
از مجموعه داستان های فیلیکس ، گربه سیاه
این داستان:
فیلیکس و معمای جورچین
سلام فلیکس ! من تو دردسر افتادم
می تونی بیای کمکم کنی ؟
حتما استامپی ، همین الان
می آم اونجا!
چی شده؟
همه اش زیر سر این
جورچینه!
فکر کنم موضوع جدی باشه!
نمی تونم درستش کنم ! داره دیوونه ام
می کنه !! باید حتما راه حلش رو پیدا کنم!
او آنرا به کرایک میدهد و از او می خواهد که
هنگام صرف شام امپراتور، از آن به پادشاه بدهد.
ایزما از قدرت جادویی داروی سمی
خود بسیار شادمان است.
[[page 38]]
انتهای پیام /*