سخنرانی
اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیداری و تلاش برای رهایی از وابستگی ها
سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم (اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 29 دی‌ ‭1359

زمان (قمری) : 12 ربیع الاول ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 531

موضوع : اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیداری و تلاش برای رهایی از وابستگی ها

زبان اثر : فارسی

حضار : گروهی از کارگران و کارمندان چاپخانه 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع ملی و پرسنل انبارهای نیروی هوایی و

سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم (اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها)

سخنرانی

‏زمان: پیش از ظهر 29 دی 1359 / 12 ربیع الاول 1401‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیداری و تلاش برای رهایی از وابستگیها ‏

‏حضار: گروهی از کارگران و کارمندان چاپخانۀ 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع ملی و پرسنل‏‎ ‎‏انبارهای نیروی هوایی و قصر فیروزه، پرسنل سپاه پاسداران اصفهان و کمیته انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی بُرازجان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

توطئه برای اغفال ملتهای جهان سوم

‏     ‏‏توجه به این نکته و تذکر اولاً لازم است. ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و ادارۀ‏‎ ‎‏کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. در سیر الی الله هم اهل‏‎ ‎‏معرفت گفته اند که یَقْظه ـ بیداری ـ اوّل منزل است.‏‎[1]‎‏ در طول تاریخ، در این سده های‏‎ ‎‏آخر، کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به‏‎ ‎‏شخصیت خودشان نباشد. و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از‏‎ ‎‏سالهای بسیار طولانی بوده است، و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام‏‎ ‎‏رسیده بود. من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد. صد و بیشتر از‏‎ ‎‏صد سال از شیخ ما مرحوم آیت الله حائری‏‎[2]‎‏ ـ رحمة الله ـ نقل شد که من بچه بودم.‏‎ ‎‏فرموده بودند من بچه بودم در یزد، و تازه این لامپها را لامپاهایی که آن وقتها بود آورده‏‎ ‎‏بودند و یک جلسه ای درست کرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپها را‏‎ ‎‏گذاشته بودند. یک پله هایی درست کرده بودند و این لامپها را گذاشته بودند آنجا؛ آن‏‎ ‎


‏بالا. مردم تازه می دیدند او را. چراغشان قبلاً چراغهای غیر از آن ترتیب بوده، و یک نفر‏‎ ‎‏فرنگی هم آنجا بود. این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پله ها می رفت بالا و‏‎ ‎‏آن ماشۀ لامپها را حرکت می داد. این یک قدری نورش می رفت بالا، مردم صلوات‏‎ ‎‏می فرستادند. بعد می آمد پایین یک قدری می ماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره‏‎ ‎‏می رفت بالا آن را می کشید پایین، مردم باز تظاهر می کردند. این از آن وقتها مطرح بوده‏‎ ‎‏است که ما حتی نمی توانیم پیچ یک چراغ را بالا ببریم. این باید فرنگی این کار را بکند.‏‎ ‎‏باید از خارج فرنگیها بیایند و دستشان را این طور کنند تا این ماشۀ چراغ، فتیله را بالا ببرد‏‎ ‎‏و بعد هم اینطور کنند تا پایین بیاورد. کم کم در همۀ طبقات این انگیزه رشد کرد. من‏‎ ‎‏عکس مجسمۀ آتاتورک‏‎[3]‎‏ را در ترکیه ـ آن وقت که تبعید بودم به آنجا ـ دیدم که‏‎ ‎‏مجسمۀ او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود. و آنجا به من گفتند که این علامت‏‎ ‎‏این است که ما هرچه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد. باصطلاح، آتاتورک یک مرد‏‎ ‎‏مثلاً روشنی، یک مرد کذایی بوده. و در کشور ما هم بعضی از روشنفکرها‏‎[4]‎‏ ـ به‏‎ ‎‏اصطلاح ـ گفته بودند که ما باید از سر تا قدم اروپایی و انگلیسی باشیم تا بتوانیم ادامۀ‏‎ ‎‏حیات بدهیم. ما تا نفهمیم که خودمان هم یک شخصیتی داریم، مسلمانها هم یک‏‎ ‎‏گروهی هستند و شخصیتی دارند و می توانند خودشان هم کار انجام بدهند، تا نخواهیم‏‎ ‎‏یک کاری را، نمی توانیم و تا بیدار نشویم، نمی خواهیم.‏

