مجله نوجوان 04 صفحه 32

کد : 131553 | تاریخ : 18/06/1395

جدول: جدّ وِل؛ پدربزرگ رها شده. جریده: چیری که بیشتر اوقات آن را جر می دهند؛ همان روزنامه است. جزغاله: چیزی که جز زغال از آن نمانده باشد. نیز به بز زغال شده گفته می شود. جفتک: به جفتهای کوچک گفته می شود، مثل جوراب. جنازه: به آن دسته از جنها گفته می شود که خیلی ناز هستند. جناغ شکستن: پوز زنی دو باجناق. جوراب: آب جور کردن؛ کسی که آب جور می کند، مثل سقا یا ساقی. آب اگر جور دیگری شده باشد نیز به آن می گویند. جوشکاری: سماور جهان گرد: جهانی که گرد باشد؛ کره زمین. حرف ج جاجیم: کسی که از جایش جیم می زند، مثل بچه ای که از مدرسه فرار می کند. جادو: جایی برای دویدن. جاده: به جای ده- روستا- جارو: جایی که در آنجا رو میاندازند؛ مثل صندوق قرض الحسنه یا محل دیگری که در آن پول قرض بگیرند. - توضیح: به نصف جارو، جانیمرو یا ماهی تابه گفته می شود. جاسوس: مخفف جاسوسک است. کسی که به سوسکها جا می دهد؛ در اصطلاح، سوسکبان. جالیز: جایی که لیز باشد، مثل پیست اسکی. جام جم: جامُ جم کردم؛ جایم را جمع کردم؛ جمع کردن رختخواب. جاودانه: دانه گیاهی که به نام جاو در آفریقا می روید. جانور: کسی که با جان دیگران ور می رود؛ قاتل. پاسخ سرگرمی و جدول شماره پیش پاسخ سرگرمی تقسیم سیبها: 10 دانش آموز هر کدام یک سیب دریافت می کنند. به نفر یازدهم ظرف سیب را می دهند در حالی که یک سیب هنوز داخل آن باقی مانده است.

[[page 32]]

انتهای پیام /*