
گزارش دوست
بازی را
جدّی بگیرید
امیر قمیشی
در یکی از پارکهای مخصوص بچّهها، و در حال بازی با یک
اسباببازی کامپیوتری،با «عالی ناصری» آشنا میشوم. علی نُه ساله
است و در کلاس سوّم ابتدایی درس میخواند. علی میگوید: «در
میان بازیها، بازی با ماشین برقی و برنامهها و بازیهای کامپیوتری
را خیلی دوست دارم. به خاطر همین هر هفته همراه پدر و مادرم به
اینجا میآیم و یکی دو ساعتی با وسایل مختلفی مثل ماشین برقی،
چرخ فلک و دستگاههای کامپیوتری بازی میکنم.»
مادر علی میگوید: «بازی حقّ بچّههاست، ما هم نمیتوانیم این
حق را ازآنها بگیریم. امّا زمان کودکی ما تمام دل خوشی بچّةها محدود به بازیهای سادهای مثل قایم موشک، لی لی ،
نقطهبازی و گل یا پوچ میشد. امّا امان از دست
بچّههای این دوره زمانه! همین علی آقا هر هفته
من و پدرش را عاصی میکند تا ما مجبور شویم او
را به اینجا یا یکی دیگر از شهرهای بازی ببریم
تا با خرج کردن مقدار زیادی پول، بتواند یکی دو
ساعتی بازی کند و آرام بگیرد.»
آقای ناصری پدر علی در ادامۀ صحبتهای خانم
ناصری اضافه میکند: «البتّه زمانۀ ما با امروز
خیلی فرق میکرد. هم توقع بچّهها کمتر بود، هم
اینکه محیط زندگیشان برای بازی کردن مناسبتر.
مثلاً آن روزها بیشتر خانهها حیاط داشتند و بچّهها
با خیال راحت و بدون کمترین هزینه و مزاحمتی
میتوانستند برای خودشان ورزش و بازی کنند،
[[page 6]]
انتهای پیام /*