مجله نوجوان 47 صفحه 3

کد : 132460 | تاریخ : 18/06/1395

از این غول بی شاخه و دم بترسید ! سرمقاله نمی دانم چرا بچه ها از دیو و غول و هزار چیز دیگر که اصلا وجود ندارد می ترسند اما از این غول بی شاخ و دم ترسناک که روزی هزار مرتبه به جان ادم می افتد و آدم را له و لورده می کند ، هیچ ترسی ندارند. بله ! غول تنبلی را می گویم ، هیچ کس نمی تواند انکار کند که این غول وجود دارد چون غول تنبلی به سراغ همه افراد می رود و با وسوسه هایش سعی می کند که دیگران را شکست دهد . این غول بسیار سنگین است و درست مواقعی که تصمیم گرفته ای کارهای مهمی انجام دهی ، هیکل گنده اش را روی شانه هایت می اندازد طوری که دیگر نمی توانی از جایت بلند شوی و به کارهایت برسی ! این غول در مبارزاتش شیوه عجیبی دارد یعنی به جای اینکه خودش را روز به روز قویتر کند ، حریفش را ضعیفتر می کند به عبارت دیگر اگر در همان ضربات اولیه کارش را نسازید ودر فن اول اجازه بدهید که برشما برتری پیدا کند ، روز به روز و لحظه به لحظه از قدرتتان کم می شود و هر قدر که زمان بگذرد مبارزه با یان غول بی شاخ و دم سخت تر می شود. بهترین شیوه مبارزه با غول تنبلی این است که به او بی توجهی کنید و نادیده اش شماست فورا از جایتان بلند شوید و دست به کار شوید . هر کاری که باقی مانده است باید زودتر تمام شود و اگر هیچ کاری ندارید ، پیشنهاد می کنم که کمی ورزش کنید ، مشغول یک بازی شوید یا مطالعه کنید . به هز حال بی کار ننشینید . هر چی بیشتر مشغول کار شوید ، این غول کوچک و کوچکتر می شود تا حدی که تبدیل به یک جوجه دیو کوچولو می شود که به راحتی در دستان شما جا می گیرد . آن وقت شما می توانید به راحتی آن را در کف دستتان بگیرید و از پنجره بیاندازیدش بیرون . اما اگر به این غول بی شاخ و دم رو بدهید در کمتر زمانی می بینید که به اندازه یک کوه بزرگ شده و دیگر هیچ وقت حریفش نمی شوید . یکی دیگر از شگردهای این غول این است که کاری می کند که شما متوجه گذشت زمان نمی شوید مثلا آن قدر سرجایتان می نشینید و فکر های الکی می کنید که یک دفعه متوجه می شوید که ساعتها گذشته است و شما مشقهایتان را ننوشته اید . به همین نسبت تا به خودتان بیایید می بینید که سال تمام شده و شما هر چی درس است گذاشتهاید برای شب امتحان و یک شبه از پس آن بر نمی آیید . حالا اینها که چیزی نیست ، یک وقت چشم باز می کنید . می بینید که سالها از عمرتان گذشته است و دیگر پیر شده اید .آن وقت یادتان می آید که در جوانی چه کارهای مهمی دلتان می خواسته انجام دهید که به هیچ کدام از آنها نرسیده اید ؛دلتان می خواسته دانشمند شوید ولی نشدید ، دلتان می خواسته قهرمان ورزشی شوید ولی نشدید و یا دلتان می خواسته یک هنرمند معروف شوید ولی نشدید ، آن وقت می فهمید که تقصیر این غول لعنتی بوده که به هیچ کدام از آروهایتان نرسیده اید و البته تقصیر خودتان هم بوده که به حرف های این غول بی شاخ و دم گوش کرده اید و وقتی که او فقط یک بچه غول کوچولو بوده ، شکستند نداده اید.

[[page 3]]

انتهای پیام /*