سخنرانی
تجلیل از شهید بهشتی و شهدای 7 تیر ـ تبیین وظایف روحانیون، مسئولان و ملت در مقطع کنونی
سخنرانی در جمع روحانیون تهران (شهدای هفتم تیر ـ وظایف مردم و مسئولان)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 10 ت‍ی‍ر ‭1360

زمان (قمری) : 28 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 6

موضوع : تجلیل از شهید بهشتی و شهدای 7 تیر ـ تبیین وظایف روحانیون، مسئولان و ملت در مقطع کنونی

زبان اثر : فارسی

مناسبت : در آستانه حلول ماه مبارک رمضان

حضار : روحانیون تهران

سخنرانی در جمع روحانیون تهران (شهدای هفتم تیر ـ وظایف مردم و مسئولان)

سخنرانی

‏زمان: 10 تیر 1360 / 28 شعبان 1401 ‏

‏مکان: تهران، حسینیّۀ جماران‏

‏موضوع: تجلیل از شهید بهشتی و شهدای 7 تیر ـ تبیین وظایف روحانیون، مسئولان و ملت در‏‎ ‎‏مقطع کنونی ‏

‏مناسبت: در آستانه حلول ماه مبارک رمضان‏

‏حضار: روحانیون تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

در سوگ شهادت یاران 

‏     ‏‏من هم در نوبت خودم به جامعۀ روحانیت و ملت ایران، به مسلمین جهان و به‏‎ ‎‏مستضعفین تمام عالم هم تهنیت و هم تسلیت عرض می کنم. تسلیت برای اینکه ما در‏‎ ‎‏جبهه ها، از 15 خرداد تاکنون بسیار از جوانان و متدینین، زنها، مردها، از دست داده ایم. و‏‎ ‎‏این یک واقعۀ بزرگی و ثلمۀ بزرگی بر اسلام و مسلمین بود.‏‎[1]‎‏ و خصوصاً این جنایت‏‎ ‎‏اخیری که واقع شد، دست امریکا از آستین این خائنها بیرون آمد و یک همچو جنایتی به‏‎ ‎‏مسلمین وارد کردند و کسانی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که جز به مصلحت مسلمین اندیشه نمی کردند، از‏‎ ‎‏وکلای مجلس و از دولت، وزرایی که بسیار ارزشمند بودند، وکلایی که ارزشمند بودند‏‎ ‎‏و از قوۀ قضائیه هم مثل آقای بهشتی، که از اول شکل گرفتن جمهوری اسلامی مورد‏‎ ‎‏هدف بود، ‏‏[‏‏به شهادت رساندند‏‏]‏‏ شما شاهد بودید که تمام این ارگانهای اسلامی مورد‏‎ ‎‏هدف بودند؛ مجلس مورد هدف بود؛ مجلس خبرگان وقتی که دیدند بسیاری از آنها یا‏‎ ‎‏اکثر از آنها علما هستند، مورد هدف واقع شد؛ مجلس شورا وقتی دیدند که اکثریت آنها‏‎ ‎‏اشخاص متعهد و بسیاری از آنها از علما هستند، مورد هدف واقع شد؛ قوۀ قضائیه وقتی‏‎ ‎‏که دیدند بدست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد، مورد هدف واقع شدند. این‏

‏یک جریانی بود و هست. الآن ما بسیاری از دوستانمان و علاقه مندان به اسلام را از دست‏‎ ‎‏داده ایم، لکن من به ملت ایران تهنیت عرض می کنم که چنین فرزندانی را تحویل جامعه‏‎ ‎‏داد و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی فرستاد و باز هم ایستاده است و خم به ابرو نیاورده.‏

‏     ما هر روز در جبهه ها فرزندان بسیار عزیزی که برای حفظ این کشور و حفظ این‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی کوشش می کنند و به دفاع از کشور اسلامی قائم هستند و شب و روز‏‎ ‎‏خودشان را نمی شناسند و ارتش دلاور ایران و سپاه پاسداران عزیز و بسیج عمومی و‏‎ ‎‏عشایر کشورمان و اهالی عزیز آن سامان تمام مجهز هستند و ایستاده اند و ابداً راجع به‏‎ ‎‏این مسائلی که در پشت جبهه واقع می شود یا در خود جبهه واقع می شود، اهمیتی به آن‏‎ ‎‏نمی دهند که دست از کارشان بردارند. همه منسجمتر می شوند، قویتر می شوند و همه‏‎ ‎‏مستعد این هستند که این کاروان را به آخر برسانند و این درخت ثمربخش اسلام را به‏‎ ‎‏ثمرۀ خودش برسانند.‏

‏     البته یک ملتی که می خواهد در مقابل همۀ قدرتها بایستد، نمی خواهد سازش کند با‏‎ ‎‏بلوک غرب و نمی خواهد سازش کند با بلوک شرق و «لاشرقیة و ‏‏[‏‏لا‏‏]‏‏غربیه» می خواهد‏‎ ‎‏باقی بماند، می خواهد صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت را پیش بگیرد، باید مهیا بشود‏‎ ‎‏از برای اینکه همۀ پیشامدهایی که پیش آمده است و پیش خواهد آمد. ما نباید گمان‏‎ ‎‏بکنیم که پیشامدها تمام شد. ما دست این ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلطشان را از‏‎ ‎‏کشور خودمان کوتاه کرده ایم و آنها ساکت نمی نشینند. و ما باید توجه داشته باشیم و با‏‎ ‎‏کمال قدرت، اتکال به یک قدرت غیر متناهی ـ و آن قدرت الهی است ـ ‏‏[‏‏داشته باشیم.‏‏]‏‎ ‎‏وقتی که ما پشتوانه مان قدرت الهی است و پشتوانه مان اسلام است و مقصدمان حق است،‏‎ ‎‏برای چی در این مصائب سست بشویم؛ وقتی که ما راه خودمان را یافته ایم ملت راه‏‎ ‎‏خودش را یافته است و آن راه را دارد با کمال جدیت و قدرت تعقیب می کند. البته راه‏‎ ‎‏حق دشواریها دارد، راه حق ناگواری ها دارد، لکن آن که اهل حق است و راه حق را‏‎ ‎‏می خواهد برود، آن نباید هیچ تصور این را بکند که کوچکترین سستی را به خودش راه‏‎ ‎‏بدهد و باید با کمال قدرت به پیش برود؛ برای اینکه جمعیتی که شهید شدن را افتخار‏