‏     ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر‏‎ ‎‏تحققش نیستیم. ملت ما فقط لُولِهِنْگ‏‎[5]‎‏ می تواند بسازد. کار دیگر از او نمی آید. باور‏‎ ‎‏کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگی کرده بودند. و‏‎ ‎‏تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از‏‎ ‎


‏خارج باشد. و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است. همان‏‎ ‎‏طور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم می گفته است که آلمان یک نژاد برتر است، و‏‎ ‎‏بعضی از نویسنده های ما نوشته بودند که عَمَله ای که در آلمان هست و بیلش را دستش‏‎ ‎‏گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند، آن آدم چشم آبی را عقیدۀ بسیاری هست‏‎ ‎‏به اینکه برای ادارۀ مملکت مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و‏‎ ‎‏بالاتر می تواند عمل بکند. این طرز فکر، ما را آن طور عقب نشانده بود که اعتقادمان این‏‎ ‎‏بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم‏‎ ‎‏دارد. از امریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما‏‎ ‎‏راجع به صنایع اصلاً نباید صحبتش را بکنیم. ما یک ملت لولهنگ ساز هستیم. ما نسبت به‏‎ ‎‏صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم. این صنایع دربست به عهده اروپاییها و امریکاییهاست.‏

لزوم بیداری جهان سوم از خواب غفلت

‏     ‏‏ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم، و ما هم‏‎ ‎‏شخصیت داریم و ما هم ملتهای بزرگ هستیم، ما هم، مسلمین هم یک میلیارد تقریباً‏‎ ‎‏جمعیت با همۀ وسایل دارند، تا این معنا را ما باورمان نیاید، نمی رویم دنبال کار. یک‏‎ ‎‏جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیتهای دیگر که بده به ما،‏‎ ‎‏تمام همّشان این بود که هر چه می خواهد از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخایر شما را‏‎ ‎‏از اینجا ببرند در اِزای آن چیزی که می دهند، این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی‏‎ ‎‏بکند همان حال اوّل است، تنبل بار می آید، بی اراده بار می آید. این تبلیغات دامنه داری‏‎ ‎‏که کردند و حالا هم باز می کنند به گوش شما نباید برود. شما باید بیدار بشوید و از این‏‎ ‎‏خوابی که بیشتر از چندصد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این‏‎ ‎‏است که ما بیدار بشویم. بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیمهای‏‎ ‎‏دیگر و نژادهای دیگر برتر نیستند از ما. منتها آنها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که‏‎ ‎‏همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق دراز باشد و هرچه می خواهیم از آنجا برای ما‏‎ ‎


‏بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی‏‎ ‎‏هستیم مثل سایر انسانها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژادها، اگر این معنا را ما توجه‏‎ ‎‏به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسایل زندگی را فراهم کنیم،‏‎ ‎‏خودمان برای خودمان کار بکنیم، اگر دستمان را از شرق و غرب کوتاه کنیم و خودمان‏‎ ‎‏مشغول فعالیت بشویم، یاد بگیریم لکن بعد از یاد گرفتن خودمان کار بکنیم، نرویم سراغ‏‎ ‎‏اینکه بنشینیم تا حتی یکی گلیمی هم که می خواهیم، یک پتویی هم که می خواهیم از‏‎ ‎‏آنجا بیاورند، یک تفنگی هم که می خواهیم از آنجا بیاورند، اگر ما به این معنا توجه کنیم‏‎ ‎‏و بیدار بشویم، دنبال بیداری، اراده پیش می آید که ما بخواهیم که خودمان وسایل‏‎ ‎‏اجتماعی خودمان را فراهم کنیم با کوشش خودمان.‏

