سخنرانی
زمان: 12 اسفند 1359 / 25 ربیع الثانی 1401
مکان: تهران، جماران
موضوع: دقت در نگارش مقالات ـ هدف دشمن از ایجاد اختلاف ـ پایبندی به تعهدات
حضار: شورای سرپرستی و هیأت تحریریه روزنامۀ «میزان»
بسم الله الرحمن الرحیم
میزان اعمال
من از شما آقایان تقدیر می کنم که بنا [دارید] بر یک همچو مسائلی و بنا بر اینکه روزنامۀ میزان شما ، بر میزان عدل باشد، واز شما تشکر و تقدیر می کنم که خیال دارید که راهی را بروید که راه اسلام باشد.
آنچه من عرض می کنم این است که شما یک لفظی را انتخاب کردید که باید به محتوای آن لفظ پایبند باشید. لفظ «میزان»، همان میزانی که بعدها هم در منتهی الیه سیر به آن منتهی می شوید، اگر محتوای واقعیش را نداشته باشد، شما در این میزان گرفتارید که با اسم میزان و این اسمائی که از آیۀ شریفه اخذ کردید نتوانستید و یا نخواستید محتوای او را در خارج محقق کنید.و اگرخدای نخواسته بر خلاف میزان یک وقت با قلم آقایان چیزی در روزنامۀ شما منعکس بشود، متوجه باشید که انعکاس آن در آن میزان هم هست. میزان اعمال ما پیش خداست و ثبت است و ثبت می شود. هر کلمه ای و هر حرفی از ما صادر بشود، منعکس در آن عالَم و در میزان اعمال ما هست و اگر این میزان موافق با آن است [و] ما به صراط مستقیم رفتیم [و] میزانمان صحیح از کار در آمد، آن وقت هست که در آنجا رو سفید هستیم. اینجا ممکن است انسان کلمه ای اتخاذ کند، و به محتوای آن کلمه عمل نکند. ممکن است که با تبلیغات آدم بگوید که ما داریم کار می کنیم. هر طایفه ای هم شک ندارد که خودش را میزان قرار می دهند. بنای این عالَم این است. اگر شما پیش استالین می رفتید، او هم میزان را خودش می دانست. هر چه با او
تطبیق می شد صحیح بود. هر چه با او تطبیق نمی شد باطل بود. امریکا هم بروید همین حرف است. آن که ما می گوییم میزان است گفتار ماست. هر چیزی که با این میزان درست دربیاید صحیح است. هرچیزی با این میزان درست در نیاید باطل است. اینجا هم همین حرفهاست. این حرفی است مال بشر. بشر خودش را محور همه چیز قرار می دهد. هر چه من خواستم و گفتم آن صحیح است. هر چه دیگران می گویند آن صحیح نیست. و این بر خلاف آن میزانی است که در آنجا هست. میزانی که در آنجاست این طور نیست که مثل اینجا بشود حقنه کرد. آنجا همه چیز واضح و آشکار می شود. قلبها در آنجا همه اسرارشان منعکس می شود. و آنجا دیگر این نیست که ما بتوانیم یک مطلبی بگوییم و ادعا بکنیم، ودر عمل خلافش را بکنیم و بعد هم توجیه بکنیم، این طور نیست.
شما که این کلمه را برای روزنامه خودتان انتخاب کردید ـ و کلمۀ شریفی است ـ باید توجه بکنید به اینکه این میزان جوری از کار درآید که با آن میزانی که میزان حق است خلاف نباشد.
خطر بیماری مَنیّت و خودخواهی
و توجه داشته باشید که به این بیماری همۀ ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، اِلاّ مَنْ عَصَمَهُ الله ُ تَعَالَی. همۀ انسانها به این بیماری مبتلا هستند.و آن بیماریِ مَنیّت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا ـ علیهم السلام ـ و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لا اقل کم بشود این بیماری در او. شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی خواهند توجه کنند. شمایی که حالا این لفظ را انتخاب
کردید، که میزان حق و باطل را می خواهید در روزنامه تان منعکس کنید، توجه داشته باشید که خدای نخواسته بر خلاف این تعهدی که با این اسم پیدا کردید، نباشد.عدل و حق را ملاحظه کنید.