‏خودشان می دانند و جمعیتی که در جبهه ها شهید می شوند و در وصیت هاشان آن طور‏‎ ‎‏قوی هستند و جمعیتهایی که در طول این چند سال اخیر در خیابانها ریختند و مساجد را‏‎ ‎‏سنگر قرار دادند و جماعات را مجهز کردند ومردم را بسیج کردند و از هیچ تانک و‏‎ ‎‏مسلسلی نترسیدند، در صورتی که آن وقت همۀ قدرتها؛ قدرتهای شیطانی در صحنه‏‎ ‎‏بودند و موجود ـ امروز که همۀ قدرتها از صحنه بیرون رفتند، لکن بعض پیوندهای‏‎ ‎‏ناصالح مانده اند و اینها زیرزمینی و مخفیانه کار می کنند ـ این دیگر خوفی ندارد.‏

‏     خوف اصلش برای ملتی که برای مقصد کار می کنند، مجهزند که تکلیف شرعی را‏‎ ‎‏عمل کنند، وقتی که اسلام امروز در دست ما امانت است، امانتی است که از دست رسول‏‎ ‎‏الله ما اخذ کردیم و لازم است که او را حفظ کنیم و به این امانت خیانت نکنیم، وقتی که ما‏‎ ‎‏همچو امانتداری هستیم، تکلیف همۀ ماست که ادا کنیم این امانت را و سالم و قوی به‏‎ ‎‏نسلهای دیگر تحویل بدهیم. ما برای چه نگرانی داشته باشیم؛ مایی که به تکلیف‏‎ ‎‏خودمان داریم عمل می کنیم؟ نگرانی آن باید داشته باشد که بر خلاف مسیر حق است.‏‎ ‎‏آن باید نگرانی داشته باشد که چنانچه کشته بشود، به عقیدۀ خودش این است که نابود‏‎ ‎‏شده است و به عقیدۀ ما این است که به جهنم رفته است. ما چرا نگرانی داشته باشیم؟ ما‏‎ ‎‏که اگر شهید بشویم، قید و بند دنیا را از روح برداشته ایم و به ملکوت اعلی و به جوار حق‏‎ ‎‏تعالی رسیده ایم، چرا نگران باشیم؟ مگر مردن هم نگرانی دارد؟ مگر شهادت هم‏‎ ‎‏نگرانی دارد؟ ما دوستانمان که شهید شده اند، در جوار رحمت حق هستند؛ چرا برای‏‎ ‎‏اینها دلتنگ باشیم؟ دلتنگ باشیم که از یک قید و بندی خارج شده اند و به یک فضای‏‎ ‎‏وسیع و در تحت رحمت حق تعالی واقع شده اند؟ البته ما ناراحت هستیم از اینکه از اینها‏‎ ‎‏استفاده می کردیم برای اسلام و اینها بازوهایی بودند برای اسلام، لکن ملت ما 35میلیون‏‎ ‎‏است که این تفاله ها، اینها یک چند صدهزار نفری فرض کنید ـ فرض کنید ـ باشند.‏‎ ‎‏35 میلیون مصمم اند، 35 میلیون جمعیتی هستند که مادرها بچه هایشان که شهید می شوند‏‎ ‎‏می آیند اینجا به من می گویند که دعا کنید، بعضی بچه های دیگر هم دارم! پیرمرد می آید‏

‏می گوید: بچه ام شهید شده است و گریه می کند، می گوید: نمی گذارند من بروم جبهه!‏‎ ‎‏یک همچه ملتی که نگرانی دیگر ندارد.‏

اسلام، عزیزتر از همه چیز

‏     ‏‏ماها تابع و پیرو آن مردانی هستیم که به حسب روایت، به حسب تاریخ، هر چه روز‏‎ ‎‏عاشورا سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ به شهادت نزدیکتر می شد، افروخته تر می شد. جوانان‏‎ ‎‏او مسابقه می کردند برای اینکه شهید بشوند. همه هم می دانستند که بعد از چند ساعت‏‎ ‎‏دیگر شهیدند. مسابقه می کردند آنها؛ برای اینکه آنها می فهمیدند کجا می روند، آنها‏‎ ‎‏می فهمیدند برای چه آمده اند. آگاه بودند که ما آمده ایم ادای وظیفۀ خدایی را بکنیم،‏‎ ‎‏آمدیم اسلام را حفظ بکنیم. اسلام از همه چیز عزیزتر است. پیغمبر اسلام و تمام ذرّیۀ او‏‎ ‎‏و تمام پیروان او، اینها همه دنبال این بودند که اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت‏‎ ‎‏خداست؛ امانتی است از جانب خدا. پیغمبر اسلام مکلف است که این امانت را حفظ کند‏‎ ‎‏و از روزی که این امانت رابه دست او دادند تا روزی که رحلت فرمودند، در تمام اوقات،‏‎ ‎‏دنبال همین مقصد بودند و هیچ روزی و هیچ آنی یک سستی ـ نعوذ بالله ـ به خودش راه‏‎ ‎‏نمی داد. اولیای ما هم همه این طور بودند. پیروان پیغمبر باید این جور باشند.‏

‏     ما که ادعا داریم پیرو هستیم، ما که ادعا داریم که دنباله رو اولیا و انبیا هستیم، ما هم‏‎ ‎‏باید این طور باشیم. با لفظ که نمی شود، باید با قوّت پیش برویم و با قوّت با دشمن مقابله‏‎ ‎‏کنیم. دشمن ضعیف است، دشمن ضعیف شد. کارهایی است که دیگر اشخاصی که‏‎ ‎‏نمی توانند در صحنه وارد بشوند، انجام می دهند. ضعیف شدند اینها. ملت ایران قوی‏‎ ‎‏باشد و قوی هست. مصمم باشد و مصمم هست و به پیش برود و به پیش می رود و این‏‎ ‎‏اسلام را به همۀ عالم عرضه می کند. و افتخار برای ملت ایران است که از اینجا شروع به‏‎ ‎‏این مسئله می شود. از ایران این ندای الهی و این ندای پیغمبر اکرم به همه جا خواهد‏‎ ‎‏رفت. و ما مصممیم و ما همه فدای اسلام باید بشویم. عمده این است که ما حالا چه‏‎ ‎‏بکنیم؟ تکلیف چی هست؟‏


