مجله کودک 16 صفحه 8

کد : 127925 | تاریخ : 20/10/1380

خانۀ پسر آشپزباشی اینجا است ! گزارش» مریم برزویی به مناسبت20 دی، سالروز شهادت میرزا تقی­خان امیرکبیر نمی­دانم شما اقامتگاه امیر کبیر در پارک قیطریۀ تهران دیده­اید؟ نَسل به نَسل به نوادگان امیر کبیر رسیده. مدتی است که به پیشنهاد یکی از نوادگان امیرکبیر و به همت شهرداری تهران این خانه به فرهنگسرا تبدیل شده است. در و پنجره­های چوبی، آب نما و حوض داخل آن جایی دیدنی است. دیوارها و درخت­های کهنسال همه و همه از آن روزهای قدیم با ما حرف می­زنند. می­ایستم تا به آواز پرندگان خوش صدا گوش دهم. پسرکی کنارم می­آید. نامش محمدامین موسوی است و در کلاس سوم ابتدایی درس می­خواند. با او آشنا می­شوم. می­گوید برای شرکت در جشنواره قرآنی کودک و نوجوان آمده و تعدادی از سوره­های قرآن مجید را حفظ است. با هم به طرف دفتر روابط عمومی فرهنگسرای امیرکبیر می­رویم. خانم ساری شاهنواز، مدیر اینجا، مشغول صحبت با تلفن است. با اشاره تعارف می­کند و به ما اجازه می­دهد تا روی صندلی بنشینیم. منتظر می­شویم. محمدامین به من می­گوید از وقتی وارد این جا شدم، فکر می­کنم امیرکبیر را بیشتر شناخته­ام. اتفاقاً صحبتهای تلفنی خانم شاهنواز هم دربارۀ امیرکبیر بود. گوشهایم را تیز کردم. آنچه را می­شنوم، برایتان می­نویسم. درضمن محمدامین هم در نوشتن به من کمک کرده است: امیرکبیر این بزرگمرد تاریخ ایران در روستای هَزاوۀ اراک، در حدود 200 سال پیش در خانواده­ای از طبقۀ پایین ملّت به دنیا آمد. پدر وی کربلایی محمد قربان یک کشاورز بود که بعدها خدمتکار و آشپز خاندان قائم مقام شد. این موقعیت خوبی بود که میرزا تقی­خان امیرکبیر در کنار فرزندان قائم مقام، نزد معلّم سرخانه درس بخواند تا این که با تلاش خود و هوش فراوانش درخشید و در زمان ناصرالدین شاه نخست وزیر شد. او مردی دانا و توانا بود و دلسوزانه برای آبادی ایران زحمت می­کشید. از خدمات مفید امیرکبیر عمومی کردن پُست بود. می­دانید که در آن زمانها به پستچی حالا «چاپار» می-گفتند و نام «پستخانه» هم «چاپارخانه» بود. در آن روزگار فقط نامه­های دولتی را با اسب می­بُردند؛ اما مردم عادی از

[[page 8]]

انتهای پیام /*