لزوم دقّت در نگارش مقالات
عدل از هر کس صادر بشود عدل است. و جرم و جور از هر کس صادر بشود جور است. انسان کامل اوست که آن کاری که از او صادر می شود اگر باطل است، دنبال این باشد که اصلاحش بکند، و اِبایی از این نداشته باشد که اقرار بکند. البته نه اینکه معصیتی که در خفا کرده بیاید در عَلَن بگوید؛ این حرام است. لکن اگر یک خطایی کرد فرض کنید روزنامۀ شما که حالا منتشر شده است، اگر دیدید در یک مقاله ای ، در یک سر مقاله ای، در یک جایش اشتباهی شده است که انسان مصون از اشتباه نیست، و بر خلاف آن چیزی که میزان اقتضا می کند شده است، قدرت روحی انسانِ صحیح آن است که بتواند همان اول بنویسد که من اشتباه کردم. مسئله این است هر که این قدرت را پیدا کند این مالک خودش است. و اگر این قدرت در انسان نباشد، مالک خودش نیست؛ شیطان مالک آدم است.
روزنامۀ شما که این اسم را انتخاب کرده است کوشش کنند نویسندگان آن [درست عمل کنند] البته نویسنده ها گاهی وقتها جوان اند. خوب، جوان یک طور طرز فکر دارد که پیرها آن طرز فکر را ندارند. در بین شما هم جوانها هستند و هم پیرها. شما اگر یک وقت دیدید که یک جوانی به واسطۀ تندیی که دارد، در عین حالی که سالم است، لکن خوب، یک تندیهایی در جوانها هست، یک وقت دیدید که مقاله ای نوشته است و این مقاله موجب آزردگی یک جمعی می شود، موجب تفرقه ای می شود، موجب چیزی می شود که امروز کشور ما با آن طور مسائل مواجه است و باید ما کوشش کنیم که کم بشود، این طور مسائل که یک وقتی است که طلبه جوانی کرده است، این را به پیرها عرضه بکنید و اصلاح بکنید. این طور نیست که انسان بتواند جلوی قلم خود یا زبان
خودش را مطلقاً بگیرد؛ لکن می تواند کمش بکند. نمی گویم قدرت ندارد؛ از اختیار خارج است و معاقبیم. نخیر، همه معاقبیم در گفتارمان در کردارمان در نظرهامان. در همه چیز ما مسئولیم.
باید توجه به این معنا بشود که حتی الامکان ، آن قدری که لازم است، خصوصاً در این موقع از زمان که ملت ایران و کشور ایران مبتلا به همۀ گرفتاریهاست و همه باید کوشش بکنند که گرفتاری را زیادش نکنند، دنبال این باشند که کم بشود دعواها، زیاد نشود. کوشش کنید تفاهم بشود، اگر بنا باشد که شما در «میزان» حرفی [بزنید] که خدای نخواسته خلاف میزان عمل بکنند، به یک طایفه ای شروع کنید چه کردن، آن طایفه هم اسمش را میزان نمی گذارند، چیز دیگر می گذارند، آنها هم شروع می کنند به این طرف. حالا آن طور نیست که مثل زمان سابق باشد که «اعلیحضرت همایونی» هر چه گفتند همان مُتَّبع است. حالا از آن بالا تا پایین هر که حرف بزند، آن پایین پایینها هم، که به خیال ما و شما پایین اند که نیستند، اعتراض می کنند. اعتراضشان را هم می بینید. الآن وضع این طور است که کسی جلو کسی را نمی تواند بگیرد، و نگرفته است. اگر هر کس شروع کند مطلبی بگوید که به یک طایفه ای بر می خورد، این هم دنبال این می آید که به شما جواب بدهد، یک قدری هم اضافه اش می کند. فردا هم شما بگویید یک قدری بالا پایین؛ خوب، این همین طوری می رود تا اینکه همۀ قلمها بشود چماق و زبانها بشود خنجر!. باید همۀ ما، همۀ ملت ما، روزنامه ها، همۀ تبلیغات، فکر این معنا باشندکه این بار سنگین که الآن آمده است روی ایران سَبُکش کنند. الآن همۀ اطراف ایران یک بساطی است. یک جا جنگ است، یک جا اشرار خانه های مردم را چه می کنند؛ این اشرار زمینهای مردم را چه می کنند. این مسائل هست، و تبلیغات دامنه دار هم هست که اگر یک کار جزئی انجام بشود، در خارج بزرگش کنند و در همه جای دنیا تبلیغش می کنند.
