
در همین هنگام،از خواب بیدار شدم. پس از اینکه امام
به نجف تشریف بردند،این خواب را برای ایشان تعریف
کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: این جریان
واقع خواهد شد. عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند:
بالاخره معلوم میشود این بساط!
من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند:
من یک نکته به تو میگویم ولی تا زمانی که من زنده
هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت پدرت
بودم، [حضرت امام،افتخار شاگردی مرحوم آیت ا...
شاهآبادی را داشتند.] بسیار به ایشان علاقهداشتم. به
طوری که تقریباً نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان
هم مرا نامحرم نسبت بهاسرار نمیدانستند. روزی
برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا
البته زود است و تا آن زمان که این مسیر
شروع شود، زود است، اما میرسد.
مدتها گذشت تا موقع انقلاب و پس از آن
جنگ ایران و عراق؛ این صحبت امام را فراموش
کرده بودم. تا اینکه در طول جنگ عراق علیه
ایران، در سفری به خوزستان،چشمم به
نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا
قطع شده و یا سوخته بود. در آن زمان
به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی
که امام در خصوص آن فرموده بودند. در اردیبهشت
1363 هنگامی که برادرم به شهادت رسید،دوباره
به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام
جریانهای خواب،اتفاق خواهند افتاد.
بنابراین گدارد، سگ جیمی، سعی میکند نبودن
پدر و مادر را با پخش آخرین فیلم آنها، جبران کند.
آنها در فیلم به جیمی شب بخیر میگویند.
[[page 5]]
انتهای پیام /*