
دوست داشته باشم بخرم و یا آنها را
پسانداز کنم.»
از یاسمن میپرسم: «به غیر از
جمع کردن عیدی، دیگر چه
کارهایی در میهمانیهای نوروزی
انجام میدهی؟»
- «با بچّههای هم سنّ و سالم بازی
میکنم. خیلی موقعها از آنها در مرور
درسها و انجام تکلیفهای نوروزی هم
کمک میگیرم. به غیر ازاین کارها وقتی
میهمان به خانهمان میآید در کارهای خانه
و پذیرایی از میهمانان هم به مادرم کمک
میکنم.»
از یاسمن میخواهم بگوید که بعد از سال تحویل
یا موقع تحویل سال با پدر و مادر اوّل به دیدار
چه کسی میروند؟
یاسمن کمی فکر میکند و بعد رو به مادرش میپرسد:
«مامان، ما معمولاً اوّل کجا میرویم؟»
خانم نوروزی مادر یاسمن میگوید: «از شما چه پنهان،
عموی یاسمن هشت سال قبل از به دنیا آمدن او در سالهای
جنگ، به شهادت رسیده است. معمولاً اولین دیدار نوروزی ما
به حضور در گلزار شهدا و قرائت فاتحه برای عموی یاسمن و
بقیه شهدا اختصاص دارد.»
آقای نوروزی پدر یاسمن ادامه میدهد: «از آنجا که پدر و
مادر من یعنی پدربزرگ و مادربزرگ یاسمن با ما زندگی
میکنند، بیشتر فامیل به احترام آنها که پدر و مادر یک شهید
هستند، روز اوّل عید به خانۀ ما میآیند و سالی نیست که
اولین روز عید، خانۀ ما پر از میهمان نباشد.»
یاسمن میگوید: «تازه ما هر سال روز اوّل سال، ناهار
سبزیپلو ماهی داریم. همۀ میهمانهای ماهم سبزیپلوماهی را
خیلی دوست دارند. چون بعد از خوردن ناهار همه
میگویند: ممنون خیلی خوشمزه بود!»
با شنیدن این جمله، پدر و مادر یاسمن نمیتوانند جلوی
خندهشان را بگیرند و بعد هر دو یاسمن را میبوسند.
«دوست فرا رسیدن عید نوروز را
به همۀ شما تبری میگوید»
علی اکبر لقمانی ده ساله است، او میگوید: «به نظر
من دید و بازدیدهای نوروز از شیرینترین کارهای مخصوص
آغاز سال به حساب میآید، چرا که همه آمدن میهمان یا
به میهمانی رفتن را دوست دارند. تازه، تعطیلات نوروزی
این فرصت را به ما میدهد که به سراغ آن دسته از دوستان
و اقوامی هم که در روزهای عادّی سال کمتر آنها را میبینیم،
برویم و دیداری تازه کنیم.»
از علی اکبر میپرسم: «معمولاًبعدازتحویل سال اوّل
به دیدار چه کسی میروید؟»
«تا آنجا که من به خاطر دارم،ما هر سال موقع سال
تحویل به خانۀ پدربزرگ و مادربزرگ رفتهایم و سال جدید
را پیش آنها آغاز کردیم. و به این ترتیب، دیدار پدربزرگ و
مادربزرگ همیشه اولین دید و بازدید سال جدید برای ما به
حساب میآید.»
با یاسمن نوروزی که به همراه پدر و مادرش برای
خریدن میوه و شیرینی به بازار آمدهاند، در یک مغازه شیرینی
فروشی آشنا میشوم. یاسمن هشت ساله است و در کلاس
دوّم دبستان درس میخواند. او میگوید: «روزهای عید، ما
بیشتر یا به مهمانی میرویم یا مهمان به خانۀ ما میآید، امّا
برای من میهمانی رفتن یا میهمان آمدن هیچ فرقی ندارد و
هر دو را به هر کار دیگری حتّی رفتن به مسافرت ترجیح
میدهم.»
-چرا؟
-«چون در هر دو صورت من عیدی میگیرم! هر سال
هم با جمع کردن پولهای عیدی میتوانم هر چیزی را که
[[page 7]]
انتهای پیام /*