مجله کودک 411 صفحه 35

کد : 129610 | تاریخ : 14/09/1388

شیطان گفت:" بعدا خدمتت می رسم!" او رفت. فردای آن روز، یکی از مردمان مصر خوشه ی انگوری را پیش فرعون آورد و از او خواست آن را طلا کند. فرعون با خودش گفت:" اگر انجام ندهم، دیگر من را خدای خود نمی دانند. اگر بخواهم، من که توانایی آن را ندارم! پس چه کار کنم؟" فرعون به مرد گفت:" منتظر بمان" فرعون به یکی از اتاق های کاخش رفت و در را به روی خود بست. در همین زمان دوباره شیطان پیدایش شد . در زد .... این قسمتی از یکی از حکایت های کتاب بود که خواندید. ادامه حکایت را به همراه دو حکایت خواندنی دیگر در کتاب که به بهای 2000 تومان توسط انتشارات "منادی تربیت" چاپ و منتشر شده، دنبال کنید و بخوانید. نام: لوکاسس فابیانیکس سن:" 24 ساله باشگاه قبلی: ورشو باشگاه فعلی: آرسنال

[[page 35]]

انتهای پیام /*