‏     باید کارهای خودمان را انجام بدهیم. مدتی می گذرد و ما خودمان صنعتگر خواهیم‏‎ ‎‏شد. آنهایی که این صنعتهای بزرگ را درست کردند، آنها هم انسانهای یک سر و دو‏‎ ‎‏گوشی هستند که مثل سایر انسانهایند منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند. قبل‏‎ ‎‏از اینکه ما بیدار بشویم آنها بیدار شدند. و همّ خودشان را صرف این کردند که با ایادی‏‎ ‎‏خودشان مستقیماً یا به غیر مستقیم ما را غافل کنند. ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به‏‎ ‎‏اینکه شما نمی توانید. حتی تزریق کنند که شما نمی توانید حکومت کنید. شما نمی توانید‏‎ ‎‏یک حکومت صحیح داشته باشید. شما نمی توانید یک نظام صحیح داشته باشید. شما‏‎ ‎‏نمی توانید یک صنعتی داشته باشید. اگر ما از این خواب بیدار نشویم، هر چه فریاد بزنیم‏‎ ‎‏فایده ندارد. شعارها فایده ندارد. آن شعاری فایده دارد که از روی علم باشد و توجه. البته‏‎ ‎‏در یک انقلابی و در یک نهضتی اوّلش شعارهاست که این نهضت را به پیش می برد. و‏‎ ‎‏اگر آن شعارها نباشد، انقلاب نمی تواند پیش ببرد، لکن بعد از اینکه انقلاب پیروز شد‏‎ ‎‏باید عمل کرد.‏

‏     باید توجه کرد به اینکه ما نباید همیشه دستمان دراز باشد. یک دستمان طرف غرب‏‎ ‎‏دراز باشد، یک دستمان طرف شرق دراز باشد. تا این دو دست ما طرف شرق و غرب‏‎ ‎‏دراز است ما وابسته هستیم. ما که می خواهیم وابسته نباشیم باید اول بیدار بشویم به اینکه‏‎ ‎


‏ما خودمان هم شخصیت داریم. ما می توانیم کار انجام بدهیم.‏

تلاش همگانی برای قطع وابستگی

‏     ‏‏شما دیدید که قبل از اینکه این نهضت حاصل بشود و انقلاب، کم شخصی بود، کم‏‎ ‎‏کسی بود که احتمال این را حتی بدهد که می شود برای قدرتهای بزرگ غلبه کرد. آن هم‏‎ ‎‏یک ملتی که همه چیزش وابسته بوده و همه چیزش از آنجا آمده و چیزی ندارد. این‏‎ ‎‏یک مسئله ای بود که باور کسی نمی آمد. لکن شما دیدید که وقتی اراده کردید، ملت‏‎ ‎‏اراده کرد، دنبالش شد. وقتی ملت بیدار شد که نباید این ابرقدرتها در اینجا حکومت کنند‏‎ ‎‏و نباید وابستگان آنها در اینجا حکومت کنند، با اینکه کمال قدرت را آنها آن وقت‏‎ ‎‏داشتند در عین حال همین سرو پا برهنه های بازار و کوچه و دانشگاه و جاهای دیگر قیام‏‎ ‎‏کردند و با وحدت کلمه و با بیداری، دشمن را از صحنه بیرون کردند. اگر ملت ما در این‏‎ ‎‏طول مدّت این بیست، سی سال، از بیست سال به این طرف باز همان بودند که از پاسبان‏‎ ‎‏می ترسیدند، اگر یک وقتی می خواستند به کلانتری بروند خوفشان بود که بروند، از اسم‏‎ ‎‏شاه کذا می ترسیدند، اگر اینها همانها بودند، نمی توانستد قیام کنند و این واقعه را، این‏‎ ‎‏واقعۀ اعجازآمیز را به وجود بیاورند. اوّل بیدار شدند. با نطق ناطقین، نویسندگان، بیدار‏‎ ‎‏شدند. یعنی نویسندگان متعهد. بعد که بیدار شدند اراده کردند. خواستند. دنبال اراده و‏‎ ‎‏خواست قیام حاصل شد. و دیدید که چیزی که ملت خواست متحقق می شود. ملت ما‏‎ ‎‏خواست که نظام جائر سلطنتی نباشد و به جای او یک نظام انسانی ـ اسلامی باشد. این را‏‎ ‎‏خواست و این شد. البته نمی گویم که الآن ما یک نظام اسلامی تمام عیار داریم. لکن این‏‎ ‎‏را می گویم که آن نظام جائر که همه چیز ما را به دیگران فروخت و از بین برد، آن رفت از‏‎ ‎‏بین. و دست آن ابرقدرتها کوتاه شد از مملکت. و ما الآن در اوّل قدم هستیم. و باید‏‎ ‎‏کوشش کنیم، همۀ ملت کوشش کنند، همۀ ملت کوشش کنند، هر کس در هر جا که هست‏‎ ‎‏کوشش کند. و کوشش این باشد که ما باید وابسته نباشیم. اگر دهقانهای ما در صحراها و‏‎ ‎‏در هر کجا که هستند این معنا را بفهمند که کوشش باید کرد تا وابسته نبود، و هر کس‏‎ ‎‏وابسته است اسیر است و ممکن است که اسارتش زیادتر بشود. اگر آنها در بیابانها این‏‎ ‎


