که دلش آسمان آبی بود سالها پیش، پیرمردی بود باغ سرسبز آرزوها مثل یک روز آفتابی بود در یکی از کارها، روبات غریبه مجبور میشود باقیمانده چند کشتی بزرگ را با عصبانیت از بین ببرد.