
نماز
مجید ملامحمدی
ـ کیه ، کیه ؟
ـ منم ابا بصیر !
یکی از بچه ها درراباز کرد .ابا بصیر نابینا بود . اما راه را درست آمده بود. فقط پرسید : « این جا خانه ی مولایم است ؟ »
خدمتکار خانه دست ابابصیر راگرفت .او پیر شده بود . چشم هایش جایی رانمی دید . خدمتکار اورابه اتاق خالی امام صادق (ع) برد . امام چند روزبود که ازدنیا رفته بود .
ابا بصیر وقتی نشست گریه کرد . آنقدر صدایش بلند شد که تا اتاق های دیگرهم رفت .
ـ کجایی مولای عزیز من .کجایی امام صادق (ع ) مهربان و مظلوم . صدای گریه زن ها و بچه ها که دراتاق های دیگر بودند ، بلند شد . ام حمیده که همسر امام صادق (ع) بود به اتاق آمد . به ابا بصیرسلام کرد .بعد به او خوش آمد گفت .
ابا بصیر به ام حمیده گفت : « کاش من می مردم و اوزنده می ماند . دیگرزنده بودن برای من ارزشی ندارد. ای خاک دنیا برسرمن .»
ام حمیده گفت : « ای ابابصیر می دانی دروقت مرگ امام ، چه اتفاقی افتاد ؟»
ابا بصیر ساکت شد و گفت : « نه ، چه اتفاقی ؟ »
MP5K(PDW) نام اسلحه:
طول : 36 یا 80 سانتی متر
وزن : دوکیلو و هفتصد گرم
خشاب : 15 یا 30 فشنگ
حداکثر برد : 150 متر
برد موثر: 50متر
[[page 8]]
انتهای پیام /*