‏معنا را احساس کنند، اراده می کنند که وابسته نباشند، و اراده می کنند که ارزاق خود مملکت را‏‎ ‎‏خودشان تهیه کنند. و اگر در کارخانه های ما این معنا را متنبّه بشوند که ما باید‏‎ ‎‏وابسته نباشیم و ما باید خودمان برای خودمان کار انجام بدهیم، آنها کوشش می کنند که‏‎ ‎‏کارخانه ها را بهتر راه ببرند. و اشخاصی که مغز تفکر صنعتی دارند این مغزها را به کار‏‎ ‎‏می اندازند. و بعد از اینکه فهمیدند که باید برای خودمان کار بکنیم و باید صنعت را هم ـ‏‎ ‎‏چه صنعت بزرگ، چه صنعت کوچک را ـ خودمان باید درست بکنیم، این مبدأ عمل‏‎ ‎‏می شود که بعد از آن بیداری و این اراده راه بیفتند، و مشغول بشوند و تفکر کنند و مغزها‏‎ ‎‏را به کار بیندازند و کار خودشان را خودشان انجام بدهند.‏

ضرورت امیدوار بودن ملت

‏     ‏‏شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیّاره درست کنید. میگ درست کنید. البته‏‎ ‎‏الآن نمی شود، اما مأیوس نباشید از اینکه می توانیم درست کنیم. باید بیدار بشوید، بروید‏‎ ‎‏دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید. وقتی این فکر در یک ملتی پیدا‏‎ ‎‏شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش می کند و دنبال کوشش این مطلب حاصل‏‎ ‎‏می شود. یأس از جنود ابلیس است، یعنی شیطانها انسان را به یأس وامی دارند. همین‏‎ ‎‏ابلیس هایی که می بینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کرده اند. همینهایی که به‏‎ ‎‏ملتهای ضعیف تزریق کردند که ما هیچ نمی دانیم و هیچ نمی توانیم. همینهایی که به‏‎ ‎‏ملتهای ضعیف به واسطۀ وابستگیشان به خارج گفتند که ما باید غربی باشیم. ما ارتشمان‏‎ ‎‏هم باید از غرب برایش یک کسی بیاید. کارخانه هایمان هم باید از غرب بیاید راهش‏‎ ‎‏بیندازد. ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم. و امید، که از جنودالله است در خودمان زنده‏‎ ‎‏بکنیم. به خودمان امیدوار باشیم. تکیه به ارادۀ خودمان بکنیم. تبع اراده دیگران نباشیم.‏‎ ‎‏لکن همه با هم مجتمعاً این اراده را بکنیم تا کار انجام بگیرد. آنهایی که در ارتش هستند،‏‎ ‎‏در قوای مسلّح هستند، با هم هماهنگ باشند، و با هم بخواهند که ارتششان قوی باشد، و‏‎ ‎‏ارتششان قوای مسلّحه شان را خودشان اداره کنند. و می توانند و می بینید که توانستند و‏‎ ‎


‏می توانند. و آنهایی که در کارخانه ها هستند و در کارگاهها هستند و در امور صنعتی‏‎ ‎‏هستند، خودشان بگویند ما خودمان می کنیم و می توانیم.‏

