
انقلابی را دستگیر و شکنجه میکردند و بعد هم به زندان
میفرستادند. اتفاقاً چند روز قبل از پیروزی انقلاب، یکی از
همکاران تلفنی اطلاع داد که چند خودرو حامل تعدادی کماندو
و عوامل حکومت نظامی ار در اصلی پادگان در حال ورود به
محلّ کار ما هستند و من فوری به پشت پنجره اتاق آمدم و
با دیدن مأموران سرکوب از در پشتی پادگان به بیرون رفتم.
بعد از رفتن مأموران، دوباره به اتاقم آمدم و بعد از پرس و جو
خبردار شدم که همان ساواکیها تعدادی از کارکنان انقلابی
نیروی هوایی را دستگیر کردند و به شهر خاش در استان
زاهدان فرستادهاند. از همان لحظه فعالیت سیاسی ما برای
آزادی همکارانمان آغاز شد و در راهپیمایی بزرگی که به
فاصله دو یا سه روز بعد برگزار شد، پلاکاردهای زیادی به
دست مردم دادیم که روی آن نوشته شده بود «نیروی هوایی
را کشتند».
بالاخره به دنبال اعتراضهای شدید مردم، حکومت
مجبور شد تا به فاصلۀ چند روز تمام دستگیرشدگان نیروی
هوایی را آزاد کند. من هم به اتفاق تعداد دیگری از همافران
قسمت کامپیوتر نیروی هوایی، با وجود تهدید دوباره فرماندههان
مزدور، با برگزاری جشن و پخش شیرینی و شربت، آزادی
همکارانمان را به یک حرکت بزرگ انقلابی تبدیل کردیم.
زمانی که به همراه سایر همکارانتان درنیروی هوایی
به راهپیمایی میرفتید، از بچّهها هم خبری بود؟
بله، خود من تا حدی که ممکن بود سعی میکردم تا به
خاطر آشنایی بچّهها باانقلاب، آنها را همراه خودم بهراهپیمایی
ببرم. اتفاقاً در این مورد خاطرهای هم دارم که شاید گفتنش
خالی از لطف نباشد....
همان طور که گفتم، در اکثر راهپیماییها بچّهها هم
همراه من میآمدند. به همین خاطر و به دلیل تکرار
راهپیماییها و شعارها، یکی از بچّهها که آن موقع سه سال
بیشتر نداشت، تعدادی از شعارها را حفظ شده بود. یک روز
در خانه نشسته بودیم که ناگهان فرزند سه سالهام با گریه و
در حالی که صورتش به شدّت سرخ شده بود، از خیاط به خانه
آمد. اول پیش خودم فکر کردم که شاید با یکی از بچّههای
هم سنّ و سالش دعواکرده است. امّا بعد که بیشتر دقت کردم،
متوجّه شدم که جای سیلی یک دست تنومند روی صورتش
باقی مانده. بعد که بیشتر جویای ماجرا شدم، فهمیدم که وقتی
فرزند سه سالهام در مقابل خانه با دوستانش مشغول بازی
بوده از روی عادت شعار «مرگ بر شاه» میداده، اتفاقاً پدر
یکی از بچّهها که از نظامیان وابسته به حکومت بود، صدای
او را شنیده و با بیرحمی تمام چند سیلی به صورت او زده و
او را به باد ناسزا گرفته است.
[[page 29]]
انتهای پیام /*