مجله کودک 385 صفحه 8

کد : 129151 | تاریخ : 16/03/1388

سفرنامه ی هند قسمت آخر محمدعلی دهقانی دیدار از بمبئی: دروازه هند پنجشنبه 23 اسفند- 13 مارس تمام مدت امروز به برگشتنم فکر میکردم. با این که بیشتر از شش روز نیست از کشورم دور شدهام، دلم عجیب برای وطن تنگ شده است. هنوز خیلی جاها دیدنی بمبئی را ندیدهام، امّا چه کنم که یک هفته، برای دیدار از کشور بزرگ و عجیب و رنگارنگی مثل هند، فرصت خیلی کمی است که مثل یک شمع نازک زود آب میشود و به آخر میرسد! نزدیک شهر از هتل رفتم بیرون و از فروشگاههای واقع در خیابان اصلی کولاباه مقداری خرید کردم تا سوغاتیام کامل شود: مقداری پارچة لطیف و زیبا برای لباس زنانه، چند تا پیراهن مردانه، چند تا تیشرت پسرانه و چند بسته چای مرغوب تاجمحل، کل چیزهایی بود که خریدم. فکر میکنم این سوغاتیها برای سرگرم کردن آدمهایی که از فردا شب در تهران یا سمنان از نتایج سفر درخشانم میپرسند، کافی باشد! عصر امروز به دیدن یکی از معبدهای مهّم و مشهور بمبئی رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، با چند معبد کوچکتر هم در اطراف آن، روبهرو شدم، که اوّل مرا کمی گیج کرد. امّا از آنجا که عکس معبد اصلی را توی جزوههای توریستی دیده بودم، خیلی زود آن را از معبدهای دیگر تشخیص دادم. یک عده از مردم بومی و پیروان مذهب بودا در داخل معبد مشغول عبادت بودند و جمعیتی از توریستها هم در بین آنها گردش و تماشا میکردند. یک راهب بودایی لاغر با بدن نیمه برهنه و سر کچل و لنگی زرد رنگ که از کمر تا زانوهایش را پوشانده بود، زیر زنگ خیلی بزرگی ایستاده بود و هر چند لحظه یک بار آن را به صدا درمیآورد. او سخت مشغول عبادت و نیایش بود و از بس موضوع تمبر: حیات وحش قیمت : 50 هلوت سال انتشار: ندارد

[[page 8]]

انتهای پیام /*