مجله کودک 404 صفحه 36

کد : 129523 | تاریخ : 25/07/1388

بازی اصول دارد نوشته : مژگان بابا مرندی امیر محمد لاجورد مهتا:«قبل از ای که بروی کمی پول بده تا خوراکی بخرم وخاله بازی کنم.» مامان: «همین یک ساعت پیش خریدی. دل درد می گیری بچه .» - «ولی به من فقط دو ت از آن ها رسید . همه را خودتان خوردید. -:«به من هم دوتا بیشتر نرسید. اما مزه اش زیردندانم مانده است.» -:«مامان بزرگ،دوتا؟ من خودم دیدم که شما...»-:« بسه بسه ، چه حرف ها ! آهان، فهمیدم . برو توی اتاقت تا بیایم با هم بازی کنیم. پول هم بهت می دهم تا بروی و ....» -:«آخ جان . زنده باد مامان بزرگ.» مهتا خیلی خوشحال شد . به اتاقش رفت و تمام عروسک هایش را چید. مامان بزرگ به وعده اش عملکرد. اما...اما بازی کردن مامان بزرگ با آن چه که مهتاانتظار داشت خیلی فرق می کرد. مامان بزرگ همه عروسک ها رادورش جمع کرده بود و فقط خودش با آن ها بازی می کرد. هرچه مهتا به او می گفت که فقط یکی از عروسک ها را به من بدهید. مامان بزرگ به او میگفت :«بچه شده ای.» نخیر، اصلا نمی شنود. حساب رفته توحس یاد بچگی اش افتاده . آخر این جوری که نمی شود . حوصله ام سررفت.... -: «چه کار می کنی بچه ...؟ نمی گذارد یک دل سیر بازی کنیم!... کلافه ام کردی. بیا این پول را برو هر چه می خواهی بخر تا من به کارم برسم.... ولی نه، از همان قبلی بخیر از آن بزرگهایش» Ÿ موضوع تمبر: چهره شخصیت فیلی پین Ÿ قیمت : ندارد Ÿ سال انتشار : 1892

[[page 36]]

انتهای پیام /*