آیتاللّه سید جلالالدین آشتیانى
خاطراتی از دوران تحصیل امام
این بنده حقیر قدرى بعد از شهریور 1320 خورشیدى که براى تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام سقىاللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه در حالى که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام...
کد : 38345
|
تاریخ : 11/09/1391
جاذبهاى حیرتآور
این بنده حقیر قدرى بعد از شهریور 1320 خورشیدى که براى تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام سقىاللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه در حالى که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام مطالبى را که آن روز تقریباً در یک ساعت افاضه فرمودند، به حافظه سپردم. عباراتى که ایشان با زبان روشن و بیان محکم تقریر مىفرمودند، از جاذبهاى حیرتآور برخوردار بود که در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نمىگنجد. آن روزگار، ایشان جوان و فوقالعاده بانشاط بود و سعى داشت معضلات تفهیم شود و الحق در مستمع صاحب ذوق یک نوع اهتزاز روحانى و طرب قدسى و ملکوتى ایجاد مىکرد. زبان موعظه امام، دومى نداشت، یا ما ندیدیم. صحبت در خداشناسى و مراتب و درجات آن بود و تقریر این مهم که احوال همه طوایف از سعیدان و اشقیا و متوسطان، در قرآن مذکور است. یک درجه از معرفت، تحصیل علم به خداوند از طریق موجودات محسوسهاى است که جزء عجایب خلقتند. شتر از عجایب خلقت است، ولى اگر کسى حق را از طریق معرفت به حالات و اطوار و ظاهر و باطن شتر بشناسد، این خود یکى از طرق خداشناسى است و اگر معرفت انسان، مادامالعمر منحصر شود به معرفت به حق از طریق این حیوان عجیبالخلقه، و از محسوس به معقول تجاوز نکند و از بند عقل خلاص نشود و مخاطب به این خطاب نگردد که «اولم یکف بربک انه على کل شى شهید»، او شترشناس است، نه خداشناس.
* * *
استاد مسَلم در حکمت متعالیه و علوم منقول
زمانى که بنده به قصد تحصیل به شهر قم مشرف شدم، آن مرد بزرگ استاد مسلم در حکمت متعالیه و از اساتید مسلم در کتب عالیه سطوح در علوم منقول بودند.
متجاوز از بیست سال «شرح منظومه» و «اسفار» تدریس کردند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبى و استاد یگانه در علم عرفان، یعنى معرفت اسماءاللّه و نفیسترین دانش بشرى موروث از اولیا، علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن، محسوب مىشدند و مدتى براى برخى از ارباب معرفت شرح قیصرى بر «فصوص» را تدریس کردند، ولى محیط، لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت.
* * *
پاسخ راجع به تدریس فصوص قونوى
روزى از آن جناب سؤال کردم که: آیا آنچه شارح قیصرى در فرق بین عطایاى ذاتى و اسمائى نوشته است، به نظر حضرتعالى درست است؟ فرمودند: «نه» و به نحو
اختصار فرق بین این دو قسم از عطایا را بیان فرمودند. عرض کردم: حیف نیست که منع فیض مىفرمایید؟ اگر همین فصوص قونوى را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزا هاشم چاپ شده است، براى افراد مستعد تدریس بفرمایید، مشکلى پیش مىآید؟
فرمودند: «مساوى است با انتحار، عیب دیگرى وجود ندارد»!
* * *
حاجآقا روحاللّه چشم و چراغ حوزه
بنده حقیر در سال 1340 «شرح مشاعر» ملاصدرا را با تعلیقات و مقدمه مفصل خود براى، چاپ مهیا کردم که در سال 1342 چاپ شد. در مقدمه این کتاب که نظرى اجمالى به سیر فلسفه و عرفان در چند قرن اخیر دارد، نوشتهام: استاد علامه آقاى حاجآقا روحاللّه خمینى زعیم بزرگ شیعه از دانشمندان بزرگ و متفکر این عصراند و معقول و منقول را سالیان متمادى تدریس کردهاند و در این اواخر متمحض در تدریس
فقه و اصول شدند و در مدت کمى حوزه تدریس آن جناب پرجمعیتتر از حوزه تدریس جمیع اساتید عصر مىباشد (مقدمه شرح مشاعر، چاپ مشهد، ص78).