‏     امید در خودتان ایجاد کنید. نویسنده های ما، گویندگان ما همه شان دنبال این باشند که‏‎ ‎‏به این ملت امید بدهند. مأیوس نکنند ملت را. بگویند توانا هستیم. نگویند ناتوان هستیم.‏‎ ‎‏بگویند خودمان می توانیم و واقع همین طور است، می توانیم. اراده باید بکنیم.‏‎ ‎‏نویسنده های ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که ایستاده در مقابل شرق و‏‎ ‎‏غرب و نمی خواهد تحت نظام شرق یا نظام غرب باشد، امید به آنها بدهند که می توانید تا‏‎ ‎‏آخر وابسته به شرق و غرب نباشید. اگر این نویسنده ها، این گوینده ها به جای اینکه به هم‏‎ ‎‏اشکالتراشی بکنند، به جای اینکه به جان هم بریزند، با هم امید در ملت ایجاد کنند.‏‎ ‎‏اطمینان در ملت ایجاد کنند. استقلال روحی در ملت ایجاد کنند. اگر این خدمت را این‏‎ ‎‏رسانه های گروهی، این مطبوعات، این نویسندگان، این گویندگان ، این اطمینان را در‏‎ ‎‏ملت ایجاد کنند ما تا آخر پیروز هستیم. و حیف است که یک ملتی که ایستاده و خون‏‎ ‎‏جوانان خودش را داده و همه چیزش را فدای اسلام و استقلال کشورش کرده ماها که‏‎ ‎‏گوینده هستیم، نویسنده هستیم، آنهایی که در مطبوعات چیز می نویسند، در رادیو و‏‎ ‎‏تلویزیون صحبت می کنند، حیف است که اینها توجه به این معنا نداشته باشند که باید این‏‎ ‎‏ملت را امیدوار کرد، و باید مطمئن کرد ملت را.‏

‏     اطمینان داشته باشید که اگر بخواهید می شود. و اگر بیدار بشوید می خواهید. شما بیدار‏‎ ‎‏بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژِرْمَن از نژاد آریا بالاتر نیست. و غربیها از ما بالاتر‏‎ ‎‏نیستند، زودتر کار راه انداختند. مشغول بشوید و کار را انجام بدهید. ژاپن همین معنا را‏‎ ‎‏مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتی که الآن صنعت او مقابله‏‎ ‎‏می کند با امریکا. هندوستان بیدار شد با اینکه از همین نژادهایی بود که غیر عربی بودند و‏‎ ‎‏غیر آلمانی و غیر ژرمنی بودند که آنها می گفتند اینها اَبَر هستند و اینها نمی توانند، وقتی‏‎ ‎‏ملتشان خواست شد، شما هم بخواهید می شود. خواستید که سلطنت جائر پهلوی نباشد و‏‎ ‎‏شد و از بین رفت. خواستید که قدرتهای دیگر بر شما و بر ذخایر شما سلطه نداشته باشند،‏‎ ‎


‏همین طور شد و الآن سلطه ندارند.‏

لزوم پرهیز از تضعیف مسئولین

‏     ‏‏بخواهید که خودتان اداره کنید مملکت خودتان را، بخواهید که کمک کنید به دولتها؛‏‎ ‎‏تضعیف نکنید دولت را. تضعیف نکنید اشخاصی که خدمتگزار هستند. تمام این‏‎ ‎‏اشخاصی که الآن مشغول کار هستند اینها خدمت به شما و ملت ما می کنند. در صدد‏‎ ‎‏نباشید که این گروه، آن گروه را عقب بزند و آن گروه، این گروه را. هم در صدد این معنا‏‎ ‎‏باشید که با هم این کشور را اداره کنید و این مردم را بیدار کنید. من طرفدار تمام قشرهایی‏‎ ‎‏هستم که به این کشور خدمت دارند می کنند. متأثرم از اینکه اشخاصی که دارند به این‏‎ ‎‏مملکت خدمت می کنند، دستهایی که می خواهد این کشور را باز به عقب بزنند، اینها را‏‎ ‎‏روبروی هم قرار داده است، و هرکدام به دیگری اشکال می کنند. به جای اشکال هر دو با‏‎ ‎‏هم عزمتان را جزم کنید که این ملت را به جلو ببرید. این ملت را بیدار کنید. ارتش را‏‎ ‎‏تقویت کنید. دادگاهها را تقویت بکنید. البته اصلاح هم باید بشود. اشخاصی که در رأس‏‎ ‎‏دادگاهها هستند تقویت کنید. تا آنها بتوانند کارهای خودشان را انجام بدهند. اشخاصی‏‎ ‎‏که در رأس ارتش و قوای مسلّحۀ دیگر هستند تأیید کنید تا آنها بتوانند ارتش را اداره‏‎ ‎‏کنند. تا بتوانند قوای مسلّحه کارهایی که بر آنها محوّل است بخوبی انجام بدهند. مجلس‏‎ ‎‏را که در رأس همۀ امور است تقویت کنید. و دنبال این باشید که یک مجلس قوی‏‎ ‎‏قانونگذاری داشته باشیم تا بتوانند مملکت را به راه راست ببرند. ‏