‏     آنها تکلیف خودشان را عمل کردند و به شهادت رسیدند. خدا همه را رحمت کند،‏‎ ‎‏ان شاءالله . ما که هستیم، تکلیفمان چی هست؟ در این وقتی که ما واقع شده ایم و همۀ‏‎ ‎‏قدرتهای خارجی مخالف ما هستند و در داخل هم می بینید که این انگلها هستند و‏‎ ‎‏خزیده اند در سوراخ ها، لکن خرابکاری می کنند، ما الآن وظیفه مان چی است؟ ما‏‎ ‎‏وظایف زیادی داریم. و شما آقایان علما و اهل علم در سرتاسر کشور وظایفتان بیشتر‏‎ ‎‏است. مسئولیتتان بیشتر است. مسئولیتتان بیشتر است؛ برای اینکه شما وضعتان و مشیِ تان‏‎ ‎‏نمایشگر این است که ما نمایندۀ انبیا هستیم. شما اشتغالتان و لباستان، همه حکایت از این‏‎ ‎‏می کند که این جمعیت نمایندۀ اسلام هستند. کسی که نمایندۀ اسلام است، وظیفه اش‏‎ ‎‏بسیار خطیر است. همۀ قشرها در هر جا هستند، وظیفه شان بسیار است، لکن در بین همه،‏‎ ‎‏شما وظیفه تان بیشتر است. ماها وظیفه مان بیشتر است. ماها اگر ـ خدای نخواسته ـ یک‏‎ ‎‏خطایی، یک اشتباهی بکنیم، این پای نمایندۀ پیغمبر اکرم واسلام حساب می شود.‏‎ ‎‏آبروی اسلام به دست شماست. روحانیینی که در قوۀ قضاییه و مشغول قضاوت هستند یا‏‎ ‎‏مشغول یک کار دیگری هستند، اینها وظیفه شان زیادتر از دیگران است. اگر ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ یک قضاوتی برخلاف حق واقع بشود ـ ولو اشتباهاً ـ این منعکس می شود که‏‎ ‎‏اینها دارند خرابکاری می کنند.‏

توطئه دشمن برای منزوی کردن روحانیت

‏     ‏‏شما می بینید که از اول یک جریانی در کار بوده که شماها را از ملت منعزل کند و‏‎ ‎‏لااقل، شماها را نگذارند در جاهایی که یک ارگان اجرایی یا تقنینی یا اینها باشد؛ همان‏‎ ‎‏چیزی که در غرب نسبت به کلیسا می گفتند: کلیسا برای خودش علی حده برود و مسائل‏‎ ‎‏ناسوت و لاهوت بگویدو مملکت را بدهند ما اداره اش بکنیم. ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ ایران هم همان معنا‏‎ ‎‏را تعقیب کرده بودند. شیاطینی که مطالعه کردند در همۀ مسائل ملتها و این را یافتند که اگر‏‎ ‎‏قشر روحانی وارد بشود در صحنۀ سیاست، با داشتن پشتوانۀ عظیمی از ملتها، کلاه آنها‏‎ ‎‏پس معرکه است. باید چه بکنند؟ باید به طور عموم، این مطلب را القا بکنند که اهل علم‏

‏را به سیاست چه کار؟ اهل علم فقط وظیفه اش این است که عبایش را سرش بکشد و اول‏‎ ‎‏ظهر برود نمازش را بخواند و بعد هم برود منبر چند تا مسئله بگوید؛ نه مسائلی که مربوط‏‎ ‎‏به سیاست و مربوط به گرفتاریهای ملت است، همان مسائلی که دیدید، متعارف بود‏‎ ‎‏می گفتند و تقریباً اکثر ابواب فقه کنار گذاشته شده بود عملاً. تو کتابها نوشته شده بود و‏‎ ‎‏کنار گذاشته شده بود و اکثر آیات قرآن هم کنار گذاشته شده بود. قرآن را می خواندیم و‏‎ ‎‏می بوسیدیم و می گذاشتیمش کنار. آیاتی که مربوط به جامعه بود، آیاتی که مربوط به‏‎ ‎‏سیاست بود، آیاتی که مربوط به جنگ بود، آیات زیادی که اکثر آیات مربوط به این‏‎ ‎‏مسائل است، اینها را منسی کرده بودیم؛ یعنی، ما را وادار کرده بودند که منسی باشد.‏

‏     شأن بزرگ اهل علم این بود که این آقا نمی فهمد سیاست را! اگر یک آقایی اصلاً‏‎ ‎‏عقلش نرسید به اینکه سیاست چیست، این بزرگوار بود خیلی؛ آقایی است که دخالت در‏‎ ‎‏امور نمی کند، قربانش بروم، چه آقای خوبی، ظهر می آید نمازش را می خواند و می رود‏‎ ‎‏توی خانه اش می نشیند! و به ما این مطلب را تحمیل کرده بودند. این شیاطینی که‏‎ ‎‏می خواستند این جمعیت را کنار بگذارند، به ما همۀ تحمیل کرده بودند این مطلب را که‏‎ ‎‏اگر یک آقایی ـ فرض کنید که ـ عقیده اش این بود که باید وارد بشود در سیاست و در‏‎ ‎‏گرفتاری ملت، می گفتند: این آقا سیاسی است! همین که می گفتند «سیاسی»، این دیگر‏‎ ‎‏باید برود، از جامعه باید جدا بشود.‏

