
برای همسایهها
خودش یک عالم
مشکل دیگر دارد.»
امیر غفّاری هم
مثل فرامرز ده ساله
است و در کلاس
چهارم دبستان درس
میخواند. امیر در
مورد خانۀ رویاییاش
میگوید: «من آرزو
دارم در آخرین طبقۀ
یک برج خیلی بلند زندگی کنم. جایی که
از آن تمام شهر زیر پای آدم باشد. البتّه
بزرگ یا کوچک بودن آن خانه زیاد مهم
نیست، اما هر چه که هست باید لوازمش
آنقدر شیک و امروزی باشد که
صاحبخانه با آرامش و آسایش
کامل از آخرین دانش و
تکنولوژی روز برای راحتیاش
استفاده کند و لذّت ببرد.»
میپرسم: «به نظر تو
آرامش و آسایش بستگی به
نو بودن یا کهنه بودن لوازم
خانه دارد؟»
پاسخ میدهد: «خُب
بیتأثیر هم نیست، البتّه داشتن
چنین خانهای با بهترین لوازم
زندگی احتیاج به پول زیادی دارد.
امّا من فکر میکنم آنطور که دنیا
دارد پیش میرود شاید در آینده تمام خانهها حتّی خانههای
آنهایی که خیلی هم پولدار نیستند، به همین برجهای بلند و
خانههای مجلّل منتقل شود.»
آقای عبداللّهی هفتاد و دو سال از خدا عمر گرفته و دوران
بازنشستگی را سپری میکند، او میگوید: « من در یک خانۀ
قدیمی در نزدیک بازار تهران به دنیا آمدم و تا زمانی که ازدواج
کردم به همراهخانوادۀ چهارده نفریمان در آنجا زندگی میکردم.
آن روزها اگر کسی از من میپرسید که دوست داری در کجا
زندگی کنی، حتما جواب میدادم که آرزو دارم در یک قصر
بزرگ و افسانهای زندگی کنم. اما امروز که شما این سئوال
رااز من میپرسید باید بگویم که همان خانۀ قدیمی، رویاییترین
و افسانهایترین خانه برای زندگی من محسوب میشود.
البتّه زندگی در آن خانه سختیهای خاص خودش را هم
داشت. مثلا خانههای آن دوران مثل امروز حمّام نداشت و ما
برای حمّام مجبور بودیم هفتهای یک بار به حمّام عمومی
محلّ برویم. یا به جای استفاده از آب لولهکشی، هر سالدر
پاییز و زمستان مجبور میشدیم آب باران را در زیرزمین
تاریکی که به آن «آب انبار» میگفتند، ذخیره کنیم تا در
روزهای گرم تابستان، همان را برای آشامیدنمان مورد استفاده
قرار دهیم. با وجود این، زندگی در همان خانۀ قدیمی با حیاط
پر از بنفشهاش و حوض کوچک پر از ماهی قرمزش لطف
دیگری داشت. زندگی در کنار پدر و مادر، خواهر و برادر و تمام
آنهایی که دوستشان داری، نعمتی است که تا از آن جدا نشوی،
قدرش را نمیدانی. به نظر من خانه کوچک باشد یا بزرگ،
کلبه باشد یا قصر، لوازمش کهنه و قدیمی باشد یا جدید و به
اصطلاح مدرن، فرقی نمیکند. مهم این است که هر جا
زندگی میکنی، قدر خانهات را بدانی تا بعدها حسرتش را
نخوری.»
[[page 12]]
انتهای پیام /*