‏     من با همۀ این گروهها هیچ، با هیچ یک از اینها قوم و خویشی ندارم. ولی با همۀ این‏‎ ‎‏گروهها موافقم مادامی که در پست های خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانید که در بین‏‎ ‎‏این ملت ما الآن اشخاصی هستند گروهکهایی هستند که می خواهند یکی یکی اینهایی‏‎ ‎‏که مشغول خدمت به این مملکت هستند از نظر مردم بیندازند و آنها را از ملت جدا کنند.‏‎ ‎‏باید توجه داشته باشید که اینها که آمدند و مطلبی را گفتند مُچِشان را بگیرید که این آقایی‏‎ ‎‏که تو می گویی فلان است، دلیلت چه است؟ ببینید چه خواهد گفت. آن کسی که مثلاً در‏‎ ‎


‏ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان کار را کرده مُچش را بگیرید که دلیل‏‎ ‎‏شما بر این مطلب چه است؟ آن که در رأس دادگاهها هست اگر به او اشکال کردند‏‎ ‎‏مچشان را بگیرید بگویید دلیلت بر این مطلب چه است؟ آن وقت خواهید فهمید که‏‎ ‎‏دلیلی در کار نیست. فقط این است که تبلیغات است، که می خواهند شخصیتها را بشکنند،‏‎ ‎‏و می خواهند نتیجه از آن بگیرند. و مع الأسف ملت ما توجه به این مسئله، بسیاریشان کم‏‎ ‎‏دارند. به این تبلیغات سوئی که نسبت به بعضی از این روحانیون که مشغول خدمت به این‏‎ ‎‏ملت هستند، نسبت به اینها می کنند باور می کنند. اشخاصی را که من بیش از بیست سال‏‎ ‎‏است می شناسم و می دانم چه اشخاصی هستند لکه دار می کنند. اینها از عیوبی است که در‏‎ ‎‏کشور ما هست. اشخاصی که در ارتش الآن دارند خدمت می کنند، در ژاندارمری‏‎ ‎‏خدمت می کنند، در پاسداری دارند خدمت می کنند، در بسیج دارند خدمت می کنند،‏‎ ‎‏کمیته هایی که دارند خدمت می کنند، همۀ اینها الآن خدمتگزار هستند، البته در هر قشری‏‎ ‎‏و جمعیتی پیدا می شوند بعض اشخاص غیر صالح. نباید ما اگر در یک جمعیتی یک آدم‏‎ ‎‏غیر صالح پیدا شد تمام آن گروهها را بکوبیم. نباید ما بدون دلیل و بدون شاهد یک‏‎ ‎‏مطلبی را قبول بکنیم. بعضی از فلاسفه می گویند که کسی که بی دلیل یک مطلبی را قبول‏‎ ‎‏بکند از فطرت انسانی خارج شده است.‏‎[6]‎‏ و صحیح است. انسان نمی تواند به حسب‏‎ ‎‏فطرتش یک مطلبی را که می شنود همین طوری خودبخود قبول کند. اشخاصی که‏‎ ‎‏می خواهند الآن شخصیتهایی که در این مملکت مشغول خدمت و در رأس کار هستند از‏‎ ‎‏نظر مردم بیندازند، اینها نظرشان به این است که این کشور را تهی کنند از شخصیات و از‏‎ ‎‏اشخاص مؤثر، و آن کنند که سابق بود. ملت ما باید هوشیار باشد و هیچ مطلبی را بی دلیل‏‎ ‎‏قبول نکند. همین که یک کسی گفت فلان چه جور است، باید بگویند به چه دلیل‏‎ ‎‏می گویی؟ دلیلش را از او بپرسند. اگر بی دلیل یک مطلبی را قبول بکنند از فطرت انسانی‏‎ ‎‏خارج اند. انسان باید هر مطلبی را که می شنود دلیل برای آن اقامه بشود. ما خدا را با دلیل‏‎ ‎


