
یک فرصت طلایی                                           امیرمحمد لاجورد 
این قدر بده که وایسن و هی آدم رو نصحیت کنن و ماهم نتونیم بگیم که دردمون کجاست.
استاد : «اصلا" ، اصلا" خوب نیست ، من که سر درنمیارم ، روزای اول خیلی خوب کارتو شروع کرده بودی و جلو می رفتی ،الان  باید دستت خیلی راه افتاده باشه ، چیه بهاره خانم ؟تمیرین هایی رو که بهت می دم انجام نمی دی ؟ بلند شو و ببین ، هیچ کار مشکلی نیست و به همین راحتیه ، البته اگه تمرین داشته باشی ، گوش کن ...»
ملاحظه  فرمودین .استادم قبل ازرفتن کلی سرم غرزد و نصحیتم کرد 
. چون پیشرفتم خوب نبود. دوباره هم بهم تمرین « قایقراناولگا» رو داد .
هی می گه تمرین کن . فکر می کنه اونایی رو که گفت من خودم نمی دونم ...
 خوبم می دونم اما مگه می ذارن ؟ کافیه دستم بخوره به این
   کالاویه ها و دینگش  درآد. اون وقته که سروکله ی دیبا خانم
هم پیدا بشه . وقتی هم که تشریف بیارن دیگه اصلا" نمی شه 
تمرین کرد.
همیشه همین جوریه . بساطی دارم من از دست این خواهرم . صدای پیانوم که درآد ، مثل برق ، تندی ظاهر می شه و می خواد اونم بزنه ...
MP5(SD) نام اسلحه :
طول : 55 سانتی متر
 وزن : دوکیلو و هشتصد گرم 
خشاب : 15 یا 30 فشنگ 
حداکثر برد : 200 متر 
بردموثر: 100 متر 
  [[page 10]] 
                
                
                انتهای پیام /*