مجله نوجوان 28 صفحه 23

کد : 131976 | تاریخ : 18/06/1395

شعر تولد به راز آب می اندیشم به مهربانی باران ، که در ادامه عشق تمام هستی خود را به خاک می بخشد و خاک هیچ نمی گوید به غیر زایش و رویش و خاک هیچ نمی گوید سلام سمت درختان سلام خوبی خاک دوباره پنجره روبرو صدایم کرد کسی به هیات باران کسی به شکل بهار کسی که فرصت خوبی داشت نگاه کردم و دیدم در انتظار دلم کسی تولد خود را کاشت محمدرضا عبدالملکیان فرسوده سنگ دیری است که دل ، آن دل دلتنگ شدن ها بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها آه ای نفس از نفس افتاده ، کجا رفت در نای نی افتادن و آهنگ شدنها کو ذوق چکیدن ز سرانگشت جنون ، کو؟ جاری به رگ سوخته چنگ شدن ها زین رفتن کاهل ، چه تمنای فتوحی تیمور نخواهی شد از این لنگ شدن ها پای طلبم بود و به منزل نرسیدم من ماندم و فرسوده فرسنگ شدن ها ساعد باقری پیام نوزاد هر نوزاد با این پیام به دنیا می آید که خدا هنوز از انسان نومید نیست. رابینت رانات تاگور نوجوانان دوست

[[page 23]]

انتهای پیام /*