مجله کودک 218 صفحه 7

کد : 130498 | تاریخ : 22/10/1384

اینها تمام صحبت ما در مجله بود پایان روز هم، «به خدا میسپارمت» یک بار هم نشد که بگویم ولی به تو، «اشکان، چقدر از ته دل دوست دارمت» vvv فرصت نکردم از تو بپرسم که: «راستی! راز نگاههای غریبانة تو چیست؟ ای مهربانِ ساکت مظلوم سر به زیر بار غمی که ریخته بر شانة تو چیست؟» vvv فرصت نشد که ما دو سه ساعت، کنار هم فکری برای ثانیههای کسل کنیم فارغ ز کارهای اداری شویم و بعد مثل دو دوست، از همه جا درد دل کنیم vvv باید قبول کرد که پرواز حق توست یک روز، هر که مثل تو پرواز میکند در دفتر مجله ولی بعد از این بگو در را به روی من چه کسی باز میکند؟ صاحب صدا از پایین در با آقای لیتل صحبت میکرد.

[[page 7]]

انتهای پیام /*