‏     این را تحمیل کرده بودند شیاطین به ما و نگذاشته بودند که ما خود پیغمبر اکرم را و‏‎ ‎‏حالاتش را مطالعه کنیم و نگذاشته بودند که ما حالات حضرت امیر را مطالعه کنیم؛ ببینیم‏‎ ‎‏که آیا آنها چه جور وضعی داشتند. پیغمبر اسلام در سیاست دخالت نمی کرد؟ می توانید‏‎ ‎‏بگویید پیغمبر هم یک عامل سیاسی بوده، پس کنار؟ در امور سیاست وارد نمی شد؟‏‎ ‎‏تمام عمرش در امور سیاسی بود؛ تمام عمرش را صرف کرد در سیاست اسلامی و‏‎ ‎‏حکومت اسلامی تشکیل داد. حضرت امیر حکومت اسلامی داشت و حکومتهای‏‎ ‎‏اسلامی می فرستاد آن طرف. اینها سیاست نبودند؟ حضرت امیر را تخطئه می کنید؟‏‎ ‎‏اینهایی که می گویند نه، دیگر لازم نیست و آخوندها بروند سرجایشان بنشینند، این‏

‏آخوندها مدعی این هستند که ماها تابع آن موالی هستیم، شما قبول ندارید که ‏‏[‏‏این طور‏‎ ‎‏بوده؟‏‏]‏‏ یا باید قبول نکنید که اصلاً پیغمبر اسلام وارد سیاست می شد؛ و حکومتی نداشته‏‎ ‎‏و گوشۀ مدینه توی مسجد نشسته بوده و مسئله می گفته؛ این جور بوده؟ حضرت امیر هم‏‎ ‎‏گوشۀ خانه اش نشسته بود و عبایش را روش می کشیده و می رفته مسجد نماز می خوانده‏‎ ‎‏برمی گشته باز آنجا می نشسته مطالعه می کرده، مسئله این بوده؟ یا اینها از اول وارد‏‎ ‎‏سیاست بودند؟‏

‏     مدتی که مکه بود، حضرت رسول (ص) نمی توانست یک حکومتی تشکیل بدهد،‏‎ ‎‏لکن مشغول جمع آوری افراد بود، مشغول یک سیاست زیرزمینی بود. بعد که کار را‏‎ ‎‏درست دید و آمدند به مدینه، آنجا دیگر حکومتی بود، تشکیل دادند و فرستادند. همان‏‎ ‎‏آخری هم که در رختخواب رحلت خوابیده بودند، جیش اسامه بیرون شهر مهیا بودند‏‎ ‎‏برای رفتن و حضرت رسول گفت: «خدا لعنت کند کسی را که تخلف کند» ـ به حسب‏‎ ‎‏روایت ـ از جیش اسامه.‏‎[2]‎‏ قضیه، بعد از مرگشان هم می خواستند درست بکنند ـ کردند‏‎ ‎‏درست. آن همه شمشیری که حضرت امیر زد، به ما حالی کرده بودند که یکی از خلاف‏‎ ‎‏مروتها پوشیدن لباس جندی است. این خلاف است، این با عدالت نمی سازد! حضرت‏‎ ‎‏امیر هم مگر عادل نبود؟ سیدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن کاری که‏‎ ‎‏سیدالشهدا می کرد؟! آن کاری که حضرت امیر می کرد؟!‏

‏     اینها می خواستند از ما و از شما و از روحانیون یک موجود بی خاصیتی درست کنند‏‎ ‎‏که هیچ رنگ و بویی نداشته باشد و هیچ کاری نداشته باشد به اینکه به این ملت چه‏‎ ‎‏می گذرد، به این مخازن ملت چه می گذرد، حکومت چه می کند، این قلدرها چه می کنند‏‎ ‎‏با ملت، این خانها چه می کنند با ملت. یک اشخاص بی رنگ و بویی می خواستند، که‏‎ ‎‏خیلی هم ‏‏[‏‏به آنها‏‏]‏‏ احترام می کردند: شما بنشینید سر جاهاتان و مسئله تان را بگویید، ما‏‎ ‎‏احترامتان هم می کنیم، سلام بلند بالایی هم به شما می دهیم، اما اگر یک قدم آن طرف‏

‏بگذارید، نه، دیگر اینجا حد شما نیست، حد شما تا آنجایی است که مسئله بگویید و‏‎ ‎‏بیایید مسجد و خیلی هم که چی بشود، یک مجلس فاتحه ای باشد، بروید مجلس فاتحه‏‎ ‎‏بنشینید. به ما تحمیل کردند این را و ما باید از زیر این بار تحمیل بیرون برویم.‏

‏     روحانیین باید در صحنه باشند. باید همۀ این حرفهای نامربوطی که زده بودند و شما‏‎ ‎‏را می خواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند، همۀ آنها را پشت سر بگذارید ـ و‏‎ ‎‏گذاشته اید پشت سر. علمای اعلام نباید بروند کنار بنشینند تا مقدرات آنها در امریکا‏‎ ‎‏تدوین بشود و یا در شوروی تدوین بشود.‏

‏     ما را کنار گذاشتند و مقدرات ما در امریکا تدوین می شد. این شاه مخلوع و ملعون‏‎ ‎‏اقرار کرد این معنا را و از بس احمق بود، پدر خودش را هم به لجن کشید؛ و از بس‏‎ ‎‏خودخواه بود حاضر شد که پدر خودش را هم به لجن بکشد! می گفت که اسمایی را‏‎ ‎‏می نویسند از سفارتخانه که اینها وکیل باید بشوند، می آورند پیش ما، ما هم همین کار را‏‎ ‎‏می کردیم. این را می خواست بگوید که نه، دیگر حالا ما به «دروازۀ تمدن بزرگ»‏‎ ‎‏رسیده ایم! می خواست مردم را بازی بدهد که نه، پیشتر این جوری بوده، ما چند سال‏‎ ‎‏پیش از این این طور بودیم و حالا اینجور نیستیم! و حال اینکه حالاش بدتر از چند سال‏‎ ‎‏پیش از اینش بود. بنابراین بود که این قشری که می تواند بسیج کند ملت را و قدرت دارد‏‎ ‎‏که تمام ملت را تحت یک مطلب وارد کند، اگر مهلت به او بدهند این را کنار بگذارد با‏‎ ‎‏حیله های مختلف: یکی همان باورآوردن به خود آقایان و به ملت ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که اینها نباید در‏‎ ‎‏امور سیاسی داخل بشوند، خلاف شأن آنهاست.‏

