در حلقهی درویش، ندیدیم صفاییدر صومعه، از او نشنیدم نداییدر مدرسه، از دوست نخواندیم کتابیدر مأذنه، از یار ندیدیم صداییدر جمع کتب، هیچ حجابی ندریدیمدر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
جز سر کوی تو، ای دوست! ندارم جایی[1]در سرم نیست، بجُز خاک درت سوداییبر در میکده و، بُتکده و، مسجد و، دیرسجده آرم که تو شاید نظری بنماییمشکلی حل نشد از مدرسه و ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
باید از آفاق و انفُس بگذری تا جان شویو آنگه از جان بگذری تا در خور جانان شویطُرّهی گیسوی او، در کف نیاید رایگانباید اندر این طریقت، پای و سر چوگان ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
باز گویم غم دل را، که تو دلدار منیدر غم و، شادی و، اندوه و، اَلَم یار منیجُز گل رویِ توام، در دو جهان یاری نیستچهره بگشای ز رویم که تو غمخوار منیچشم ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
با که گویم غم دل، جُز تو که غمخوار منیهمه عالم اگرم پُشت کند، یار منیدل نبندم به کسی، روی نیارم به دریتا تو رؤیای منی، تا تو مددکار منیراهی ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
پریشان حالی و درماندگیّ ما نمیدانیخطا کاریّ ما را فاش، بیپروا نمیدانی[1]به مستی، کاروان عاشقان رفتند از این منزلبُرون رفتند از ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
غمی خواهم که غمخوارم تو باشیدلی خواهم دلازارم تو باشی[1]جهان را، یک جوی ارزش نباشداگر یارم، اگر یارم تو باشیببوسم چوبهی دارم بشادیاگر در ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
در غم عشقت فتادیم، کاشکی درمان نبودیمن سر و سامان نجویم، کاشکی سامان نبودیزادهیاسماء را با جَنَّةُ الْمَأویٰ چه کاری؟در چَمِ فردوس ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ما ندانیم که دلبستهی اوییم همهمست و سرگشتهی آن روی نکوییم همهفارغ از هر دو جهانیم و، ندانیم که مادر پی غمزهی او، بادیه پوییم همهساکنانِ در ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
صف بیارایید رندان! رهبر دل آمدهجان، برای دیدنش، منزل به منزل آمدهبُلبُل از شوق لقایش، پر زنان بر شاخ گُلگُل، ز هجر روی ماهش پای در گِل آمده«طورِ سینا» را بگو ایّام ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
من خراباتیم، از من سُخن یار مخواهگُنگم، از گُنگ پریشان شده، گُفتار مخواهمن که با کوری و مهجوری خود سرگرمماز چنین کور، تو بینایی و دیدار مخواهچشم بیمار تو، بیمار نموده است ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
خار راه منی ای شیخ! ز گُلزار برواز سر راه من ای رند تبهکار! بروتو و ارشاد من؟ ای مُرشد بی رُشد و تباه!از بَرِ روی من ای صوفی غدّار! ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
تا در جهان بود اثر از جای پای توتا نغمهای بود به فلک از ندای تو[1]تا ساغر است و، مستی و، میخوارگیّ و، عشقتا مسجد است و، بُتکده و، دیر، جای ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
عاشق روی توام، دست بدار از دل منبه خدا! جُز رُخ تو، حل نکند مُشکِل منمهر کوی تو، در آمیخته در خلقت ماعشق روی تو، سرشته است به آب و گل مننیست جز ذکر گُل روی تو، در محفِلِ ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
در لقای رُخش ای پیر! مرا یاری کُندستگیری کُن و، پیری کُن و، غمخواری کُناز سر کوی تو مأیوس نگردم هرگزغمزهای! غمزدگان را تو ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
