
اتفاقاً چسبت خیلی خیلی میارزید چون اگه نبود من باید سال
رو با انگشت خونی تحویل میکردم! حالا این لباسا رو بپوش و به ما
افتخار بده سال تحویل رو کنار سفره ما باشی!
هوراااا!
آخ جون!
پس... گدایی نیس
دیگه؟ ... حتماً؟ ... ما آبروداریما!
بدوین بریم سر سفره ،الان
سال ، تحویل میشه ها!
ندو بیژبیژجان ، میافتی مادر!
نمیدونم چرا واسه این که داستان بامزه بشه
شلوار من باید جر بخوره؟؟!
و سرانجام...
اتفاقاً شلوارم
با چسب زخما خیلی
خوشگلتر از خیاطی
مامانم شد!
بچهها سال نو مبارک!
[[page 20]]
انتهای پیام /*