‏     حتی این آخری می گفتند که با قداست اینها مخالف است؛ با قداست اهل علم، وارد‏‎ ‎‏شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟‏‎ ‎‏حضرت رسول قداستش محفوظ نمی مانده؟ حضرت امیر قداست نداشته؟ حضرت‏‎ ‎‏سیدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ می خواستند چشم و گوش همۀ ما را ببندند و‏‎ ‎‏می خواهند هم. این جریان از اول نهضت هی دیدند که دارد پیش می رود، هی آنها بیشتر‏‎ ‎‏خواستند که کنار بگذارند اینها را. الآن هم این جریان هست، منتها یک وقت رسید به‏

‏اوج خودش که دیدید و حالا رو به ضعف است و امیدوارم که دفن بشود. ‏

اسلام، بزرگترین ودیعۀ خدا

‏     ‏‏باید شما چشم و گوشتان را باز کنید، دیگر حالا سابق نیست. یک روزی بود که هر‏‎ ‎‏آقایی که در یک دهی بود، جدا بود از همه جا، وسایل کم بود، اعتقاد هم این بود. امروز‏‎ ‎‏روزی است که همین صحبتی که من حالا می کنم، شب در لندن و در امریکا می گویند:‏‎ ‎‏فلان شخص یک همچو حرفی زد، دروغ هم نسبت می دهند. اخیراً هم نسبت داده‏‎ ‎‏بودند که فلانی این قصه را ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ می گوید در داخل شده، به امریکا مربوط نیست، و حال‏‎ ‎‏اینکه امریکاست که این کارها را می کند، امریکاست که پشتیبان اینهاست. ‏

‏     ‏کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئوُلٌ‎[3]‎‏ و این «رعی» برای شما بیشتر مطرح است؛ برای علما بیشتر‏‎ ‎‏مطرح است. همه مان مسئولیم. اگر فوج فوج از ما را بکشند، آن بعدیها باید بیایند جایش‏‎ ‎‏را بگیرند. اسلام است، اسلام را ما باید همه مان فدایش بشویم. پیغمبر هم فدای اسلام‏‎ ‎‏شد. سیدالشهدا هم فدای اسلام شد. اسلام بزرگترین چیزی است که ودیعۀ خداست در‏‎ ‎‏بشر. ما باید عزممان را مصمم کنیم که در این راه شهید بشویم و علما بیشتر.‏

‏     من از اول هم می دانستم که ما گرفتاری داریم؛ یعنی، اخیراً هی بیشتر واضح شد. البته‏‎ ‎‏اول اول شاید من هم غافل بودم. ما گرفتاری داریم، از این به بعد هم داریم.‏

‏     این مسجدها را سنگر قرار بدهید برای اسلام. در صدر اسلام، از این مسجدها همه‏‎ ‎‏چیز بیرون می رفت؛ مسجد محل قضاوت بود، مسجد محل چه بود، مسجد محل بسیج‏‎ ‎‏بود. بسیج سپاه بود، این مسجدها را باید شما محکم نگه دارید. نگویند به شما که دیگر‏‎ ‎‏مسجد می خواهیم چه کنیم؛ ما انقلاب کردیم؛ ما انقلاب کردیم مسجد درست کنیم. ما‏‎ ‎‏برای خدا انقلاب کردیم. شما، ملت ما انقلاب کرده است و از زبان ملت است که‏‎ ‎‏«جمهوری اسلامی». جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد. این مساجد‏‎ ‎‏سنگرهای اسلام است. محراب محل حرب است. اینها سنگرند برای اسلام. حفظ کنید‏

‏اینها را. گول نخورید از این اشخاصی که می خواهند بازی بدهند که «آقا شما چکار‏‎ ‎‏دارید به این کارها، دارند خودشان می کنند!»‏

توصیه مردم به شرکت فعال در انتخابات

‏     ‏‏چند روز دیگر، اینکه عرض کردم تکلیف چیست، تکلیف شما چی است و تکلیف‏‎ ‎‏ملت چی است، چند روز دیگر مسئله انتخاب رئیس جمهور است. باید همۀ شما با تمام‏‎ ‎‏جدیت در این، همۀ اشخاصی که در هر جا هستند، اهل علمی که در هرجا هستند، با کمال‏‎ ‎‏جدیت، مردم را دعوت کنند به دخالت. دخالت کنند در مسئله، حاضر بشوند. اگر شماها‏‎ ‎‏حاضر نشوید و یک رئیس جمهوری مثل سابق برایتان بتراشند و بازی بدهند همه مان را،‏‎ ‎‏همه مان مسئول هستیم. اگر شما از صحنه خارج بشوید و آنها خودشان وارد بشوند و یک‏‎ ‎‏وقت یک نفری را رئیس جمهور کنند که تباه کند این کشور را، چنانچه تباه کردند،‏‎ ‎‏همه مان مسئولیم. شما، آن آقایی که در آن ده با دویست نفر جمعیت زندگی می کند و آن‏‎ ‎‏آقایی که در آن شهر با دو میلیون یا چهار میلیون یا پنج میلیون جمعیت زندگی می کند،‏‎ ‎‏همه مسئولیم؛ علی السواء مسئولیم. همه باید مردم را دعوت کنیم به اینکه در انتخاب‏‎ ‎‏رئیس جمهور بی تفاوت نباشند؛ بروند در پیش صندوقها، رأی بدهند. و البته خوب،‏‎ ‎‏اشخاصی که مطلع اند، چه هستند از علما، از کسان دیگر، یک نفری ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏که بدانند چطور‏‎ ‎‏است انتخاب کنند یا چند نفر را، اما توجه ‏‏[‏‏کنند‏‏]‏‏ به اینکه چه باید بکنیم و ما مقدرات‏‎ ‎‏مملکتمان را دست کی باید بدهیم. و ما اگر یک رئیس جمهور داشته باشیم که نا باب از‏‎ ‎‏کار در بیاید، همۀ چیزها از بین می رود. حالا هم ما مبتلا هستیم به تفاله هایش. نگویید که‏‎ ‎‏دیگران رأی می دهند. من هم باید رأی بدهم، تو هم باید رأی بدهی، آن روستایی هم‏‎ ‎‏که در کنار مزرعۀ خودش کار می کند باید رأی بدهد؛ تکلیف است. این یک تکلیف‏‎ ‎‏الهی است. این هم یک چیزی حساب نکنید که خوب، دیگران هستند، من چه می کنم؟‏‎ ‎‏خیر.‏

