مجله نوجوان 23 صفحه 27

کد : 131836 | تاریخ : 18/06/1395

نجوا با ستارگان«خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم ، محو عالم بی نهایت شوم. از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.» در سال 1311شمسی در محله سرپولک ، بازارآهنگران تهران در خانواده ای مذهبی ، فرزندی به دنیا آمد که او را مصطفی نامیدند. وی دوران ابتدایی را در مدرسه انتصاریه محله پامنار گذراند و دوره متوسط را در دبیرستان البرز و دارالفنون و با ورود به دانشکده فنی در رشته الکترومکانیک تحصیلات عالی خود را آغاز کرد و به عنوان شاگرد اول این دانشکده فارغ التحصیل و در همانجا به مدت یکسال مشغول تدریس شد. چمران به سبب علاقه شدیدی که به یادگیری مسائل مذهبی داشت از 15 سالگی در درس تفسیرآیت الله طالقانی و دروس منطق و فلسفه شهیدمطهری شرکت داشت و از این رهگذر بهره های فراوانی برد. او به هنگام تحصیل در دانشکده فنی ، به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در آمد و از اعضای فعال این انجمن شد و در جریانات ملی شدن صنعت نفت و مبارزات پس از آن فعالانه شرکت داشت. در سال 1332 با استفاده از بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز ، جهت ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و در دانشگاه کالیفرنیا ، تحصیلات خود را آغاز کرد. چمران با دریافت ممتازترین درجه علمی که همراه با تحسین بسیاری از صاحبنظران بود ، درجه دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما را اخذ کرد. پس از واقعه 15 خرداد 1342 ، تصمیم به مبارزه مسلحانه با رژیم گرفت و به همین منظور عازم مصر شد و مدت دو سال ، دوره آموزشهای چریکی و جنگهای پارتیزانی را گذراند. سپس عازم لبنان شد و با کمک امام موسی صدر که سمت نمایندگی امام خمینی را در لبنان داشت ، گروه «حرکت محرومین» را بنا نهاد و جناح نظامی آن را که به جنبش «امل» ، حملات بیشماری را بر علیه مواضع صهیونیزم اشغالگر و راستگرایان فالانژ وابسته انجام داد و خواب راحت را از چشمان غاصبان صهیونیستی ربود و توفیق یافت که خدمات ارزنده و بسیاری را به امت اسلام انجام دهد. با پیروزی انقلاب اسلامی ، دکتر چمران پس از 23 سال دوری از وطن به ایران بازگشت و نخستین گروه از سپاه پاسداران را در سعدآباد تشکیل داده و به آموزش آنان پرداخت. دکترچمران پس از بروز غائله پاوه به همراه شهیدسرلشگر ولی فلاحی به آن منطقه عزیمت کرد. هلی کوپتر چمران و همراهان در میان حلقه محاصره گروهکهای ضد انقلاب افتاد و زیر آتش شدید آنها وارد پاوه شد و به یاری پاسدارانی شتافت که در حلقه محاصره گیر افتاده بودند و در این زمان فرماندهی منطقه از سوی امام خمینی به وی سپرده شد. چمران حماسه ساز در عرض 15 روز همه شهرها ، راهها و مواضع استراتژیک منطقه را آزاد و کردستان از این مرحله به سلامتی گذر کرد. پس از این پیروزی درخشان ، دکتر چمران از سوی امام به وزارت دفاع منصوب شد و سپس در اردیبهشت 1359 ، به سمت نماینده و ناظر امام در شورای عالی دفاع درآمد و در کنار آیت الله خامنه ای ؛ نماینده دیگر امام در این شورا ، به امور دفاعی و نظامی مملکت پرداخت. او در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1359 ، به عنوان نماینده مردم تهران ، انتخاب و در این سنگر مشغول خدمت شد. با شروع جنگ تحمیلی عراق ، دکتر چمران در معیت آیت الله خامنه ای با اجازه امام خمینی ، عازم جبهه های جنگ شد و درست ، شب بعد از ورود به خوزستان ، اولین حمله چریکی خود را به همراه تعدادی از نیروهای اسلام علیه تانکهای دشمن که تا نزدیکی اهواز ، رسیده بودند انجام داد و همین عملیات باعث شد تا نیروهای دشمن کیلومترها عقب نشینی کنند. دکتر چمران ، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد و واحد مهندسی بسیار فعالی را فراهم کرد که در یک مورد ، با نصب پمپهای بسیار قوی ، آب رودخانه کازرون را پمپاژ و با ساخت کانالی به طول 20 کیلومتر و عرض 100 متر این آب را به درون این کانال سرازیر کردند و باعث شدند تا تانکهای دشمن برای فرار از زمینهای باتلاقی ، کیلومترها عقب نشینی کرده و از فکر تسخیر اهواز خارج شوند و این همه در مدت یک ماه صورت پذیرفت. از دیگر کارهای اساسی دکتر ، ایجاد هماهنگی بین نیروهای سپاه و ارتش و نیروهای مردمی بود که دوشادوش همه در عملیاتها دلاورانه می جنگیدند. دکتر چمران در تاریخ 30 خرداد 1360 ، یک روز قبل از شهادت خود در اهواز ، در جلسه شورای عالی دفاع برای آخرین بار شرکت کرد و پس از آنکه خبر شهادت فرمانده نیروهای دهلاویه ، ایرج رستمی را در سحرگاه 31 خرداد دریافت کرد به سرعت ، فرد دیگری را برای فرماندهی انتخاب و با خود به دهلاویه برد. او به سمت سوسنگرد به راه افتاد و در پشت نزدیکترین خاکریز در مقابل نیروهای عراقی قرار گرفت. خمپاره ها چپ و راست در اطراف او به زمین می خوردند ، ناگهان خمپاره ای در نزدیکی او منفجر شد و وی از ناحیه پشت سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نائل آمد. نوجوانان دوست

[[page 27]]

انتهای پیام /*