب، آنقدر‏‎ ‎‏تبلیغات کردند که جوانهای ما را از همان دانشگاه، غربی بار آوردند. از همان دانشگاه‏‎ ‎‏روی تعلیماتی که اساتید، بعضی از اساتیدی ـ را ـ که اینها از خود آنها بودند، تبلیغات‏‎ ‎‏کردند، جوری که جوانهای ما جوانهایی شدند که به درد آنها می خورند؛ نه به درد کشور‏‎ ‎‏ما. مغزهای اینها را شستند. به جای مغزهای انسانی و ایرانی، غربی گذاشتند، به حیث‏‎ ‎‏اینکه اعتقاد بچه ها و جوانان ما این شد و حالا هم شاید خیلی شان این باشد که باید همه‏

‏چیز ما غربی باشد. به طوری تبلیغات کردند که الآن هم همین طور است.‏

خودباختگی و از دست دادن استقلال فکری

‏     در عین حالی که طبیب داریم، یکی که مریض می شود می گویند اروپا باید ببریم! این‏‎ ‎‏برای این است که خودمان را از دست دادیم. استقلال فکری دیگر حالا نداریم. همه اش‏‎ ‎‏دنبال این هستیم که غرب چکاره است. الآن هم که جمهوری اسلامی را ما می خواهیم‏‎ ‎‏ان شاءالله مستقر بشود و می خواهیم حسابمان را از غرب جدا بکنیم و استقلال همه جانبه‏‎ ‎‏پیدا بکنیم، الآن هم یک دسته «غربزده هایی» هستند که اینها الآن در فکر این هستند که‏‎ ‎‏این جمهوری، اسلامی اش نباشد؛ همان «جمهوری» باشد. یک جمهوری دمکراتیک‏‎ ‎‏باشد. این برای این است که اینها ـ آنهایی شان که مردمی نیستند که خیانتکار باشند ـ اشتباه‏‎ ‎‏دارند. اینها از بس به آنها تزریق شده و تعلیم شده در این مدارس، هر جا می رفتند هی‏‎ ‎‏صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادی در غرب بوده است، هر جا رفتند‏‎ ‎‏صحبت «حقوق بشر» و جمعیت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده، اینها‏‎ ‎‏آنهایی شان که خیانتکار نیستند، اشخاص بدی نیستند، لکن باورشان آمده. از بس به آنها‏‎ ‎‏گفته اند باورشان آمده. و حال آنکه غرب پیشرفتهایی که دارد پیشرفتهای مادی است.‏

درندگی و وحشیگری غرب

‏     غرب دارد دنیا را به صورت یک جنگنده، به صورت یک وحشی بار می آورد.‏‎ ‎‏تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛ به جای او یک حیوان آدمکش‏‎ ‎‏گذاشته است! الآن شما در هر جای دنیا که ملاحظه می کنید، الآن هم که یک آرامشی‏‎ ‎‏فرض کنید در دنیا هست و جنگهای عمومی نیست، در هر مملکتی که می بینید، با دخالت‏‎ ‎‏همین امریکا و با دخالت همین شوروی آدمکشی هست. افغانستان الآن آدمکشی است‏‎ ‎‏به دخالت شوروی، در بسیاری از جاها. لبنان هم آدمکشی است به دخالت امریکا. غرب‏‎ ‎‏حیوان بار می آورد. آنهم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشی! آدمکش! آدمخوار!‏‎ ‎‏پیشرفت، پیشرفت انسانی نیست. پیشرفت حیوانی است. تربیت انسانی نیست. در غرب‏

‏تربیت حیوانی است. حکومتها را می گویم؛ ملتها را نمی گویم. حکومتها و پرورشهایی که‏‎ ‎‏در حکومتها هست حکومتهای انسانی نیست. غرب پیشرفت کرده، پیشرفت کرده در‏‎ ‎‏اینکه حیوان تربیت کرده! آلات قتاله درست کرده. در روزنامه دیشب پریشب بود که‏‎ ‎‏یک ‏‏[‏‏بمبی‏‏]‏‏ درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آنی است که در آن جنگ‏‎[1]‎‏ روی‏‎ ‎‏ژاپن ریختند، پنج مرتبه از آن بالاتر. کار غرب این است! یک چیزی درست کند برای‏‎ ‎‏آدمکشی. و این افتخاری است که پنج مرتبه بالاتر از آن است که دویست هزار نفر را در‏‎ ‎‏یک شهری، یک بمب کشت! این «پیشرفت». ما باورمان آمده است که همه چیزها در‏‎ ‎‏غرب است. خیر، آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است، حیوان درنده‏‎ ‎‏دارند درست می کنند. آلاتی هم که درست می کنند همان چنگ و دندان حیوان درنده‏‎ ‎‏است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.‏

