سخنرانی
قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غرب باوران ـ خطر روشنفکر مآب های غرب زده
سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی (قانون اساسی ـ غربزدگان)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 25 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 20 رج‍ب‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 169

موضوع : قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غرب باوران ـ خطر روشنفکر مآب های غرب زده

زبان اثر : فارسی

حضار : پرسنل نیروی هوایی

سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی (قانون اساسی ـ غربزدگان)

سخنرانی

‏زمان: 25 خرداد 1358 / 20 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غرب باوران ـ خطر روشنفکرمآبهای‏‎ ‎‏غربزده‏

‏حضار: پرسنل نیروی هوایی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مسئلۀ قانون اساسی و مجلس شوراو کارشکنی گروهکها

‏     وقت من کم، و هوا گرم، و شما عزیزان من در توی آفتاب و مکان ضیق و فشرده در‏‎ ‎‏زحمت هستید. ولی من چند کلمه با شما صحبت می کنم. بعض مسائل، مسائل اصلی‏‎ ‎‏است؛ مسائلی است که بنیاد مسائل دیگر است؛ مسائلی است که حفظ کیان اسلام و حفظ‏‎ ‎‏استقلال کشور به آنها بسته است و بعد از اینکه این مسائل اصلی تحقق پیدا کرد، مسائل‏‎ ‎‏دیگری است که آن مسائل باید دنبال بشود.‏

‏     ما الآن مبتلا هستیم به یک رشته از مسائل اصلی که اسلام به آن بسته است و استقلال‏‎ ‎‏کشور. باید همۀ ما تمام همّ مان را و تمام قدرتمان را صرف در این مسائل اصلی بکنیم و‏‎ ‎‏بعد از آنکه ایرانِ مستقلی و اسلامِ پیاده شده ای داشتیم، دنبال مسائل فرعی برویم، و‏‎ ‎‏ان شاءالله آن مسائل را هم متحقق کنیم.‏

‏     الآن مسئله ای که در پیش است؛ یکی مسئلۀ قانون اساسی است؛ و یکی تشکیل‏‎ ‎‏مجلس شورا. این دو مسئله بر سایر مسائل مقدم است. کوششها هست برای اینکه‏‎ ‎‏نگذارند این قدم ثانی را ما برداریم. چنانکه کوششها کردند که نگذارند رفراندم حاصل‏‎ ‎‏بشود راجع به اصل جمهوری.‏

‏     قشرهای مختلف، ریشه های فاسد رژیم سابق، عمال فاسد اجانب، جدیت کردند که‏‎ ‎‏پس از آنکه شکست خوردند و رژیم منحوس شاهنشاهی مدفون شد، نگذارند‏

‏جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. طرحها ریختند و کارشکنیها کردند. طراحان نوکر‏‎ ‎‏اجانب طرح ریختند؛ و ریشه های فاسد رژیم سابق کارشکنیها کردند. تحریم کردند‏‎ ‎‏رفراندم را؛ آتش زدند صندوقهای بعضی از بلاد را؛ مانع شدند از اینکه رأی بدهند در‏‎ ‎‏بعضی از موارد، لکن شکست خوردند، آن هم شکستی که در تاریخ نظیر نداشت!‏

