
از این پیش خبر دادن حریف آزرده و ناراحت شده بود و احساس میکرد کوچک شده است ، جواب داد : (( اشکالی ندارد ، فنّ خودت را بگو ً ولی اینطور که معلوم است ، خیلی به خودت اطمینان داری !)) پهلوان اکبر گفت : (( البتّه که باید به خودم مطمئن باشم . چون سالها تمرین کرده و رنج و ریاضت کشیدهام . حالا بیا شروع کنیم : فنّی که من تو را با آن میاندازم ، (( رکبی )) است . مواظب خودت باش !))
دو پهلوان با هم سرشاخ شدند . پهلوان حبیب سخت مقاومت میکرد . او بیش از اندازه ورزیده و نیرومند بود . خیلی زود راهی برای انداختن او به نظر پهلوان اکبر رسید . خواست آن فنّ رابه کار ببرد ّ امّا پشیمان شد و از اینکار خودداری کرد . چون او فنّ زمین خوردن حریف را از پیش به او گفته بود و دور از جوانمردی و اخلاق میدانست که بر خلاف آن عمل کند . پس منتظر فرصت ماند تا فتّ رکبی را به کار بزند . از طرفی حریف هم زرنگ و هوشیار بود و برای اجرای این فنّ به آسانی راه نمیداد . کشمکش تا سه دقیقه به درازا کشید و این فرصت دست نداد . این زمان برای خاک کردن حریفی مانند حبیب زیاد بود . پهلوان اکبر نگران شد . باید زودتر کار حریف را یکسره میکرد . چشمهای زیادی نگران او بود و خودش هم داشت خسته میشد . همة هوش و حواس خود را جمع کرد و یکدفعه فرصتی پیدا کرد و به سرعت برق و باد فنّ رکبی زد و پهلوان حبیب مراغهای به سختی زمین خورد
وقتی پهلوان حبیب از جا بلند شد . دستی به سرشانههای خاکی خود کشید و با شگفتی از حریف پرسید : (( تو کی هستی ؟ )) پهلوان اکبر لبخندی زد و گفت : (( من همان پهلوان اکبر خراسانی هستم که وصفش را شنیدهای !))
پهلوان حبیب جلو رفت و دستی به شانة حریف زد و گفت : (( به حقّ و انصاف تو شایستة مقام پهلوانی هستی. چون من پی از این فکر نمیکردم پهلوانی پیدا شود که پشت مرا به خاک برساند !))
نام هواپیما : P - 40 D - کیتیهاوک
کشور سازنده : آمریکا
موتور : آلیسون
[[page 19]]
انتهای پیام /*