براى اهل فن واضح و آشکار است که بندرت استادى را مىتوان سراغ گرفت که در حدى عالى در علوم فقه و اصول و حکمت الهى و عرفان توانا باشد. در غالب آثار خود، با ذکر عناوین مذکور، از مرحوم امام(س) مطلب نقل کردهام. در دورانى که ذکر نام
او ممنوع و رساله عملیه او به قول برخى از دانشجویان، قاچاق بود، کسى از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمىکرد که چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد مىکنى و ما نیز با شناسایى کامل و معرفتتام، به او ارادت داشتیم و جاذبه علمى و جامعیت او تأثیرى عمیق داشت. چنانکه مرحوم آیتاللّه العظمى بروجردى ـ اعلىاللّه مقامه ـ روزى به نگارنده فرمودند: «حاجآقا روحاللّه چشمو چراغ حوزهاند». منظور حقیر آن است که امام(س) قبل از ورود به میدان مبارزه با حکومت زمان، علماً و عملاً مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند.
* * *
رفتار امام به گونهاى دیگر
در روزگارى که در حوزه همه به فکر چاپ کردن رساله عملیه، زیاد شدن سهم امام و شهریه بودند، امام به گونهاى دیگر رفتار مىکردند. معمولاً معلمان و مدرسان و مراجع یا آنهایى که در خط مرجعیت بودند و مىخواستند به طرف مرجعیت بروند، سعى مىکردند یک شهریهاى بدهند. اما امام(س) با آن روح بزرگ نمىخواستند که جز سرمایه علمى چیز دیگرى بدهند.
من هشت سال پیش ایشان درس مىخواندم، ولى هشت قران(ریال) از ایشان ندیدم؛ نه من، شاگردان خاص ایشان هم ندیدند. زندگى حضرت امام(س) همیشه مقتصدانه بود.
* * *
هوش سرشار
امام ـ اعلىاللّه مقامه ـ خود بنیانگذار مرجعیت خویش بود. به این معنى که توفیق او در تدریس خارج فقه و اصول فقه حیرتآور بود. آن مرحوم در مدتى نسبتاً کم از نواحى هوش سرشار و ذوق کممانند و دقتنظر و حسن سلیقه در تدریس، به انضمام روانى زبان و قدرت بیان و قوه فوقالعاده در تفهیم مطالب و احتراز از نقل اقوال علما و فقها در حد خارج از اعتدال و لزوم، طلبههاى مستعد و باهوش را به درس خود متوجه کرد.
* * *
بلیغ و فصیح در بیان مطالب
عباراتى که ایشان با زبان روشن و بیان محکم تقریر مىفرمودند، از جاذبهاى حیرتآور برخوردار بود و در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نمىگنجد. بیان او در
مطالب دقیق علمى، بلیغ و فصیح بود. حضرت امام خیلى خوشبیان بودند. سرتاپا ذوق بودند. بسیار عالى مطالب را تقریر مىکردند و به خوشبیانى معروف
بودند.
* * *
ارائه مطالب اصلى و نخبه
از خصوصیات حضرت امام در درس این بود که تورم درست نمىکردند. هى از این نقل کند، یا از دیگرى نقل کند. چیزهایى فقط براى سرگرمى طلبه بگوید. ایشان مطالب نخبه را نقل مىکردند و زود سر و ته مطلب را جمع مىکردند. مثلاً کتاب هاى ایشان قطور نیست. با این روش طلبههاى جدید نه تنها از درس بىحوصله و فرارى نمىشدند بلکه درس را نیز خوب مىفهمیدند.
* * *
هر علم جا و مقام خاص دارد
با آنکه استاد مسلم معقول و حکمت بود، از آمیختن مسائل حکمى با علم اصول و فقه سخت خوددارى مىفرمود و معتقد بود که هر علمى جا و مقام خاص دارد. اگر از فضل و دانش و معنویات کسى سؤال مىشد، چنانچه آن شخص صاحب فضیلت بود، با احترام از او نام مىبرد و اگر توخالى بود، مىفرمود: «چه عرض کنم»!
* * *
تجزیه و تحلیل خوب مسائل توسط آقاى مطهرى
از شاگردان حضرت امام آنها که خوب تجزیه و تحلیل مىکردند مسائل را مرحوم آقاى مطهرى بود. بعضى شاگردان امام سنشان از خود ایشان بیشتر بود، مثل حاجمیرزا عبدالجواد سدهى که یکى از مدرسین بسیار خوب بود. امام شاگردان خود را نمىشناخت و در صدد شناسایى هم برنمىآمد و در فکر جمع کردن مرید نبود.
* * *
مانند پدرمان امام را صدا مىزدیم
کمتر کسى بود که بعد از یک آشنایى اندک و یا مدتى که شیرینى و مزه گفتار حضرت امام(س) را مىچشید، ایشان را حاجآقا صدا نکند؛ مانند کسى که پدر خودش را صدا مىکند. درس حاجآقا دیگر براى ما مانند درس پدر خودمان بود. یعنى محبوبیت امام(س) نزد شاگردانشان تا این پایه بود.
منبع: سلسله موى دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینى(س)، صفحه 1-6
انتهای پیام /*