‏     دو شکست اینها تاکنون خورده اند که هر دوی این دو شکستها در تاریخ بی نظیر یا‏‎ ‎‏کم نظیر است: یکی شکست در مبارزۀ بین ملت و رژیم با همۀ قدرتی که داشت و با همۀ‏‎ ‎‏پشتوانه ها که از قدرتهای بزرگ داشت. این شکست شکستی بود که در دنیا سابقه نداشت‏‎ ‎‏که یک ملتی با دست خالی، یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک رژیمی که همه چیز داشت‏‎ ‎‏غلبه کند. البته نیروی ایمان، نیروی اسلام، موجب این غلبه شد. وقتی نیروی اسلامی بود،‏‎ ‎‏تمام قشرها متصل شدند به هم. قشر روحانی، قشر دانشگاهی، قشر ارتش، همه به هم‏‎ ‎‏متصل شدند و همه با هم این سنگر بزرگ را، این سد بزرگ را، شکستند. و این نیروی‏‎ ‎‏ایمان بود. قدم بعد، قدم رفراندم بود. مخالفین ما با رفراندم مخالفت کردند و کارشکنی‏‎ ‎‏کردند. لکن ملت ما به نیروی ایمان پیش برد. و رفراندمی که در ایران واقع شد نه در ایران‏‎ ‎‏و نه در سایر جاها سابقه نداشت. با این عشق و علاقه، با این محبت و همبستگی، که 99 و‏‎ ‎‏بیشتر، یا 99 درصد، قدری این طرف و آن طرف، شما پیروز شدید. در این دو قدم،‏‎ ‎‏پیروزی مال شما، و خذلان و رسوایی مال مخالفین شماست.‏

‏     حالا به قدم سوم رسیده است که باز مخالفتها شروع شده است. با بهانه های مختلف‏‎ ‎‏جنود شیاطین دور هم دارند جمع می شوند. بهانه های مختلفی که سابقاً هم این بهانه ها را‏‎ ‎‏داشته اند. حالا که بناست قانون اساسی در دسترس ملت گذاشته شود تا هرکس هر مطلبی‏‎ ‎‏دارد پیشنهاد کند، و بعد نمایندگان مردم، نمایندگان منتخب از طرف خود ملت، قانون‏‎ ‎‏اساسی را بررسی کنند. با همۀ مطالبی که قشرهای مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها‏‎ ‎‏بررسی کنند، و همۀ مطالب را روی هم بریزند، و قانونی که نوشته شده است اگر نقص‏‎ ‎‏دارد رفع کنند نقص را، و اگر اشکال دارد، اشکال را مرتفع کنند، حالا هم بهانه گیرها،‏‎ ‎‏آنهایی که شکست خورده اند در آن مراحل، می خواهند در این مرحله خرابکاری کنند.‏


‏     بیدار باشید برادران! دشمنان خودتان را بشناسید. می خواهند نگذارند قانون اساسی‏‎ ‎‏بر طبق آنطوری که اسلام حکم می کند تصویب شود. باید حقوقدانهای غربی نظر‏‎ ‎‏بدهند؟ ما می خواهیم قانون اسلامی بنویسیم، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربیها بیایند‏‎ ‎‏نظر بدهند؟ یا غربزده ها بیایند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامی ما می خواهیم، و این‏‎ ‎‏حقوقدانها، اسلام را نمی دانند یعنی چه! البته بعضی از آنها.‏

سخنی با غرب باوران

‏     من ... به طور کلی می گویم، از باب اینکه آنهایی که در قشر اسلامی هستند و مطالعات‏‎ ‎‏اسلامی دارند خارج هستند. من با آن غربزده ها صحبت دارم. با آنهایی که تحت تأثیر‏‎ ‎‏غربزده ها واقع می شوند صحبت دارم. باید قانون اسلامی ما را از غرب بگیریم؟! از‏‎ ‎‏غربزده ها بگیریم؟ باید دید کی صلاحیت دارد، چه حقوقدانی صلاحیت دارد، که در‏‎ ‎‏قانون اساسی ما نظر بدهد. ما که می خواهیم جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند و قانون‏‎ ‎‏اساسی جمهوری اسلامی می خواهیم تدوین کنیم، ما باید دنبال آنهایی ‏‏[‏‏باشیم‏‏]‏‏ که‏‎ ‎‏حقوقدان غربی هستند؟! ـ اگر باشند ـ روشنفکرانی که از اسلام بی اطلاع هستند و‏‎ ‎‏نمی دانند اسلام چیست، هر وقت ما خواستیم قانون اساسی جمهوری یا جمهوری‏‎ ‎‏دمکراتیک را تدوین کنیم، شما آقایانی که حقوقدان هستید، شما آقایان روشنفکر‏‎ ‎‏غربی، صلاحیت دارید که نظر بدهید. لکن ما هر وقت خواستیم قانون اسلامی بنویسیم،‏‎ ‎‏خواستیم مسائل اسلام را طرح بکنیم، شما صلاحیت ندارید. شما از اسلام اطلاعی‏‎ ‎‏ندارید. شما اسلام را می گویید برای این زمان نیست! برای اینکه اسلام را نمی دانید؛ برای‏‎ ‎‏اینکه اعتقاد ندارید که آنکه قانون اسلام را آورده است خداست. خداست که محیط بر‏‎ ‎‏همه چیزهاست؛ بر همۀ اعصار است. قرآن است که کتاب همۀ اعصار است. دستورات‏‎ ‎‏رسول الله است که برای همۀ اعصار است. شما اطلاعی نه از قرآن دارید، و نه از سنت‏‎ ‎‏دارید، و نه از اسلام. و ما به شما اجازه نمی دهیم که دخالت در معقولات کنید. بله، در‏‎ ‎‏بعض مسائل اداری، در بعض مسائل اجرایی، شما هم حق نظر دارید. لکن عمده این‏

