
داشتم. اتفاقاً چند شب بعد در خواب پدرم را دیدم که با چهرهای
درست مانند تصویری که در عکسها از او دیده بودم، به سراغم
آمده است. شاید آن شب برای اولین بار بود که پدرم را در
خواب میدیدم. پدر نگاه مهربانی به من کرد و گفت: «علی
اگر من پیش تو نیستم ناراحت نباش، هر چیزی که میخواهی
از امام علی (ع) بخواه که پدر تو هم حضرت علی (ع) است. مطمئن باش که هر چه بخواهی به تو میبخشد.»
فردای آن روز خوابم را برای مادرم تعریف کردم، مادر
در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، به من گفت
که خوش به سعادتت که حضرت علی (ع) تو را هم به
فرزندی قبول کرده. تو از امروز دیگر یتیم نیستی و پدری به
مهربانی حضرت علی (ع) داری. از آن روز به بعد هر کس
در مورد پدرم سئوالی از من بپرسد حتماً به او میگویم که نام
پدرم هم مثل خودم علی است.»
از علی میپرسم:«تا حالا شده چیزی از حضرت علی (ع)
بخواهی و حاجتت برآورده شود؟»
علی میگوید: «بله مثلاً موفقیتم در درس، سلامتی مادر
و خواهرم و خیلی چیزهای دیگر که تا حالا از حضرت علی(ع)
خواستهام و ایشان همۀ آنها را به من دادهاند. بهتر بگویم، تا
حالا نشده که چیزی از ایشان بخواهم و نگرفته باشم.»
علی در ادامۀ صحبتهایش گفت: «اکثر بچّههایی که در
مدرسۀ ما تحصیل میکنند، مانند خود من پدرانشان را از دست
دادهاند، امّا آنها هم مانند من خود را از فرزندان امام علی (ع)
میدانند و هر مشکلی که داشته باشند با ایشان در میان
میگذارند تا این امام عزیز پیش خدا واسطۀ آنها شود.»
از علی میپرسم: «در این عید غدیر که متعلّق به
مولا علی (ع) است، چه احساسی داری؟»
علی در پاسخ من میگوید: «احساس میکنم که باید
خوب درس بخوانم تا هم روح پدرم شاد شود و هم
حضرت علی (ع) از من راضی باشند.»
«دوست» فرا رسیّدن عید سعید غدیر خم را به
تمام فرزندان امام علی (ع) تبریک میگوید.
[[page 7]]
انتهای پیام /*