هدف دشمن از ایجاد اختلاف
ما باید حتی الامکان کاری بکنیم که یک وقت خدای نخواسته این طور نباشد که در
خارج بگویند این یک کشوری است که نمی تواند خودش درست کند. بزرگانش اینها هستند؛ ریختند به جان هم، و پایینتر آنها هم آنها هستند که ریختند به جان هم! در حالی که مملکتشان در معرض خطر است، جنگ داخلی راه انداخته اند. پس اینها رشد ندارند. اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله می کند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما این طور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغول اند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکنند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا می داند که وضع ما این طوری است ـ آنها هم چنین نیست که بی خبر از مسائل ما باشند... . اینها به همه جا اطلاع می دهند، همۀ حرفهای اینها را آنجا هم می گویند ـ این طور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامن بزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا می خواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمی توانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند درخارج. و بعد به واسطۀ مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله می کند، دیگران محکومش می کنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او می دهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که می خواهند قیّم بشوند وارد می شوند می گویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین می رود، برای انسان دوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! خوب، شما قضیۀ افغانستان را دارید می بینید. یک بهانه پیدا کردند در افغانستان ، شوروی آمد در آنجا! قبل از اینکه ظاهراً وارد بشوند، آمد آن سفیرشان پیش من گفت که از ما خواسته اند که برویم آنجا. من به او گفتم: شما قدرت
دارید می توانید بروید، لکن پشیمان می شوید؛ برای اینکه وقتی رفتید، ملت وقتی شما را نمی خواهد، نمی توانید آنجا کار انجام بدهید. الآن هم می بینید که رفته اند آنجا و قتل و غارت دارند می کنند، مع ذلک موفق نشده اند. علی أیِّ حالٍ، یک صورتی نباشد که ما خودمان مشروعیت بدهیم به دخالت دیگران در کشور خودمان.
پایبندی به تعهدات ادعا شده
ما باید همه با هم همزبان و هم قلم باشیم، برای این مشکلاتی که پیش آمده کوشش کنیم رفع بکنیم مشکلات را، نه اضافه کنیم. لا اقل روزنامه های ما اضافه نکنند. حالا نمی توانند [کم کنند] ، دیگر اضافه نکنند. و این مسئله ای است که باید همۀ روزنامه ها به آن توجه داشته باشند؛ و روزنامۀ «میزان» برای انتخاب این کلمه بیشتر مسئول است. برای اینکه این کسانی که در این روزنامه هستند و اشخاصی هستند که تعهد به اسلام دارند، بیشتر مسئول هستند. شاید روزنامۀ فرض کنید «مردم» چنین تعهدی ندارد. او هرچه دلش می خواهد می گوید. هیچ وقت هم نگفته است من متعهدم. او می گوید البته، لفظش هست، ولی واقعش نیست. آن قدر مسئولیتی که ماها داریم که ادعا داریم که جمهوری اسلامی هستیم و می خواهیم به موازین اسلامی عمل کنیم و روزنامۀ «میزان» هم کلمۀ میزان و عدل را برای خودش انتخاب کرده و می خواهد میزان باشد و می خواهد به موازین شرعیه عمل بکند، به عدل عمل بکند، ما با این ادعامان مسئولیت داریم.