‏است که شما نمی خواهید یک قانون اساسیِ اسلامی باشد. شماها از اسلام وحشت‏‎ ‎‏دارید. حق هم دارید؛ برای اینکه اسلام درِ استفاده های شما را بست! اسلام دوستان شما‏‎ ‎‏را از ایران بیرون کرد. اسلام، جنایتکارها ‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏که رفقای بعض از شما بودند به درک‏‎ ‎‏فرستاد! شما وحشت دارید از اسلام و حق دارید وحشت داشته باشید. ولی ملت اسلام،‏‎ ‎‏ملت ایران، نمی تواند تابع هوای نفس شما باشد؛ نمی تواند قرآن را کنار بگذارد و قانون‏‎ ‎‏اساسی غربی را قبول کند؛ به شما اجازه نمی دهد که در امری که بی اطلاع هستید و جاهل‏‎ ‎‏هستید دخالت کنید. شما اطلاعاتتان‏‎[1]‎‏ در حدود مسائل غربی است. قوانین غرب را‏‎ ‎‏می دانید. شما تاکنون قرآن را مطالعه نکرده اید. عرض می کنم که من به همۀ اقشار‏‎ ‎‏نمی گویم؛ در بین اینها اشخاص اسلامی، اشخاص مطالعه دار هست؛ من آنها را می گویم‏‎ ‎‏که می گویند اسلام دیگر فایده ندارد. من آنها را می گویم که می گویند اسلام مال چهارده‏‎ ‎‏قرن پیش است.‏

میزان، رأی ملت است

‏     ما به اشخاصی که اطلاع ندارند از قوانین اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام،‏‎ ‎‏نمی دانند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمی دهیم که‏‎ ‎‏دخالت در این امور بکنند. بله، حق رأی دارند؛ رأی بدهند که اسلام نه؛ چنانکه دادند.‏‎ ‎‏مختارند که رأی بدهند؛ لکن نگویند که ما مجلس مؤسسان کوچک را نمی خواهیم. یک‏‎ ‎‏مجلس مؤسسان پانصد ـ ششصد نفری می خواهیم! بهانه نگیرند. مگر مجلس مؤسسان‏‎ ‎‏چیست؟ جز این است که اشخاصی که مردم آنها را انتخاب می کنند باید بنشینند و قانون‏‎ ‎‏را ملاحظه کنند؟ باید حتماً ششصد ـ هفتصد نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد! اگر تمام‏‎ ‎‏ملت پنجاه نفر را تعیین کنند، اینها وکیل ملت نیستند؟ این مجلس مجلس مؤسسان‏‎ ‎‏نیست؟ ما بعد از اینکه بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به نظر‏‎ ‎‏روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر نمایندگان مردم رسید، باز هم‏