انسانهای ملکوتی در مکتبهای توحیدی

‏     غرب انسان درست نمی کند، آنکه انسان درست می کند آن مکتبهای الهی است.‏‎ ‎‏مکتبهای توحیدی است که تمام همّ انبیا این بوده که آدم درست کنند اگر یک مملکتی‏‎ ‎‏آدم داشت، آزادی به جوری که ضرر به غیر نزند؛ استقلال فکری، استقلال روحی،‏‎ ‎‏استقلال انسانی. آنها انسان می خواهند درست بکنند. قرآن کتاب انسان سازی است؛‏‎ ‎‏می خواهد انسان درست کند. انسان اگر درست شد، آرامش در یک مملکتی پیدا‏‎ ‎‏می شود. اگر یک مملکتی روی تعلیمات توحیدی، روی تعلیمات انسانی ـ اسلامی‏‎ ‎‏افرادش بار آمدند، اینها به تعبیر قرآن اینطور بار می آیند که بین خودشان با هم رحیمند،‏‎ ‎‏دوستند؛ بین خودشان اینطور هستند؛ اما اگر کسی بنا شد به آنها تعدی بکند بخواهد‏‎ ‎‏حمله کند به آنها، نسبت به آنها «اشداء» است، سخت است.‏‎[2]‎‏ باید یک مملکتی که‏‎ ‎‏عهده دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما، عهده دار‏

‏انسان سازی باشد، که وقتی این جوانها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند؛‏‎ ‎‏غربی نباشند؛ اسلامی باشند. غربی بودن ملازم با همان معانی است.‏

پانزده سال مبارزه در راه اجرای اسلام

‏     آزادی که غرب می خواهد یک آزادی بی بندوبار است: هر که هر کاری دلش‏‎ ‎‏بخواهد می کند. یک آزادی است که مخالف با اخلاق است؛ مخالف با سنن انسانی‏‎ ‎‏است؛ نه یک آزادی محدودی که روی قواعد و روی چهارچوب قوانین باشد. آنها یک‏‎ ‎‏همچو آزادی را می خواهند. جمهوری دمکراتیکی که این آقایان می خواهند همان‏‎ ‎‏جمهوری، طرز جمهوریهای غرب می خواهند. مملکت ما آنقدر خون داده است که‏‎ ‎‏حالا بشود یک مملکت غربی! مردم ما برای اسلام خون داده اند؛ برای اسلام اینقدر‏‎ ‎‏تحمل زحمت کرده اند. چند سال است، ده ـ پانزده سال است، زحمت کشیده اند که یک‏‎ ‎‏مملکت اسلامی درست بشود؛ یک قوانین اسلامی در کار باشد. قوانین غربی ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم. ما نمی خواهیم تربیت، تربیت غربی باشد. ما می خواهیم یک تربیت انسانی‏‎ ‎‏باشد، به طوری که همه با هم دوست باشند؛ همه رفیق باشند؛ نه من از شما بترسم؛ نه شما‏‎ ‎‏از من بترسید. محیط، محیط رحمت باشد؛ نه محیط رعب و وحشت. این خدمت، که‏‎ ‎‏خدمت به انسانیت است و خدمت به اسلام است، بر عهدۀ ما و شماست. بر عهدۀ ما‏‎ ‎‏هست در جانب روحانیت؛ بر عهدۀ شما هست در جانب دانشگاههای خودتان.‏

مسئولیت سنگین دانشکدۀ پلیس

‏     مسئولیت دانشکدۀ پلیس بیشتر از سایر مسئولیتهاست؛ برای اینکه اینها کارشان‏‎ ‎‏حساستر است. اگر از «دانشگاه پلیس» آدمهای اسلامی بیرون بیاید، آدمهایی که نسبت به‏‎ ‎‏مردم محبت داشته باشند بیرون بیاید، این اصلاح می کند یک مملکت را. به خلاف اینکه‏‎ ‎‏اگر آدمهایی بیایند که بخواهند تحمیل کنند بر مردم، مردم را اذیت کنند، تربیت آنطور‏‎ ‎‏باشد که ایجاد وحشت و رعب کنند در مردم، این به فساد کشیده می شود، به فساد که‏‎ ‎‏کشیده شد، خودشان هم رو به فساد می روند. بنابراین، این شغل، شریفترین شغلهاست؛ و‏

‏مسئولیتش، بزرگترین مسئولیتهاست. و ما و شما که این شغل را داریم، ما در طرف‏‎ ‎‏روحانیت و شما در طرف دانشگاهها مسئول این جوانها هستیم. در پیشگاه خدای تبارک‏‎ ‎‏و تعالی مسئول هستیم که اینها را خوب بار بیاوریم، اینها را اشخاصی که به درد یک‏‎ ‎‏مملکت بخورند؛ اشخاصی که خدمتگزار باشند به اسلام؛ خدمتگزار باشند به کشور‏‎ ‎‏خودشان؛ امین باشند و خیانتکار نباشند. و همۀ اینها زیر بیرق توحید است و اسلام است.‏‎ ‎‏اسلامی بار بیاورید بچه هایتان را؛ و اسلامی بشوید همۀ شما. خداوند همۀ شما را حفظ‏‎ ‎‏کند؛ سعادتمند کند؛ و همۀ شما را برای مملکت خودتان مفید قرار بدهد.‏

‎ ‎

  • - جنگ دوم جهانی، بمباران اتمی هیروشیما.
  • - اشاره به آیۀ 29، سورۀ فتح.