‏     برای هر فردی از افراد این ملت تکلیف است که حفظ کند اسلام را. حفظ اسلام به‏

‏این است که حالا در کشور ما ـ هر کسی در کشور خودش، الآن ما مبتلای به مسائلی‏‎ ‎‏هستیم در این کشور ـ حفظ اسلام این است که ما یک رئیس جمهوری که لااقل، اعتقاد‏‎ ‎‏به اسلام داشته باشد، متعهد باشد برای اسلام، بشناسید که این آدم متعهدی است، که مبادا‏‎ ‎‏مبتلا بشویم به یک نفر نابابی که ما را بخواهد بکشد، ببرد طرف امریکا، روحانیون را‏‎ ‎‏می خواهد کنار بگذارد و مجلس را کنار بگذارد و همه، خودم و خودم هم راه افتادم‏‎ ‎‏طرف امریکا، یک مسئله ای است؛ تکلیف است. ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت‏‎ ‎‏کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم؛ مکلفیم شرعاً؛ همان طور که پیغمبر می کرد؛‏‎ ‎‏همان طور که حضرت امیر می کرد. در این ایام، که اعلان می کنند مسئله انتخاب رئیس‏‎ ‎‏جمهور ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏، آن اشخاصی که در حوزه ها هستند، باید دست از کارها بردارند و راه بیفتند‏‎ ‎‏توی شهرها و دهات و روستاها و آن جاهای دور افتاده و کمک کنند. و اگر نکنند، فردا‏‎ ‎‏مسئول اند پیش خدا و اگر مسامحه کنند، فردا مسئول اند پیش خدا. مردم را دعوت کنند به‏‎ ‎‏دخالت در امور، به انتخاب یک رئیس جمهور صحیح، کمک کنند برای رساندن‏‎ ‎‏صندوقها به روستاهای دور افتاده. اگر شما نکنید، آنهایی که بر ضد شما هستند، می کنند‏‎ ‎‏این کار را؛ تبلیغ می کنند آنجاها. شماها مبلغ اسلام هستید.‏

لزوم نظارت مردم بر کارهای دولتمردان

‏     ‏‏امروز تبلیغ اسلام برای حفظ خود اسلام. تبلیغ این است که رئیس جمهورتان را‏‎ ‎‏خودتان تعیین کنید. اهمیت این همان اهمیتی است که اسلام دارد. یک نفری که وارد‏‎ ‎‏بشود و در رأس امور واقع بشود و ـ خدای نخواسته ـ فاسد از کار در آید، یک کشور را به‏‎ ‎‏فساد می کشاند. اگر چشمتان باز نشده بود و توطئه ها را کشف نکرده بودید، خدا می داند‏‎ ‎‏که چند وقت دیگر ما به کجا می رسیدیم. حالا هم همین طور باشد. حالا هم همین طور‏‎ ‎‏است. همانطوری که ارتش ما و سپاه پاسداران ما و بسیج ما و عشایر ما در جبهه ها مشغول‏‎ ‎‏دفاع از اسلام هستند ـ و خداوند تأییدشان کند، آنها را و همۀ ملت ما باید پشتیبانی از آنها‏‎ ‎‏بکنند ـ همان طور شما هم که جندالله هستید، برای مصالح عمومی اسلام، مکلف هستید‏

‏که عمل بکنید و مردم را دعوت کنید. وادار کنید مردم را. تکلیف شرعی را به آنها‏‎ ‎‏بگویید. مسئله، مسئلۀ این نیست که خوب، من دلم می خواهد یک وکیل داشته باشم، دلم‏‎ ‎‏می خواهد یک وزیر داشته باشم؛ خیر، قضیه این نیست، قضیۀ سپردن یک مملکتی است‏‎ ‎‏به دست یک کسی که اگر ناباب از کار در آید، صدمه به اسلام می زند، جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏را از بین می برد. این یک مسئلۀ حیاتی است برای شما، برای اسلام و مسلمین. آسان این‏‎ ‎‏را نگیرید که ما دخالت نمی کنیم؛ یک دسته بگویند: ما دخالت نمی کنیم، از باب اینکه‏‎ ‎‏امر سیاسی است، به ما چه! این امر سیاسی به همه مربوط است، به اسلام مربوط است، به‏‎ ‎‏حفظ اسلام مربوط است. ما اگر نظارت نکنیم؛ یعنی، ملت اگر نظارت نکنند در امور‏‎ ‎‏دولت و مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند، بسپارند دست اینها و بروند مشغول‏‎ ‎‏کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد. ما باید ناظر باشیم به امور‏‎ ‎‏مردم. ما باید، ملت باید ناظر باشد به اموری که در دولت می گذرد، اموری که ـ فرض‏‎ ‎‏کنید که ـ در مجلس می گذرد. نظارت! توجه داشته باشد به اینها. ملت باید توجه داشته‏‎ ‎‏باشد که اگر در مجلس این سفر ـ فرض کنید که ـ یک کسی را تعیین کردند که کارشکنی‏‎ ‎‏برای دولت کرده، کارشکنی برای مجلس کرده، دفعۀ دیگر تعیینش نکند. اعلام کنند:‏‎ ‎‏تعیین نمی کنیم، بلکه ان شاءالله ، به راه بیایند.‏

‏     در قضیۀ رئیس جمهور، تعیین رئیس جمهور یکی از چیزهایی است که بر همۀ‏‎ ‎‏مسلمانهای ایران، بر همۀ مکلّفهای ایران واجب است که در این امر دخالت داشته باشند.‏‎ ‎‏اگر دخالت نکنند و یک صدمه ای به اسلام برسد، هر یک یک ما در محکمۀ عدل الهی‏‎ ‎‏مسئول هستیم؛ یک یک ما. کسی بگوید: «به من چه ربطی دارد؟» این است که بگوید:‏‎ ‎‏اسلام به من چه ربطی دارد. مگر می توانی بگویی: اسلام به من چه ربطی دارد؟! تو‏‎ ‎‏مکلفی حفظ کنی. امانت خداست و حفظش امروز به این است که رئیس جمهورش یک‏‎ ‎‏رئیس جمهور صحیح باشد. و بعد، لابد اشخاصی که مطلع هستند از امور می گویند، شما‏‎ ‎‏هم شاید بشناسید خیلیهاشان را.‏