‏در افکار عمومی می گذاریم، خود ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد‏‎ ‎‏برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد، لکن‏‎ ‎‏وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم،‏‎ ‎‏وکیل من حق دارد؟! خود شما حق ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای‏‎ ‎‏این حق دارند که وکیل شما هستند، و الاّ چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 35‏‎ ‎‏میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 35‏‎ ‎‏میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما می خواهید رأی بدهید. رأی‏‎ ‎‏شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی می دهد. یکوقت یک‏‎ ‎‏عده ای را تعیین می کند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبۀ دوم صحیح است. و الاّ مرتبۀ‏‎ ‎‏اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین‏‎ ‎‏کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم‏‎ ‎‏دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم مدرسۀ فیضیه، همین‏‎ ‎‏جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای محروم در بازار، همین جوانهای محروم در‏‎ ‎‏کارخانه ها و در کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانه ها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛‏‎ ‎‏با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.‏

نظرخواهی بیواسطه از مردم

‏     ما حتماً باید تابع طرحهای غربی باشیم؟ اسلام را کار نداریم؟! غرب هرچه بگوید‏‎ ‎‏تابع آن هستیم؟! غرب تا حالا همین بساط بود که بود. ما تا حالا مبتلای به غرب بودیم.‏‎ ‎‏بیش از پنجاه سال ـ که اکثر شما یا بعض از شما یادشان است، بعضی از شما و من یادم‏‎ ‎‏است ـ و بیست و چند سال ـ که اکثر شما یادتان است طرحهای ما غربی بود؛ گرفتاریهای‏‎ ‎‏ما از غرب بود. باز همان گرفتاریها پیش بیاید؟ قانون اساسی را هم آنها بنویسند؟! آنها‏‎ ‎‏رأی بدهند؟ غربزده ها رأی بدهند؟ میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها خودشان‏‎ ‎‏قبول دارند ـ ولو دروغ می گویند بعضی شان ـ دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد،‏

‏که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت می کنم؛ به وکلا‏‎ ‎‏کار ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت می کنم. ما از خودتان رأی‏‎ ‎‏می خواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان.‏

‏     ما برای خاطر اینکه این نق نق ها کم بشود، گفتیم یک مجلسی هم درست بشود. شما‏‎ ‎‏اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید، اگر خیلی دلتان می خواهد غربی باشید. اگر خیلی‏‎ ‎‏دلتان می خواهد که مردم را به خودتان متوجه کنید، اسمش را بگذارید «مجلس‏‎ ‎‏مؤسسان»؛ و الاّ ما با مردم کار داریم. ـ ما قانون را ـ قاعده این بود، قانون را بنویسیم، منتشر‏‎ ‎‏کنیم در همۀ بلاد؛ و همۀ مردم ببینند؛ بعد به آنها بگوییم این را می خواهید یا نه. رفراندم‏‎ ‎‏کنیم. ما برای اینکه شماها خیلی دم از «روشنفکری» می زنید! یک قدری هم با شما‏‎ ‎‏مسالمت بکنیم. با اینکه هرچه مسالمت کنیم، شما بدتر خواهید کرد! ما می گوییم که مردم‏‎ ‎‏خودشان افرادی را تعیین کنند که این قانون اساسی که نوشته شده است بیایند ببینند؛ هر‏‎ ‎‏رأیی دارند، هر طرحی دارند بدهند؛ می خواهد این رأیها رأیهای مخالف با قرآن باشد،‏‎ ‎‏می خواهد موافق. منتها ما مخالفهایش را قبول نمی توانیم بکنیم؛ و شما هم دنبال این‏‎ ‎‏هستید که این کار را بکنید. این مجلس را شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید. ما‏‎ ‎‏بعد از این مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چه کار داریم، ما شما را‏‎ ‎‏می شناسیم؛ ما نوکر شماییم. ‏‏[‏‏ابراز احساسات مردم با شعار درود بر خمینی‏‏]‏

