بر سر کوی تو ای میْزده! دیوانه شدمعقل را راندم و وابستهی میخانه شدمدور آن شمع دلافروز، چو پروانه شدمبه هوای شکن گیسوی تو شانه شدمدردِ دل را به که ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
مژده! فروردین ز نو بنمور گیتی را مُسخّرجیشش از مغربزمین بگرفت تا مشرق سراسررایتَش افراشت پرچم، زین مُقَرنس چرخ اخضرگشت از فرمان وی در خدمتش گردون مقرّربر جهان و هر چه اندر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
خم را بگشا به روی مستانبیزار شو از هواپرستاناز من بپذیر رمزِ مستیچون طفلِ صبور، در دبستانآرام ده گُل صفا باشچون ابر بهار در گُلستانتاریخچهی جمال او شوبشنو خبر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فریاد رس نالهی درویش توییآرامی بخش این دل ریش توییطوفان فزاینده مرا غرق نمودیادآور راه کشتی خویش تویی12 اسفند 1363□ قصاید
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا کوس «اَنَاالْحَق» بزنی خودخواهیدر سِرّ هویَّتَش، تو ناآگاهیبردار حجاب «خویشتن» از سر راهبا بودن آن، هنوز اندر راهیاردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرّخ روزی که فارغ از خویش شویاز هر دو جهان گذشته، درویش شویطُغیان کُنی و خرمن هستی سوزی«یا حق» گویان، رسته ز هر کیش شوی12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
بردار حجاب تا جمالش بینیتا طلعت ذات بی مثالش بینیخُفّاش! ز جلد خویشتن بیرون آیتا جلوهی خورشید جلالش بینیبهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طوطی صفتی و لافِ عرفان بزنیای مور! دم از تخت «سُلیمان» بزنی«فرهاد» ندیدهای و «شیرین» گشتی«یاسر» ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا منصوری لاف «اَنَا الحَقّ» بزنینادیده جمال دوست غوغا فکنی«دک» کن «جبل» خودی خود، چون موسیٰتا جلوه کند جمال او بی ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گر نیست شوی کوس «اَنَالحق» نزنیبا دعویپوچ خود مُعلّق نزنیتا خود بینی تو، مشرکی بیش نه ایبی خود بشوی که لاف مُطلق ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این فلسفه را که علم اعلیٰ خوانیبرتر ز علوم دیگرش میدانیخاری ز ره سالک عاشق نگرفتهر چند به عرش اعظمش بنشانی.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
در محفل دوست نیست، جُز دود و دمیدر حلقهی صوفیان نه «لا» نه «نعمی»گر شادی و غم میطلبی بیرون شواینجا نتوان یافت نه ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
در هیچ دلی نیست بجز تو هوسیما را نبود به غیر تو دادرسیکس نیست که عشق تو ندارد در دلباشد که به فریاد دل ما برسی.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! اگر از طارُم اعلی گُذریاز خاک گُذشته، از ثُریّا گُذریهیهات، که تا اسیر دیو نفسیاز راه «دَنیٰ» سوی «تَدَلّیٰ» ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! به روی دوست بگشای دریصاحب نظرا! به مستمندان نظریما بی خبرانیم ز منزلگه عشقای با خبر! از بی خبر آور خبری.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دیده! نگر رُخش به هر بام و دریای گوش! صداش بشنو از هر گذریای عشق! بیاب یار را در همه جاای عقل! ببند دیدهی بی خبری.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
عاشق نشدی، اگر که نامی داریدیوانه نهای، اگر پیامی داریمستی نچشیدهای اگر هوش، تو راستما را بنواز تا که جامی داری.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فارغ اگر از هر دو جهان گردیدیاز دیدهی این و آن نهان گردیدیطومار وجود را به هم پیچیدییار از پس پرده ها عیان گردیدی.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از دیدهی عاشقان نهان کی بودی؟فرزانهی من! جُدا ز جان کی بودی؟طوفان غمت ریشهی هستی بر کندیارا! تو بُریده از روان ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
غیر از در دوست در جهان کی یابی؟جز او، به زمین و آسمان کی یابی؟او نور زمین و آسمانها باشدقرآن گوید، چنان نشان کی یابی؟
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! به عشق تو دُچاریم همهدر یاد رُخ تو داغداریم همهگر دور کُنی یا بپذیری ما رادر کوی غم تو پایداریم همه.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای مهر! طلوع کن که خوابیم همهدر هجر رُخت، در تب و تابیم همههر برزن و بام از رُخت روشن و ماخُفّاش وشیم و در حجابیم همه .اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
برخیز که رهروان به راهند همهپیوسته به سوی جایگاهند همهآنجا که بجُز دوست ز کس یادی نیستافسرده دلان، رویْ سیاهند همه.26 تیر 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این شیفتگان که در صراطند همهجویندهی چشمهی حیاتند همهحق میطلبند و خود ندانند آن رادر آب به دُنبال فُراتند همه.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یا رب! نظری ز پاکبازانم دهلُطفی کُن و ره به دلنوازانم دهاز مدرسه و خانقهم باز رهانمجنون کُن و خاطر پریشانم ده.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! مرا به خانقه منزل دهاز یاد رُخ دوست، مُراد دل دهحاصل نشد از مدرسه جُز دوری یارجانا! مددی به عُمر بیحاصل ده.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! تو و حقِّ معرفت یعنی چه؟دریافت ذات بی صفت یعنی چه؟[1]ناخوانده «الف» به «یا» نخواهی رَه یافتناکرده سلوک، مُوهبت یعنی چه؟خرداد ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای مُرغ چمن! از این قفس بیرون شوفردوس تو را میطلبد، مفتون شوطاووسی و از دیار یار آمدهاییادآور روی دوست شو، مجنون شو.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرزانه شو و، ز فرّ خود غافِل شواز علم و هُنر گریز کُن، جاهِل شوطی کن ره دیوانگی و بی خردییا دوست بخواه، یا بُرو عاقِل شو.12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای یاد تو مایهی غم و شادی من!سرو قد تو نهال آزادی منبردار حجاب از رُخ و رو بگُشای!ای اصل همه خراب و آبادی من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