مجله نوجوان 54 صفحه 3

کد : 132676 | تاریخ : 17/06/1395

مردی از بهشت یکی بودو یکی بود و خدا بود خدا بود و خدا بی انتها بود نه ادم بود در عالم ، نه حوا علی بود و محمد بود و زهرا خدا می خواست دین تنها نباشد علی را از بهشت اورد بر خاک به خاک تشنه ، او چون چشمۀ پاک چو امد کعبه شد گهوارۀ او روان شد ایه ها دربارۀ او زمین و اسمان شد دست بوسش علی داماد شد ، زهرا عروسش علی با غصّه و غم آشنا بود علی باد درد ادم اشنا بود .برای بی پناهان اشیان ساخت برای بینوایان سفره انداخت علی خوابید اما سیر ، هرگز نمک می خورد اما شیر ، هرگز علی سر در درون چاه می کرد جهان را شرمگین از اه می کرد .بدی ها دید او در زندگانی نمی گنجید در دنیای فانی جدا از او مکن ما را خدایا در این دنیا و ان دنیا خدایا در اینجا از بدی ها دورمان کن در آنجا با علی محشورماان کن افشین علاء

[[page 3]]

انتهای پیام /*