بس کُن این یاوه سرایی، بس کُنتا به کی خویش ستایی؟ بس کُنمخلصان، لب به سُخن وا نکنندبر کَن این ثوْبِ ریایی، بس کُنتو خطاکاری و، حق آگاه استحیله گر! زُهد ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ای وازده! ترّهات بس کُنتکرار مُکرّرات، بس کُنبر بند زبان یاوه گوییبشکن قلم و دوات! بس کُنای عاشق شهرت، ای دغل باز!بس کُن تو، خزعبلات، بس کُنگُفتار تو ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ساقی! به روی من درِ میخانه باز کُناز درس و، بحث و، زهد و، ریا، بی نیاز کُن[1]تاری ز زلفِ خم خم خود، در رهم بنهفارغ ز عِلم و، مسجد و، درس و، نماز کُنداوود وار، نغمه زنان ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
خُرّم آن روز که ما عاکف میخانه شویماز کف عقل بُرون جَسته و، دیوانه شویم[1]بشکنیم آینهی فلسفه و عِرفان رااز صنمخانهی این قافله بیگانه شویمفارغ از خانقه و، مدرسه و، دیر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
من در این بادیه، صاحبنظری میجویمراه گُم کردهام و، راهبری میجویم[1]از ورق پارهی عرفان، خبری حاصل نیستاز نهانخانهی رندان، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
اکنون که در میکده بسته است، به رویمبهتر که غم خویش، به خمّار بگویممن کُشتهی آن ساقی و، پیمانهی عشقممن عاشِق دلدادهی آن روی نکویمپروانه صفت، در برِ ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ما زادهی عشقیم و، پسر خواندهی جامیمدر مستی و، جانبازی دلدار، تمامیمدلدادهی میخانه و، قربانی شُربیمدر بارگه پیرِ مغان، پیرِ غلامیمهمبستر دلدار و، ز ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
در غم هجر رُخ ماه تو، در سوز و گُدازیمتا به کی زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم؟شب هجران تو آخِر نشود، رُخ ننماییدر همه دهر، تو در نازی و ما گردِ نیازیمآید آن روز که در باز کُنی، ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ما ز دلبستگی حیله گران، بی خبریماز پریشانی صاحبنظران بی خبریم[1]عاقلان، از سر سودایی ما بی خبرندما ز بیهودگی هوشوران، بی ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
تا از دیار هستی در نیستی خزیدیماز هر چه غیر دلبر، از جان و دل بُریدیمبا کاروان بگویید: از راه کعبه برگرد!ما یار را به مستی بیرونِ خانه دیدیم«لَبّیکْ» از چه گویید؟ ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
ما زادهی عشقیم و فزایندهی دردیمبا مُدّعیِ عاکفِ مسجد، به نبردیمبا مُدعیان، در طلبش عهد نبستیمبا بیخبران سازش بیهوده نکردیمدر آتش عشق تو، خلیلانه خزیدیمدر مسلخ ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
در دلم بود که جان در ره جانان بدهمجان ز من نیست که در مقدم او جان بدهمجام می ده که در آغوش بُتی جا دارمکه از آن، جایزه بر یوسف کنعان بدهمتا شدم خادم درگاه بُت باده فروشبه امیران دو ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
رازی است مرا، راز گشایی خواهمدردی است به جانم و دوایی خواهمگر طور ندیدم و نخواهم دیدندر طور دل، از تو جای پایی خواهمگر صوفی صافی نشدم در ره عشقاز ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
درد خواهم دوا نمیخواهمغصّه خواهم نوا نمیخواهم[1]عاشِقم، عاشِقم مریض توامزین مرض، من شفا نمیخواهممن جفایت به جان خریدارماز تو ترک جفا نمیخواهماز ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸
فرُّخ آن روز، که از این قفس آزاد شوماز غم دوری دلدار رهم، شاد شوم[1]سر نهم بر قدم دوست، به خلوتگه عشقلب نهم بر لب شیرین تو، فرهاد شومطی کنم راه خرابات و، به پیری برسماز دم پیر ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۸