
و آنها را دوختند. اما شکافها روز بعد بزرگتر شدند و عمیقتر.
دکترها پری را بردند توی یک اتاق شیشهای و پری تب کرد. داغ شد. خیس عرق شد. نفس نفس زد. قلبش تندتند زد. دکترها او را معاینه کردند، اما چیزی نفهمیدند. پری خوابش برد و بیهوش شد. صبح روز بعد، دو بال کوچک از توی شکافهای کمرش بیرون آمده بودند. بالها نازک و لطیف بودند و همه با تعجب به بالها نگاه میکردند.
پری توی شهر معروف شد. بعد توی کشور معروف شد و کم کم توی دنیا. هر روز آدمها از همه جا، دسته دسته برای دویدن او میآمدند، از او عکس و فیلم میگرفتند به بالهایشان نگاه میکردند و میرفتند. بالهایش آرام آرام بزرگتر میشدند، رنگ میگرفتند و پری کوچکتر میشد. دکترها همۀ آزمایشها را روی پری انجام دادند و چیزی نفهمیدند. از پری فقط چشمهای مشکیاش بود که همچنان برق میزد و به همه چیز خیره خیره نگاه میکرد و خودش هر روز کوچ و کوچکتر میشد.
دکترها بالاخره تصمیم گرفتند پری را جراحی کنند و بالها را از پشت او ببرند. از پدر و مادرش هم رضایت گرفتند و به آنها گفتند اگر پری را جراحی نکنند حتماً میمیرد.
اما صبح روزی که دکترها، جراحها و
متخصصها برای جراحی آمدند، پری را پیدا نکردند. روی تخت پری فقط شیشه خُرده بود و رنگهای بالهایش و اثری از پری نبود.
بیموتا
نام موتور: SB7
تعداد سیلندر: 4
ظرفیت بنزین: 16 لیتر
حداکثر قدرت موتور: 11800 دور در دقیقه
[[page 9]]
انتهای پیام /*