اهانت به ملت چرا؟

‏     آقایان می گویند که ملت بی اطلاع است! من می گویم شما هم بی اطلاع هستید. اگر‏‎ ‎‏ملت بی اطلاع است، شما بی اطلاعتر هستید! برای اینکه در اینجا اطلاعات اسلامی‏‎ ‎‏می خواهد، و بعضی از شما اصلاً اطلاع ندارید. بعضی از شما نمی داند نماز چند تاست!‏‎ ‎‏چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اینقدر ملت ما را ضعیف قرار می دهید؟ چرا اهانت به ملت‏‎ ‎‏می کنید؟ چه حقی دارید؟ در ملت ما همه چیز هست. اگر اسلام فقط عیب است، بله شما‏‎ ‎‏حق دارید. ملت ما مسْلم است؛ شما هم اسلام را قبول ندارید؛ پس ملت ما چیزی‏

‏نمی داند برای اینکه اسلامی است!؟ و اسلام چیزی است که مخالف با همۀ دانشهاست!؟‏‎ ‎‏حرف شما این است؟ یک قدری در حرفهایتان تفکر کنید. یک قدری در مطالبتان تعقل‏‎ ‎‏کنید، نگذارید که ملت یکوقت به تنگ بیاید. رژیم سابق ملت را به تنگ آورد؛‏‎ ‎‏نگذارید. یک قدری تعقل کنید. یک قدری برای اسلام حق قائل بشوید. یک قدری‏‎ ‎‏برای مسلمین حق قائل بشوید. یک قدری برای برادران اسلامی حق قائل بشوید.‏

‏     مسئلۀ اصلی، که حالا باید شمای ارتشی، من طلبه، مراجع عظام، علمای اعلام،‏‎ ‎‏دانشگاهی، بازاری، دهقان، اداری، کارمندها، همه به آن توجه بکنند، این است که این‏‎ ‎‏قانون اساسی، که اساس اسلام را ما می خواهیم پیاده بکنیم، این قانون اساسی درست‏‎ ‎‏بشود. بعد که قانون اساسی مان را ان شاءالله به رغم اینهایی که نمی خواهند بشود، باز شما‏‎ ‎‏رأی دادید و درست شد و مجلس شورا را شما رأی دادید آزادانه، برخلاف این پنجاه‏‎ ‎‏سال، آزاد رأی دادید و وکلایتان را فرستادید، و رئیس جمهور را خودتان تعیین کردید،‏‎ ‎‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ نگفتند شما حق ندارید، ما غربیها باید رئیس جمهور برایتان تعیین کنیم! خود شما‏‎ ‎‏تعیین کردید؟! آن وقت می آییم سراغ اینکه این مسائل دوم را باید پیش بیاوریم، و من‏‎ ‎‏هم می دانم شما مشکلات دارید، ما هم مشکلات داریم. شما ارتش را می دانید که یک‏‎ ‎‏اشکالاتی در آن هست؛ ما هم ارتش را می دانیم اشکالات دارد؛ هم ادارات را؛ هم‏‎ ‎‏وزارتخانه ها را؛ هم بازار را؛ و هم محله ها را؛ و هم مدارس خودمان را. این مدارس‏‎ ‎‏خودمان هم اشکال دارد. اما حالا ما نباید آن چیزی که ما باید در آن مسیر همه با هم‏‎ ‎‏برویم هر کداممان مسیرش را رها کند. من بیایم بروم حجره های مدرسه مثلاً چند تا‏‎ ‎‏هست؛ نمراتش چه جوری هست؛ طلبه هایش چند تاست؛ و شما بروید بگویید که در‏‎ ‎‏ارتش حالا چه اشکالی هست؛ شورا لازم است یا چه لازم است. تشتت الآن مخالف با‏‎ ‎‏مسیر ماست؛ ملتفت باشید! الآن اختلاف سلیقه ها را نیاورید پیش. الآن همه مان باید‏‎ ‎‏برویم سراغ این کارها. چطور آن وقت که ـ من گاهی مثال می زنم ـ اگر یکوقت زلزله‏‎ ‎‏خدای نخواسته بیاید و یک شهر را خراب کند و من بنشینم توی مدرسه درس بخوانم،‏‎ ‎‏شما هم بروید در نظام ـ عرض می کنم که ـ رژه بروید صحیح است؟ نه، باید همه بیاییم‏