‏قبول کردیم، بی دلیل قبول نکردیم. و ما انبیا را با دلیل قبول کردیم، بی دلیل قبول‏‎ ‎‏نمی کنیم. ما کسانی که خیانتکارند با شواهد آنها را خائن می دانیم. کسانی که به این ملت‏‎ ‎‏اذیت کردند و این ملت را جور‏‎[7]‎‏ کردند شاهدش همان بود که می دیدید. ولی یک نفر‏‎ ‎‏آدم، هر کس می خواهد باشد، یک زارع باشد، یک کاسب باشد، یک بازاری باشد،‏‎ ‎‏یک اداری باشد، اگر به ما گفتند این فلان است باید دلیل اقامه کند. باید توجه داشت که‏‎ ‎‏مبادا خدای نخواسته بخواهند حکومت اینجا را و مملکت ما را بگویند؛ نه عُرْضۀ‏‎ ‎‏حکومت کردن دارند و نه عُرْضۀ اینکه دادگستری را اصلاح کنند دارند و نه عُرْضۀ اینکه‏‎ ‎‏مجلس را اداره کنند دارند. این مسائل مصیبت بار است و اشخاص توجه ندارند. و غالباً‏‎ ‎‏هم آن اشخاصی که این حرفها را می زنند غرضمندند یا گول خورده اند.‏

امانت بودن اسلام در دست ملت

‏     ‏‏برادرهای من! خواهرهای من! توجه بکنید که مسئولیت داریم امروز، مسئولیت های‏‎ ‎‏بزرگ داریم ما. اگر این نهضتی که تا اینجا رسیده و این انقلابی که تا اینجا رسیده است و‏‎ ‎‏یک جمهوری اسلامی در مملکت ما تحقق پیدا کرده است، اگر این از دست ما برود همۀ‏‎ ‎‏ما مسئولیم. اگر قلمهایی که در روزنامه ها به ضد هم چیز می نویسند کمک کنند برای از‏‎ ‎‏بین رفتن جمهوری، همه مسئولند ما مسئولیم. و ما اسلام، امانت است پیشِمان. احکام‏‎ ‎‏اسلام امانت است پیشِمان. و نباید با سر قلمها خیانت کنیم بر این امانت. و نباید با زبانها‏‎ ‎‏خیانت کنیم به این امانت. و نباید با قلمها و قدمها به این امانت بخواهید خیانت کنیم. اگر‏‎ ‎‏بخواهید کشورتان مستقل باشد، اگر بخواهید کشورتان روی پای خودش بایستد و‏‎ ‎‏بخواهید آزاد باشید، باید از این طور مناقشات دست بردارید. و همه نظر حَسَن بکنید. و‏‎ ‎‏برادروار همه با هم کمک بکنید تا این کشور به مقصد خودش برسد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • - قائل این مطلب، خواجه عبداللّه انصاری است. متن منازل السائرین چاپ شده با شرح تلمسانی، باب الیقظة، ص53.
  • - مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعیان و بنیانگذار حوزۀ علمیه قم. وی مهمترین استاد امام خمینی در فقه و اصول بوده اند و در سال 1355 ه . ق. در گذشته اند.
  • - نخستین رئیس جمهوری ترکیه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی. او تبلیغ امور مذهبی را درکشورش ممنوع کرد و از دخالت روحانیون در سیاست جلوگیری نمود و فردی کاملاً غربگرا و طرفدار غرب بود و جامعۀ ترکیه را به سوی جامعه ای لائیک سوق داد.
  • - سید حسن تقی زاده.
  • - نوعی آفتابه.
  • - قائل این سخن، شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا است. الأسفار الأربعة، ج1، ص364.
  • - جور: ظلم، ستم.