مجله نوجوان 31 صفحه 23

کد : 132084 | تاریخ : 18/06/1395

فال ژیکس می گوید : بایدها و نبایدها در فال سیلی روی صفحه جام بلورین «باید ساعت هفت بیدار شوم ، باید صبحانه بخورم ، باید به همه سلام کنم. باید مراقب خودم باشم ، باید...» «نباید به غریبه روی خوش نشان بدهم ، نباید با دوستانم زیاد بیرون بروم ، نباید گریه کنم ، نباید حرف بزنم ، نباید ...» «باید» و «نباید» این کلمه ها برای شما چه حسی دارند؟ با آنها کنار آمده اید؟ از آنها منتفرید یا وقتی آنها را می شنوید منتظر یک توضیح هستید مثل : «نباید چون خطر دارد ، باید چون لازم است و ...» بهتر است این هفته ما باید و نباید زندگی ژوت فرهنگی ها را تست بزنیم. ببینید عموژیکس چه می گوید : فال سیلی مواد لازم : دو دوست (حواستان باشد زیاد صمیممی نباشند چون معلوم نیست چه افتاقی می افتد.) جدیدترین دوست خودتان را دعوت کنید تا چند دقیقه ای را با شما باشد. به او بگوید که می خواهید از هیچ قانونی پیروی نکنید. بگویید از باید و نبایدهایی که دیگران برای شما می گذارند ، بدتان می آید. اگر او هم مایل است مثل شما باشد ، باید (ببخشید می تواند) در جمع دوستان به شما یک سیلی آب دار بزند و بعد بی تفاوت به دیگران با هم بخندید. این کار را زمانی انجام دهید که هیچ کس انتظارش را ندارد. توضیح هم ندهید. پیش بینی اگر این حرف را به دوستتان نزدید : 1- تا صد سال آینده هیچ اتفاقی در زندگی شما نمی افتد. 2- هر سال را مثل سال قبل خواهید گذراند. 3- به قرصهای اعصاب و ضدافسردگی محتاج می شوید. 4- ممکن است زودرنج هم بشوید ، اما خودتان متوجه نشوید. اگر دوستتان سیلی را به گوش شما نزند : در انتخاب دوست خود اشتباه کرده اید چرا که یا او خیلی خجالتی است یا اینکه از آن دسته نوجوانهایی است که عاقبتشان به همان مورد اول برمی گردد. در ضمن اصلا با دیگران هماهنگ نیستید. اگر دوستتان چند بار به صورت شما سیلی زد و آخر هم یک پشت دستی به دهانتان زد : شما آدم تاثیرگذاری هستید. راستی دوستتان را به روانپزشک نشان دهید. خودتان را هم به پزشک اورژانس. اگر دلیل این کار را نفهمیدید : چه طور هرچه دیگران به شما می گویند انجام می دهید و می پذیرید. حالا که قرار است خودتان یک بار در زندگی آن کاری را بکنید که در ظاهرمخالف نظر همه است ، مغزتان هنگ می کند. یک پیشنهاد ژیکسی قانون ، من و تو هستیم! تا آن زمان که آن را نپذیرفته باشیم ، نباید انتظار داشته باشیم که اجرای آن به نفع ما هم باشد. نوه من یک عروسک دارد که هروقت با او بازی می کند دوست دارد که هرچه می خواهد بپوشد. هرطوری که می خواهد راه برود ، تازه به جای او هم حرف می زند. باید و نبایدهای بی جای زندگی ، شما را مثل همان عروسک می کند. مگر اینکه خودتان خطر قرمز زندگی را انتخاب کنید. در همین حالا زندگی کنید ، نه دیروز نه فردا. گفتم قرمز یاد یک لطیفه افتادم. یک روز یک آقایی رفت تونس. یکی دیگه نتونس. جالب نبود؟ به نظر من که باید جالب باشه. مرض شناسی ژیکس این هفته : «چون ، به خاطر اینکه» پسرم باید بروی کلاس کامپیوتر چون «اقدس خانوم دخترش را گذاشته کلاس گیتاربافی و من داره چشمم درمی آد» دخترم وقتی مهمان می آد خانه باید بری پایین خانه بشینی ، چای بیاری ، بلند نخندی ، بگی هرچی شما بگویید. به خاطر اینکه «خودم هم نمی دانم شاید به خاطر اینکه مامانم از مامانش شنیده بود.» این جمله های بخش نخست را بارها شنیده ام اما اکثرا قسمت دوم بایدها و نبایدها را نمی گویم که حرفمان به کرسی بنشیند. برای رفع این مرض جای بایدها و نبایدها را روزی دوبار ، هر بار نیم ساعت عوض کنید. نباید آنقدر مودب بود که فکر کنند آدم بوته ادبچه است یا باید شلوغ کرد تا فکر کنند که آدم پرانرژی هستیم به همین راحتی. مخلص شما پروفسور ژیکس نوجوانان دوست

[[page 23]]

انتهای پیام /*