فردا اگر شما، همۀ ما وارد شدیم در محضر خدای تبارک و تعالی، به شما که نویسنده و اداره کنندۀ «میزان» هستید می گویند شما این کلمه را انتخاب کردید، و خدای نخواسته اگر عمل موافق با میزان نباشد و میزانش نکردید، شما ریا کار هستید. علاوه بر اینکه به خلافتان مجرم هستید؛ به ریاکاریتان هم مجرم هستید؛ برای اینکه گفتید یک «ترازو» درست کردید و گفتید که ما می خواهیم با عدالت عمل بکنیم؛ ما می خواهیم زبان عدل باشیم، لسان عدل الهی باشیم و هستیم. این روزنامه معنایش این است که ما به میزان عدل می خواهیم عمل بکنیم. اگر خدای نخواسته یک وقتی بر خلاف این شد، در همانجا
می گویند شما علاوه بر اینکه مجرم هستید، مجرم از حیث ریا هم هستید. الرِّیَا شِرکٌ بالله ِ العزیز. علی أیِّ حالٍ من به همه، نه شماها، به همۀ این اشخاصی که متصدی تبلیغات هستند، آنهایی که قلم دارند و زبان دارند و می نویسند منتشر می کنند، یک مسئلۀ کلی عرض می کنم ، و آن اینکه ما امروز چنانچه واقعاً عقل سیاسی داشتیم و توجه به مسائل سیاسی داشتیم، باید همه مان دست به هم بدهیم، زیر بغلِ هم را بگیریم، تا بتوانیم راه برویم. چند نفر آدم که همۀ آنها شل هستند، نباید اضافه کنیم شلی را به آنها! باید اینها همه دست هم را بگیرند بتوانند راه بروند. ما الآن یک ملتی هستیم که از همه جا به ما دارد ظلم می شود؛ از همه جا به ما هجوم می شود؛ وقتی یک همچنین ملتی هستیم، باید دست به دست هم بدهیم تا اینکه این بار را به محل برسانیم. شما توجه به این معنا داشته باشید؛ هر کسی گرفتار اعمال خودش است. گاهی هم گرفتار اعمال دیگر است. اگر بتواند آن را درستش بکند، امر به معروف باید بکند. گرفتار خودش است. شما نباید بگویید که چون روزنامۀ کذا این طور نوشته است، پس ما هم این طور بنویسیم، اوّل او نوشته است. اگر یک کسی اول یک جرمی کرد، دومی هم باید جرم را بکند برای اینکه او اول کرده است! نه . اگر انسان این طور باشد که تا به او یک کلمه گفتند فریادش بلند شود، این فریاد دیگر فروکش نخواهد کرد در همۀ اطراف ما. یک وقت یک کسی فرض کنید یک حرفِ غیر واقعی نوشت و غیر صحیح نوشت، این را اگر تحمل کرد انسان و با قول صحیح و حَسَن به او این جواب داد، کم می شود، تمام می شود. اما اگر بنا شود که خشونت بکند، شما هم بکنید، باز او یک خشونت دیگر می کند تا آخر.
ما باید همه توجه به این معنا داشته باشیم که امروز کشور ما کشوری است که طمعها از او کم شده است؛ یعنی طمع کم نشده است؛ ولی این چیزی که می بردند حالا نمی برند، و می خواهند ببرند. هم شوروی می خواهد ما تحت سلطۀ او باشیم، هرچه بخواهد استفاده بکند؛ هم امریکا می خواهد این کار بکند؛ هم سایر کسانی که نظیر آنها هستند. بعد از
اینکه ما طعمۀ همه گرگهای دنیا هستیم ، نباید خودمان هم به جان خودمان بیفتیم تا فرصت بدهیم که آنها ما را طعمۀ خودشان کنند. ما باید با عقل و با تدبیر و با قلم و با حرف و با همه همراهی کنیم با هم. زیر بغلِ هم را بگیریم. می بینید این وزارتخانه را خوب نمی تواند اداره کند، کمکش بکنیم. این آدم خوب نمی تواند کاری انجام بدهد، کمکش کنیم. نیاییم بگوییم که چون تو نمی توانی کار بکنی، پس باید چه. آن هم بگوید نخیر، من می توانم، شما نمی توانید. این مسئله ای است که الآن هر که هر حرفی به دیگری بزند آن هم جوابش را می دهد. و آن وقت یک غائله درست می شود. چرا ما در یک موقعی که [محتاج] آرامش هستیم غائله ایجاد کنیم؟ باید ان شاءالله همۀ ما دست به هم بدهیم، وامیدوارم که این طور بشود، همه دست به هم بدهیم، واین کشور را برسانیم به آنجایی که خودش بتواند خودش را اداره کند؛ و مطبوعات اینجا و رادیو و تلویزیون اینجا یک اُلگویی بشود برای خارج.
امیدوارم خداوند به شما توفیق بدهد و کار خودتان را اصلاح بکنید، درست بکنید و درست عمل بکنید. و توجه داشته باشید که همۀ ما در محضر خدا هستیم. الآن اینجا محضر خداست. آن وقت که قلم بدست می گیرید و می نویسید بدانید که فکر شما، قلب شما، قلم شما، دست شما، زبان شما، همه در محضر خداست. خداوند به شما توفیق بدهد؛ و همۀ ما را موفق کند که عمل کنیم به وظایف خودمان، ان شاء الله .