مجله کودک 77 صفحه 19

کد : 129962 | تاریخ : 29/12/1381

خداجون چه خنگ بودم. ببین چه جوری می­خواستم واسۀ این پسره مشتری جور کنم! آه ....من اصلا عید نمی­خوام.... (آخ جون الان مامان قیافۀ ناراحتمو می­بینه کلی دلش واسم می­سوزه!) مامان جون چی شده؟ چیزی نیست دخترم داشتم لباستو می­دوختم سوزن رفت تو انگشتم کاش یه چیزی بود زخم رو می­بستم! آخ جو... یعنی ای وای چه بد! اما من می­دونم باید چی کار کنین گوش کنین واستون تعریف کنم.... چند لحظه بعد: آهای پسر بدو بیا بالا ما چسب می­خوایم! اومدم! و چند دقیقه بعد: تموم شد خانم! ممنونم. دستت درد نکنه، عالی شد! خوب پسرم اجازه بده عوضِ پول چسب، این لباس­ها رو بهت هدیه کنم، چند ماه پیش برای بیژن خریدمش اما اون استفاده نکرده ... نه خانم اینا قیمتش بیشتر از یه چسبه، ما گدا نیستیم! اینم واسه این که زمین خیس نشه!

[[page 19]]

انتهای پیام /*