مجله نوجوان 42 صفحه 21

کد : 132442 | تاریخ : 18/06/1395

دار قالی سارا دختران قالیباف ده ما عقاید عجیب و غریبی دارند که این عقاید را از مادربزرگهایشان به ارث بردهاند. بدیهی است که بگویم مادربزرگها نیز این عقاید را از آباء و اجداد خود گرفتهاند ... اگر خرافهپرستی را کنار بگذاریم و این تخیلات را ناشی از ناآگاهی دخترهای قالیباف روستا ندانیم، میتوانیم برخی از این باورها را زیبا ببینیم و باورها را ناشی از نازکخیالی دختران روستا قلمداد کنیم. یک یاز این باورها که برایم خیلی جالب است، در مورد رنگینکمان است که انگاره قشنگی است. دختران قالیباف، می گویند که رنگینکمان کار یک دختر قالیباف است و هنگامی که رنگینکمان پدید میآید، آنها میگویند که "سارا دار قالیاش را علم کرده است ..." و حالا در هر جای دنیا که باشم به هنگام پدید آمدن رنگین کمان به یاد دختران قالیباف ده خودمان میرفتم و از نازک خیالی آنها لذت میبرم. گاهی آن قدر فکرم طول میکشد که زیر باران و آفتاب به یاد انگشتان الهام، سمیه و الناز میافتم که رجهای قالی را با نخهای رنگی گره میزنند: "بنفش، نیلی، آبی،سبز، زرد، نارنجی، قرمز" علی قاسمی لابهلای اخم آسمان و ابر لابهلای گریههای بیامان خندههای مهربان "مهر" دیدنیست حرفهای روشنش شنیدنی ست حرفهایی از بنفشهها و سبزهها حرفهای رودهای آبی زمین و ماهیان سرخ آتشین مینشینم و ... دوباره خیره میشوم به این کمان رنگ رنگ - شعر هفت بند بینقاب و ناب - - جشن پرشکوه آب و آفتاب علی حاجتیان هفت کوچه آن طرفتر از بهار آن طرفتر از نسیم هفت در هفت پنجره هفت حوض یک کمان هفت رنگ چرخشی چنین قشنگ روی بالههای ماهیان سرخ در تلاطم حریر آب آفتاب آب ... نور... نور... رنگهای تازه رنگهایی از قدیم جان گرفته روی قطرههای آب قد کشیده در تبسم نسیم هفت رنگ هفت برگ مثل دامن فرشتهای که پهن میشود در هوای صبح خط به خط شکفته در نگاه آفتاب یک پرنده یک سلام دست کوچکی که میدود میان رنگها رنگهای مهربان صبح چشمهای من شروع میشود از بنفشه تا ... رنگ نیلی و زلال آب آبی نگاه آسمان روی برگهای سبز سیبهای زرد تا به ... آخرین پلههای این کمان آتشین و سرخ میرسد ... نیرهالسادات هاشمی

[[page 21]]

انتهای پیام /*