‏     یک مجلس ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ خوب باشد. و اگر وکلای شما بعضیهایشان تخلف کردند، به آنها‏

‏تنبه بدهید که آقا نکن و اگر زیادتر کردند دفعۀ دیگر تعیینشان نکنید؛ کسی دیگر را تعیین‏‎ ‎‏کنید. و من حالا دارم به همۀ وکلا این مطلب را می گویم که اگر مسیرتان را از مسیر ملت‏‎ ‎‏جدا بکنید و بخواهید علی حده باشید و تکلیفتان را با کسانی که مخالفت با اسلام کردند و‏‎ ‎‏جوانهای ما را آن طور کشتند و ابرار ما را این طور کشتند، جدا نکنید، اگر این دوره هم‏‎ ‎‏صحبتی نشود، دورۀ دیگر شما التماس دعا دارید. ‏

بهشتی یک ملت بود 

‏     ‏‏این تکلیف شما آقایان در وضع حاضر. البته تکلیف بزرگ هم این است که در هر جا‏‎ ‎‏هستید و هر کاری دارید، جدیت کنید که حتی اشتباه نکنید! آنها فکر این هستند که شما را‏‎ ‎‏از صحنه خارج کنند. از صحنه خارج کردن به این است که اگر یک خطایی از شما‏‎ ‎‏دیدند، بزرگش کنند و بزرگش کنند و به رخ مردم بکشند و مردم را از شما منحرف کنند.‏‎ ‎‏این جریان در کار بود که مردم را از شما جدا کند، تا کسی به شما فحش بدهد. این آقای‏‎ ‎‏بهشتی مسلمان، متعهد، مجتهد، این چه کرده بود که تو تاکسی می نشستی، می دیدی که‏‎ ‎‏دو نفر آدم به هم می رسند یک حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، یک دسته ای‏‎ ‎‏مرگ برکی، «طالقانی را تو کشتی» ‏‏[‏‏می گفتند.‏‏]‏‏ خوب، شما ببینید چه ظلمی ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ به یک‏‎ ‎‏همچو موجود فعالی، که مثل یک ملت بود برای این ملت ما با چه حیله هایی این را‏‎ ‎‏می خواستند بیرون کنند. خوب، حالا رفته است کنار، ولی اینها بدانند که با رفتن این و آن‏‎ ‎‏و آن و آن، خیر، مسائلشان حل نمی شود؛ مردم بیشتر می فهمند که شما چه کاره بودید و‏‎ ‎‏می خواستید چه بکنید. ‏

‏     این تکلیف آقایان است که راجع به مسائل اسلامی، که پیش می آید، چه وکیل‏‎ ‎‏بخواهید تعیین کنید و چه ـ عرض بکنم که ـ رئیس جمهور بخواهید تعیین کنید، باید در‏‎ ‎‏صحنه باشید؛ عذری ندارید که بروید کنار بنشینید. البته اشخاصی پیدا می شوند که با‏‎ ‎‏گفته های خودشان، نوشته های خودشان می خواهند شما را نگذارند وارد بشوید. آنها‏‎ ‎‏می خواهند که اشخاصی را تعیین بکنند که بعدها ما گرفتار بشویم. شماها باید وارد باشید‏

‏در مسئله و با کمال جدیت، اهمیت بدهید به این مسئله و مردم را وادار کنید. و تکلیف‏‎ ‎‏ملت هم این است که همین طوری که بحمدالله ، تا حالا در صحنه ‏‏[‏‏بوده‏‏]‏‏ است و هر‏‎ ‎‏قضیه ای واقع می شود بحمدالله ، اینها هستند در صحنه ‏‏[‏‏بماند.‏‏]‏

‎     ‎‏و من گاهی وقتی اینهارا، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ می بینم، برای‏‎ ‎‏خودم حقارت قائل می شوم؛ اگر این پاسداری است که در کنار سنگر نماز شب می خواند‏‎ ‎‏و جانش را در محل خطر قرار می دهد، اگر این سربازی است که در جبهه جان خودش را‏‎ ‎‏در خطر می بیند و نماز شبش را می خواند و وصیت می نویسد ـ آن طور وصیتها ـ اگر اینها‏‎ ‎‏مسلمان هستند، خوب، من چه می گویم؟ تکلیف ملت هم این است که با تمام این‏‎ ‎‏چیزهایی که برای حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همۀ این قوای مسلح که در‏‎ ‎‏جبهه ها مشغول فعالیت هستند، با آن هوای گرم و آن ناگواریها، اینها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ کمک کنند،‏‎ ‎‏همه پشتیبان باشند و اظهار کنند پشتیبانی خودشان را به اینها، روح بدهند به اینها.‏

‏     و در قضیۀ ریاست جمهور هم همه مکلف اند که شرکت کنند. من تکلیف خودم را‏‎ ‎‏دارم ادا می کنم. همه مکلف اند، از من طلبه که اینجا نشسته ام تا شما علمای اعلام و تا همۀ‏‎ ‎‏روستاها و همه جا، مکلف هستند به اینکه در این امر حیاتی دخالت کنند، بی تفاوت‏‎ ‎‏نباشند. می خواهند شما را بی تفاوت کنند. دستهایی الآن در کار است که از حالا‏‎ ‎‏مشغول اند به اینکه نگذارند شما اصلاً وارد بشوید در صحنه، نگذارند که ملت ما وارد‏‎ ‎‏بشود در صحنه. باید وارد بشوید؛ چاره ندارید! اسلام است؛ حفظ اسلام است! و باید‏‎ ‎‏چشمشان را باز بکنند که در دام نیفتند! امریکا دامش را الآن پهن کرده است در تمام‏‎ ‎‏ایران؛ در دام نیفتند! گول این تبلیغاتی که این گروهها می کنند، تبلیغ می کنند، گول اینها را‏‎ ‎‏نخورند؛ ببینند اشخاص صحیح سالم متعهد دانا چه می گویند! بخواهد آن بگوید من‏‎ ‎‏کشاورزم و چه کار دارم به این کارها، آن بگوید من، شما می توانید بگویید من کشاورزم‏‎ ‎‏و امام حسین را می خواهند بکشند، من چه کار دارم؟ شما این حرف را می توانید بزنید؟‏‎ ‎‏شما می توانی بگویی که من کشاورزم، من کارمندم، من تو ادارات هستم یا جاهای دیگر،‏‎ ‎‏قرآن را می خواهند از بین ببرند به من چه؟ چطور می توانی بگویی؟ مقدمه است این از‏