‏این زلزله زده ها را نجات بدهیم.‏

غربزدگی، بدتر از زلزله زدگی

‏     آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزله زده بدتر است! امروز بعضی از‏‎ ‎‏اشخاص در این مملکت می خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال می کنند‏‎ ‎‏بعض مقامات را، می خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. امروز وقت این نیست که‏‎ ‎‏نق بزنم که من فلان قِسمش را نمی خواهم، فلان قِسمش را می خواهم. امروز وقت این‏‎ ‎‏است که همه دست به هم بدهید بگویید اسلام را ما می خواهیم، چنانکه همه گفتید؛ با‏‎ ‎‏اسلام همه پیش رفتید. شما اشکالات خودتان را حالا پیش نیاورید؛ بگذارید برای بعد،‏‎ ‎‏بگذارید اسلام تحقق پیدا کند، بگذارید مملکت، مملکت بشود، بعد بیاییم سراغ اینکه‏‎ ‎‏این مملکت نظامش چه جور باید باشد؛ طلبه اش چه جور باید باشد؛ کاسبش چه جور‏‎ ‎‏باید باشد. من هم می دانم همه جا اشکال هست، لکن الآن ما زلزله زده هستیم؛ غربزده‏‎ ‎‏هستیم. همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقی اش هم برویم.‏‎ ‎‏مابین راه هستیم. باز گردنه ها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن‏‎ ‎‏گذشتیم؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها توی آن گردنه های دیگر هستند؛ در کمین نشسته اند با‏‎ ‎‏هر صورت. ما باید همه، همه، دست به هم بدهیم از این گردنه ها بگذریم. بعد که گذشتیم‏‎ ‎‏از گردنه ها و رسیدیم به منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الآن وقت‏‎ ‎‏اشکال تراشی نیست. الآن وقت جلو رفتن است. من از همه می خواهم، من التماس‏‎ ‎‏می کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می بوسم، اسلام را می خواهند ببرند.‏

لزوم طرد غربزدگان از دانشگاهها و محافل روشنفکری

‏     این قشرهای این قشرهای دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حساب‏‎ ‎‏خودشان را از این چندین نفر، چند نفری که عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا کنند.‏‎ ‎‏کانون وکلا که همه اش غربزده نیست؛ کانون وکلا تویشان پیدا می شود؛ این غربزده ها را‏‎ ‎‏کنار بگذارند. یکی شان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی‏

‏روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزده ها را کنار بگذارند؛ عده شان خیلی زیاد هم‏‎ ‎‏نیست، اما فضولی شان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است! خود قشر‏‎ ‎‏روشنفکر متعهد اسلامی برای خاطر خدا، برای خاطر اسلام، برای خاطر استقلال کشور،‏‎ ‎‏برای خاطر حفظ آزادی، این روشنفکر متعهد اسلامی، آنهایی را که در بینشان پیدا‏‎ ‎‏می شود که نق می زنند و می خواهند نگذارند کارها پیش برود، اینها را کنار بزنند. التماس‏‎ ‎‏دعا دعا بکنند پیش گوششان، بروند به اروپا باز سر عیاشی ای که می کردند! حالا آمده اند.‏‎ ‎‏آن کانون وکلا، آنهایی که بر ضد اسلامند کنار بگذارند. همه که نیستند. بعضی از وکلا‏‎ ‎‏بسیار مردم صحیح و سالمی هستند، بسیارشان؛ ولی آنهایی که فضولی می کنند، آنها را‏‎ ‎‏کنار بگذارند؛ از کانون بیرون کنند.‏

