
یک خاطره، هزار پند
فرزند مرحوم آیتا... شاهآبادی نقل میکنند:
قبل از اینکه حضرت امام رحمت ا... علیه به نجف
اشرف تشریف فرما شوند،شبی خواب دیدم که
در ایران،آشوب و جنگ برپاست. به خصوص در
خوزستان سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده یا
سوخته بودند. در جنگی که خواب دیدم، یکی از
نزدیکان من هم شهید شده بود. در تمام مدت
خواب، من چنین فکر میکردم که جنگ میان حضرت
سیدالشهدا (س)و دشمنانش است. وقتی که در
خواب،جنگ تمام شد، پرسیدم: «آقا امام حسین (ع)
کجایند؟» طبقهی بالای ساختمانی را نشانم دادند
که دو اتاق داشت. یکی در سمت راست و دیگری
در سمت چپ. من به آنجا رفتم و خدمت حضرت
سیدالشهدا (س) مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
جیمی از نبودن پدر و مادر
در خانه دلتنگ است.
[[page 4]]
انتهای پیام /*