سخن آغاز
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
یک سبد سلام
خیلی وقتها پرداختن به یک سوژه در یک یا دو صفحه با یک عکس و یک تیتر، آدم را راضی نمیکند. گاهی وقتها آدم دلش میخواهد روی یک سوژه، کلی حرف بزند و کلی حرف بشنود. تازه وقتی با تمرکز روی یک سوژه فکر میکنیم، میبینیم که چقدر حرف ناگفته دربارة این سوژه باقی میماند و تا به حال هیچ کس چیزی راجع به آن نگفته است، به خاطر همین تصمیم گرفتهایم چند صفحه را به یک سوژه اختصاص بدهیم و راجع به همین سوژه، کلی عکس و شعر و داستان و مقاله و گزارش و مصاحبه چاپ کنیم.
در شمارة آغازین ((آتش))، سوژه طلایی ماست و کلی راجع به آتش پرحرفی کردهایم. اگر حرفهایمان راجع به آتش جالب نبود، شما ببخشید؛ به هر حال تجربه اولمان است و شمارة اول نشریه.
قول میدهیم هفتة بعد راجع به کشتی حرفهای قشنگتری بزنیم.
من به شعله مهرتو ایمان دارم
محبوبه ابراهیمی
صبحگاه سراسیمه از غار بیرون آمد تا پرده از راز حادثهای که شب پیش بر جهان رفته بود، بردارد. بوی دود درختان و گیاهان سوخته را به سینه فرو کشید و در زمین به راه افتاد. درختان به اشاره سرانگشتش فرو میریختند، سنگها کف پاهایش را میسوزاندند، اما هنوز پی به راز آن حادثه نبرده بود. گرسنهاش شد، از ناچاری دست به لاشه جانوری سوخته برد و تکهای از آن را به دهان گذاشت. ناگاه هراس آن حادثه به امیدی شگفت و ابدی پیوند خورد. باد تکهای از چوب درختی را که هنوز شعله میکشید، شعلهورتر کرد او آن شعله را با شاخه درختی به غار خود برد.
هزاران سال بعد باستان شناسان آن شعله ابدی را در جامهای مسی و مفرغی، در سنگ نبشتههایی با نقش خورشید، در تابوتهایی آکنده از زیورآلات و از بین ابزار جنگ و دفاع از دل آن غار بیرون کشیدند.
بدین ترتیب سالها انسان از آن شعله نور گرفت. رنج گرسنگی، سرما و هراس خود را با آن شعله فرو نشاند، اما هیچگاه تصور نمیکرد شعلهای که آن روز به غار خود برد، تکهای از هویت و تمدن او شود. اما آن شعله بعدها در انسان سر به عصیان گذاشت، از دل تمدن جنگ بیرون آمد و به دنبال آن، زمین از آسیب ایمن نماند. هر که از راه رسید، به نفع خود از آن بهره برد. آن شعله طمع کیمیاگران را فرونشاند. جواهرفروشان را لعل داد و خردمندان را عبرت. و تو، تو که این همه سال به انسان نگریستی. تو که این همه سال انسان را دوست داشتی، چون طغیان او دیدی، ندا در دادی که : ((بترس از این شعله!))
و انسان فراموشکار و مغرور، تو را و محبت تو را و نوایت را نشنیده گرفت. کم کم زمان آن رسید که وعدهات محقق شود و آن شعله که روزی انسان را گرم میکرد، بسوزاندش. اما مگر از تو در حق انسان چیزی جز مهر انتظار میرود؟
و انسان حالا از دل شعلهها صدایت میکند: ((من به خاصیت شعله مهر تو ایمان دارم.))
مرا بسوزان و انسانی غیر از این که هستم، از دل شعلهها بیرون بیاور.
از گذشتههای آتش
به وجود آمدن آتش و یا به عبارت بهتر کشف آن توسط انسان مربوط است به قرون ماقبل تاریخ انسان اولیه مانند باقی حیوانات، خامخوار بود اما در شبی طوفانی ناگهان برقی از آسمان به مکانی نزدیک؛ جایی که انسانها نشسته بودند برخورد کرد و در نتیجه این برق و اصابت آن به چوبها و برگهای درختان اطراف، انسان برای نخستین بار موفق به دیدن آتش شد.
وقتی این آتش برای اولین بار ایجاد شد، نخستین خواصی که در آن بارز بود، نور و گرمای حاصل از سوختن برگها و یا همان آتش بود. پس دریافت، که این آتش میتواند بسیاری از نیازهای او را برآورده کند و انسان مجبور است برای حفظ، بقا و به دست آوردن آرامش و راحتی بیشتر به حفظ آن آتش نخستین همت بگمارد.
به همین منظور، این قانون در جامعه اولیه به تصویب رسید که تمام افراد جامعة نخستین برحسب نوبت از آتش مقدس حفاظت و از نابودی آن جلوگیری کنند. حفظ این آتش که البته حالتی مقدس برای بشر داشت بسیار مشکل و وقتگیر بود. اما کمکی که آتش به حفظ، بقا، روشنایی، گرما و پختوپز گوشت میکرد، بسیاری از این دشواریها را آسان کرده بود.
پس از سالها و با کشف سنگ آتش زا، یکی از بزرگترین اختراعات بشری یعنی ایجاد آتش در تاریخ به ثبت رسید. با این اختراع دیگر افراد جامعة نخستین مجبور نبودند در هر زمان و شرایطی از آتش مقدس محافظت کنند.
شاید نتوان آتش اولیه را اختراع نامید، اما ایجاد آتش بوسیله سنگهای آتش زا، (یا به زبان امروزی چخماخ) مسلماً یکی از با ارزشترین اختراعات بشر تا به حال بوده است.
2- تأثیر آتش در فرهنگ
در طی قرنها رابطة تنگاتنگی بین آتش با پیشرفتهای فرهنگی بشر بوده است و هر چه به تاریخچه و گذشته آتش مربوط باشد میتواند ما را در پیدا کردن رد پا یا ریشهای از آتش در فرهنگهای کهن و سیر تدریجی پیشرفت آن یاری کند. چون ریشههای اخلاقی و رفتارهای تک تک افراد یک جامعه به شدت به باورهای فرهنگی آن جامعه بستگی دارد، میتوان گفت که افراد جوامعی که فرهنگشان با آتش در آمیخته است و حتی ردپایی از آتش در فرهنگشان وجود دارد. بیش و کم تحت تأثیر این عنصر هستند. برای مثال، یک تحقیق روان شناسی نشان میدهد که افرادی که در باورهایشان؛ عقایدشان و یا حرفهایشان به آتش بها میدهند و یا در فرهنگ گذشتة آن ها آتش عاملی مقدس بوده است و یا این که در دین و مذهب آن ها آتش عنصری مبارک و مقدس است، تحت تأثیر این ارادت و محبت به آتش، افرادی خونگرم، فعال و البته تندخو هستند و مصداق بارز این موضوع را میتوان در کشورهای غربی، زرتشت نشین، بودایی و ایران مشاهده کرد. (همان طور که میدانید دین مردم ایران قبل از اسلام زرتشت بوده است.)
[[page 16]]
انتهای پیام /*