
روزی برای پدربزرگها و مادربزرگها
فیجی از ژاپن وارد گپ شد.
کریستوفر از آمریکا وارد گپ شد.
رولد: سلام بچهها. من رولد هستم از فنلاند. حالتان خوب است؟
نغمه: سلام رولد. سلام فیجی. سلاک کریستوفر. من نغمه از ایران هستم.
ژان از فرانسه وارد گپ شد.
آپیکو: وای چه اتاق گی شلوغی! من آپیکو از تانزانیا هستم.
کریستوفر: امروز حسابی سرمان شلوغ است. مامان و بابا جفتشان
سرگرم کارند.
فیجی: چرا؟ مهمان دارید؟
کریستوفر: اوو ....ه! یک عالمه! قرار است همه فامیل جمع بشوند خانه
ما. آخر امروز روز جهانی سالمندان است.
رولد: بله ... ما هم قرار است به دیدن مادرزگ و پدربزرگم برویم.
نغمه: چقدر خوب است که پدربزرگ و مادربزرگها هم برای خودشان
یک روز مخصوص دارند.
کریستوفر: البته آنها دو تا روز دارند یکی روز سالمندان و یکی دیگر روز
پدربزرگ، مادربزرگ ....
آپیکو: روز پدربزرگ، مادربزرگ دیگر چه روزی است؟
کریستوفر: در سال 1352 یک خانم آمریکایی با اسم ماریان لوسین هرندرن
مک کواد به این فکر افتاد که برای پدر و مادر پیرش یک جشن بگیرد.
نغمه: چه اسم سختی دارد ...!
کریستوفر: خب، چون الان خود خانم مک کواد هم مادربزرگ شده و
اسمش خیلی قدیمی است. ولی هنوز هم در جشنهای مخصوص این روز
شرکت میکند.
آپیکو: چه با مزه! حالا این روز جهانی شده؟
کریستوفر: دقیقاً نمیدانم، ولی در سال 1357، کنگرة آمریکا این روز را
به عنوان روز ملی تصویب کرد.
[[page 30]]
انتهای پیام /*