نگرانی غرب باوران از روحانی و دانشگاهی صالح

‏     دانشگاه ما، که مرکز آدمسازی باید باشد، قشر دانشجو که متعهد برای اسلام است و‏‎ ‎‏خونش را برای اسلام داد و فعالیت برای اسلام کرد، حالا بیدار باشد که یک عده‏‎ ‎‏معدودی توی این دانشگاهها دارند می روند و نمی خواهند اسلام پیدا بشود. نه اینکه‏‎ ‎‏می خواهند دانشگاه درست بشود؛ خیر؛ آنها از درست شدن دانشگاه می ترسند. خدا‏‎ ‎‏رحمت کند مرحوم فیض قمی‏‎[2]‎‏ ـ رضوان الله علیه ـ را، توی همین مدرسۀ فیضیه،‏‎ ‎‏نزدیک اینجایی که حوض بود، زمان رضاخان، فرمودند به من که چه عیبی دارد، خوب‏‎ ‎‏اینها می خواهند صالح را از غیر صالح جدا کنند. ـ می خواستند امتحان بکنند و آن‏‎ ‎‏امتحانهایی که می خواستند بکنند و روحانیت را از بین ببرند ـ ایشان باورشان آمده بود؛‏‎ ‎‏می فرمود که خوب، اینها می خواهند صالحها را کنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من‏‎ ‎‏عرض کردم آقا، اینها از صالح می ترسند! اینها از روحانی صالح می ترسند؛ از بدش چه‏‎ ‎‏ترسی دارند؟ بدش که همراه هست ـ همراهشان ـ اینها از صالح می ترسند. دانشگاه هم‏‎ ‎‏باید خودش را اصلاح کند. خود دانشگاهی؛ خود دانشگاهی صالح. اینهایی که حالا‏

‏آمده اند و می خواهند به قول خودشان اصلاح بکنند، اینها از اصلاح دانشگاه می ترسند.‏‎ ‎‏اینها می ترسند که در دانشگاه یک آدمی پیدا بشود که یکوقت مشت بزند به دهانشان!‏‎ ‎‏آنها هم می ترسیدند که از روحانیت یکی پیدا بشود مشت بزند به دهانشان! همه از آدم‏‎ ‎‏می ترسند. از آدمک که کسی نمی ترسد!‏

برخورد استدلالی

‏     اینها می خواهند دانشگاه را نگذارند آدم تویش پیدا بشود و شما جدیت کنید که آدم‏‎ ‎‏پیدا بشود. شما جدیت کنید که این اشخاصی که حالا افتاده اند توی دانشگاهها و دارند‏‎ ‎‏فساد می کنند، خودتان بیرونشان کنید. نیایید شکایت کنید که در دانشگاه یک کسی آمده‏‎ ‎‏و دارد حرف می زند. خوب، برو مقابلش بایست. بگو آقا تو چه می گویی؟ تو برای ملت‏‎ ‎‏دلت می سوزد؟ اگر برای ملت دلت می سوزد، چرا رفراندم را نمی گذاشتید بشود؟ چرا‏‎ ‎‏نمی گذارید کشاورزها الآن زراعتشان را بردارند؟ جز این است که می خواهید برای‏‎ ‎‏امریکا بازار درست کنید؟ پیشتر شاه درست می کرد، حالا شاهک! چرا نمی گذارید‏‎ ‎‏کارخانه ها راه بیفتد؟ اگر کارخانه ها برای ما راه بیفتد، خوب احتیاجمان از بیرون کم‏‎ ‎‏می شود، از غرب کم می شود و اینها عمالند برای اینکه ما را محتاج به آنها کنند. بشناسید‏‎ ‎‏دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهای روشنفکر، دشمنهای اسلام را بیرون کنند‏‎ ‎‏از مراکز خودشان. کانون وکلا، وکلای دشمن با اسلام را، یا نفهم را، کنار بگذارند. من از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را می خواهم و عذر می خواهم که شما را در این‏‎ ‎‏گرما مزاحمت کردم؛ ولی خوب چه باید کرد. باید دردها را گفت و ملت را بیدار کرد که‏‎ ‎‏مبادا خدای نخواسته تحت تأثیر این حرفها یکوقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را‏‎ ‎‏سعادتمند کند. خداوند مملکت ما را از شرّ شیاطین نجات بدهد. خداوند شما را از‏‎ ‎‏مسلمین متعهد و از لشکر امام زمان ـ سلام الله علیه ـ قرار بدهد. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • - قطع و وصل نوار.
  • - از علمای قم.