مجله نوجوان 11 صفحه 28

کد : 131693 | تاریخ : 18/06/1395

علمی * ما دراز کش می خوابیم، اکثر موجودات هم خوابیده خوابیدن را تر جیحمی دهند مثل سوسگها و گربهها ولی اسبها اغلب تر جیح می دهند به جای دراز کشیدن، ایستاده بخوابند. *سعی کنید زبانتان را تا جایی که می توانید بیرون بیاورید. به نظرتان زیادی درازی دارید؟ سخت در اشتباه هستید و برایاینکه به اشتباهتان پی ببرید، زبانتان را با زبان زرافه مقایسه کنید. طول زبان زرافه گاهی به 45 سانتی مترمی رسد. حرف س (قسمت دوم) سرزنش: کله زنش با سر زن او. سرریز: آن چه از سرمی ریزد، مثل اشک. سر سبز: سرزمینی که مردم آن سبز مو هستند. سر سپرده:کسی مه سرش را با بالش سپرده است؛ خوابیده. سرسری: همان سراسری است. سرشک: سه بار به کسی رشک بردن. سرشناس: سلمانی یا آرایشگر. سر شیر: کله شیر شکار شده. سرافراز: سری که بر فراز است، به دار آویخته شده. سرقفلی: قفلی که به چشم و گوشمی زنند. سرکار: کسی که او را سرکار گذاشتهاند. سرکش: کش سر. سرکه: سر که یا سر چه کسی؟ سرگذشت: چیزی که از سرمی گذرد مثل ماشین اصلاح. سرگرمی: کلاه. سرگشاده: کسی که کلاهش برایش تنگ است. سرما خورده: کسی که از پس پرحرفی کرده، سرما را خورده است. سرنشین: آنکه بر سر دیگریمی نشیند. سروران: سر به وان حمام فرو بردن. سرسره: چیزی که واقعا سرسر است. سریال: فیلمی که بیش از سه ریال نمی ارزد. سکسکه: پشت سر هم سکه کسب کردن. سلسله: او لوازم مسلسل است. سماور: کسی که سممی آورد. سمباده: سم باد آورده. سنبوسه: بوسهای بر شن زدن؛ سلب ورزشکاران و هنرمندان. سن در ترکی به معنای تو است، بوسه بر تو. سورپریز:همان سوپ ریز است؛ ملاقه. سودان: کسی که آثار سوء همه چیز رامی داند. سوزن: سوءظن داشتن یا به سوی زنی چیزی را پرتاب کردن. سیرابی: جایی که از آن سیرابمی شود؛ چشمه سیگاری: اسبی که او را به سی کاری بسته باشند. سیما: سیمها با مکمل صدا. سیمرغ: مرغداری. سینما: دارای سه نما. لغت نامه

[[page 28]]

انتهای پیام /*