مجله نوجوان 52 صفحه 27

کد : 132628 | تاریخ : 17/06/1395

علاوه بر ابعاد حماسی و جنگجویانه یک اثر تمثیلی است و «گرشاسب» که در مقابل کیخسرو قرار دارد، پادشاهی را به زور از پدرش می گیرد و از ترس آنکه مبادا پسرش «اسفندیار» هم تاج و تخت را به زور از او بگیرد، مرتبا او را به دنبال مبارزه در مناطق دور می فرستاد و اسفندیار که پهلوان قابلی بوده است، هر بار سربلند و پیروز باز می گردد و بار آخر گرشاسب برای آنکه اسفندیار را نابود کند، او را به جنگ با رستم می فرستد و می داند که این بار بازگشتی نخواهد بود. شاهنامه چند خاصیت برجسته دارد که عبارتند از: 1- عفت کلام: در سراسر کتاب شاهنامه یک کلمۀ زشت و غیر اخلاقی به کار نرفته است و نشان می دهد که فردوسی شاعری کاملا اخلاق گرا بوده است. 2- خردستایی: در کمتر کتب تاریخی، افسانه ای و ادبی ما این همه به خرد و فرزانگی توجّه شده است و به این ویژگی شاهنامه، آیینه ای از فرهنگ ایران باستان است که بر فرزانگان و خردمندان، ارج نهاده است و ما می بینیم که شاهنامه به همان دلیل خردستایی با این بیت آغاز می شود که : به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد 3- خداستایی: یکی دیگر از خصوصیّات شاهنامه، خداستایی است. هر بخش از شاهنامه و هر نبرد و مبارزه ای در شاهنامه با نام خداوند آغاز می شود و این نکتۀ مثبت و بی نظیری برای شاهنامه است. بخش تاریخی شاهنامه که اینک از آن خواهیم گفت، حلاوت و رسایی بخشهای دیگر را ندارد و تاریخ آن با افسانه آمیخته است .مثلا در بخشهایی می خواسته است، علمی با تاریخ برخورد کند و مثلا در بخشی می خوانیم که «طهماسب» به 23 سال و 2 روز و 3 ساعت حکومت کرد و آیا واقعا تاریخ به این دقّت، واقعیّت دارد؟ با آنکه می خوانیم، ضحّاک 1000 سال حکومت کرد و این ممکن نیست و این تاریخها، ثبات واقعی و علمی ندارد و به این ترتیب، بخش تاریخی شاهنامه کم عرض ترین قسمت آن است و باید آن را ندیده گرفت و به روح شاهنامه پرداخت. بهترین و شگفت ترین و پر عرض ترین بخش شاهنامه را، اسطوره باید دانست که ما شاهنامه را به طور غالب، با اسطوره های آن می شناسیم و البتّه تمام پهلوانان و اسطوره های شاهنامه، علاوه بر قدرت و برتریهایی که دارند در یک نقطه، دچار ضعف هستند، مثلا سهراب که پهلوانی زورمند بوده دانش و پشت کار کافی برای پیدا کردن پدرش نداشته است یا اسفندیار که او نیز پهلوان بوده است، در حالی که می دانسته و در برابر خود رستم نیز اعتراف می کند که حق با رستم است، می رود و با او نبرد می کند و ما می­بینیم که همراه تمام قهرمانیها و خردها و اندیشه هایی که شخصیّتهای برتر شاهنامه داشته اند ، همواره نقص و کاستی نیز با آنها بوده است. و این برگرفته از زندگی واقعی انسانهاست و حتّی خود فردوسی هم زمانی که شاهنامه را می نویسد به توصیۀ شاهزاده سامانی، آن را به بار سلطان محمود می برد چون فکر می کند اثر او برای ماندگاری و جاودانگی باید به بارگاه شاه راه بیابد و شاه حامی اثر فردوسی شود امّا با وجود این بی خردی فردوسی، ما به خاطر خلق اثر بی نظیر شاهنامه او را انسان فرهیخته می دانیم و به دلیل چنین اشتباهی فردوسی را زیر سؤال نمی بریم. بررسی تکنیک شعری شاهنامه شاهنامه اثری است با 6000 بیت و در قالب مثنوی که وزن آن شعبه ای از «بحر متقارب» است و بر وزن فعول فعول فعول فعل و این وزن به خاطر ضربه ای بودن، حالت حماسی دارد ولی علاوه بر وزن، لحن آن است که حالت حماسی به آن می دهد. چون ساقی نامۀ حافظ نیز با همین وزن نوشته شده ولی حماسی نیست، البتّه این لحن حماسی باعث شده است که فردوسی مجبور شود، حتّی قضایای ساده و غیر حماسی را نیز با همان لحن و وزن حماسی بیان کند. مثلا حتّی اگر فردوسی می خواسته بگوید که برف و تگرگ آمده است، این را هم با لحن حماسی گفته است. داستان ضحّاک ضحّاک موجودی افسانه ای، اسطوره ای است که در اوستا، جادوگری پلید معرفی شده که شکل جوان دارد ولی در شاهنامه، مردی ظالم است که حتّی به پدر خودش هم رحم نمی کند و او را می کشد و قطعاً کسی که حتی خون پدر خودش را هم می ریزد، عاقبت خوبی ندارد و ضحّاک که موجودی شرور است ابلیس به او نزدیک

[[page 27]]

انتهای پیام /*