
درسته! چه عذابی تو این سیسال کشیدم، هر هفته به بهانۀ تعمیر چراغ راهنمایی میومدم و یا قوتهام رو میدیدم اما از ترس تو پلیس سنج جرات برداشتنشو نداشتم...
برادرم موش کور، در حسرت یاقوت ها مرد...
حالا و قششه تنبیه شین!
برید کنار بچهها، اون میخواد زیرموم کنه
نیگاه کن سنجاب!
اینم یاقوتات!
ای وای یاقوتام
الان زیر چرخ، له میشن!
تیژژژزژ!
ترمزززززز
[[page 20]]
انتهای پیام /*