‏برای بردن این مسائل.‏

‏     قدرتهای بزرگ امروز لمس کرده اند که سیلی از اسلام خورده اند. آنها از ما بیشتر‏‎ ‎‏ملتفت هستند که چه کرده است اسلام با آنها. اینها می خواهند این اسلام را کنار بگذارند.‏‎ ‎‏چطور کنند؟ حیله های مختلف؛ یکی هم اینکه شما را وادار کنند که وارد نشوید.‏‎ ‎‏خودشان شیطنت کنند یک کسی را تعیین کنند. آن کس که تعیین شد، بکشد ما را به طرف‏‎ ‎‏امریکا، ولو ده سال دیگر. همه باید توجه به این مسائل داشته باشید. مسائل سیاسی مالِ‏‎ ‎‏همه است؛ ‏کُلُّکُمْ راعٍ،‏ همه باید مراعات بکنید، همه باید این ملت را توجه کنید که چه‏‎ ‎‏می کنند و باید راهنمایی کنید همه را و همه باید فعال با صفهای فشرده و فعال وارد باشید‏‎ ‎‏در صحنه و به خودتان هیچ یأسی راه ندهید.‏

اسلام بدون روحانیت مثل طب بی طبیب

‏     ‏‏خدا با شماست. دیگران اگر مسلسل دارند و نمی دانم چه دارند، فانتوم دارند و امثال‏‎ ‎‏اینها، شما خدا را دارید. شما همۀ اینها را از بین بردید؛ برای اینکه با خدا بودید. پشتوانۀ‏‎ ‎‏شما خداست. ملت چه داشت آن وقت؟ چیزی نداشت که دستش. می نشستند یک چیز‏‎ ‎‏این قدری درست می کردند. مگر این مقابل آن چیزی که آنها داشتند، یک چیزی بود؟‏‎ ‎‏لکن خداوند القای رعب کرد در دل آنها که نروند سراغ آن جهازات کشنده و مقابله‏‎ ‎‏نکنند. این کار خدا بود که القای رعب کرد؛ همه را ترساند و تقویت کرد روحیۀ شما را، به‏‎ ‎‏طوری که از شهادت نترسیدید و شهادت را برای خودتان فوز عظیم دانستید. اینها همه از‏‎ ‎‏خداست، و الاّ همین ملتی بود که آن وقت اگر یک پاسبان می آمد توی تهران، توی بازار‏‎ ‎‏تهران امر می کرد، همۀ بازار تهران تسلیمش می شدند؛ یک وقت این جور بود. کی‏‎ ‎‏این طور کرد که آن کسی که از پاسبان می ترسید، ریخت در خیابانها و «مرگ بر شاه»‏‎ ‎‏گفت؟ کی این روحیه را به شما داد؟ جز خدا کسی می تواند سرتاسر کشور را تحت یک‏‎ ‎‏علم قرار بدهد؟ غیر خدا کی می تواند؟ شمایی که خدا را دارید، از چه می ترسید؟ از هیچ‏‎ ‎‏چیز. آنی که در بیمارستان خوابیده و مردم را دعوت به مقاومت می کند، دعوت به این‏

‏می کند که با ارتشیها کمک بکنید، این ملت که این طور است وضعش: بچه و زن، بزرگ و‏‎ ‎‏کوچک و پیرو جوانش در صحنه هستند و می خواهند دخالت در امور بکنند. حق هم‏‎ ‎‏همین است؛ باید دخالت در امور بکنند. اگر دیدند من کج می روم، به من بگویند: کج‏‎ ‎‏نرو. اگر دیدند یک کسی، دولت کج می خواهد برود، به او بگویند: کج نرو.‏

‏     اگر شما، خصوصاً شما اهل علم را، که هدف اصلی شما هستید، اگر شما را از صحنه‏‎ ‎‏خارج کنند، اسلام را کنار زده اند. طب بی طبیب نمی تواند عمل بکند؛ طبیب می خواهد،‏‎ ‎‏متخصص می خواهد. اسلام به استثنای روحانیت مثل طب به استثنای طبیب است. این که‏‎ ‎‏اسلام را تا اینجا رسانده، همین طبقه بوده اند و شما الآن موظفید؛ مکلفید که اسلام را با‏‎ ‎‏قدرت به نسلهای آتیه تحویل بدهید، ان شاءالله .‏

‏     و من اطمینان دارم که تا این ملت توجه به خدا دارد، هیچ قدرتی نمی تواند به این‏‎ ‎‏آسیب برساند. افراد را ممکن است، خوب، بکشند؛ یک روز هم مرا بکشند، اشکالی‏‎ ‎‏ندارد، اما ملت سرجای خودش هست. اینها اشتباه می کنند. یک اشتباه غلطی است که‏‎ ‎‏خیال می کنند که این را بکشند، چند نفر وکیل ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ بکشند، چند نفر وکیل را کشتند. امروز‏‎ ‎‏مجلس بوده، وکلای دیگر هم می آیند، جایش می نشینند. باز هم ملت ما قائم به شخص‏‎ ‎‏نیست؛ یعنی، این یک قدرت الهی است که در این ملت پرتو افکنده که اشخاص مطرح‏‎ ‎‏نیستند. ملت الآن همه با هم در صحنه اند و هرکس از آنها شهید بشود، یک نفر دیگر به‏‎ ‎‏جای او نشانده می شود. خداوند ان شاءالله ، همۀ شما را و همۀ ما را و همۀ ملت را و همۀ‏‎ ‎‏روحانیت را به راه مستقیم برساند و به لقای خودش مشرف کند. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ واقعۀ 7 تیر و شهادت آقای بهشتی و یارانش.
  • ـ بحارالانوار، ج 27، ص 324، ح 4.
  • ـ «همۀ شما شبان سرپرست و همه مسئول هستید». بحارالانوار، ج 72، ص 38.