مجله نوجوان 56 صفحه 29

کد : 132738 | تاریخ : 17/06/1395

کتی گفت:«نمی دونم!» جوری از ترس می لرزید که تختش هم به جیر جیر افتاده بود. -«تو می گی تا حالا هیشکی روح ندیده. امّا الان داری یه روح می بینی، مگه نه؟» «آ... آ... آره. دارم می بینم.» «می توانی ثابت کنی؟» «آره... نه.... نه.... آره.» روح گفت:«این که نشد جواب من. فردا که رفتی مدرسه،می توانی به همه ثابت کنی روح دیدی؟» کتی گفت:«ن... نه.» روح خنده وحشتناکی کرد و گفت:«هاهاها... هوهوهو . ولی تو که می گی اگه نتونی به همه ثابت کنی ، پس واقعیت نداره! هاها هوهو!» روح این را گفت و یکراست آمد کنار کتی، روی تخت نشست و دست گذاشت روی لُپ کتی. تصور کن یک حلزون یواش یواش روی صورتت راه برود. یا کسی با جوراب خیس بخواباند تو گوش ات، یا مثلاً کله ات را بکنی توی یک تار عنکبوت کلفت نمدار، آن وقت می فهمی وقتی روح دستش را گذاشت روی لپ کتی، کتی چه حالی پیدا کرد. روح پرسید:«الان مطمئنی من اینجام؟» کتی گفت:«آ... آ... آره. می بینمت و احساست می کنم.» روح گفت:«امّا هیشکی تو مدرسه نه منو دیده نه احساس کرده!» روح این را گفت و پاشد وایستاد، بعد خم شد و مستقیم زل زد تو صورت کتی. بوی طویله ای را که یک هفته تمیز نشده باشد تصور کن، یا بوی تکه پنیری را که یک ماه جلو آفتانب مانده باشد، یا بوی پای یک سرباز را بعد از دوازده ساعت رژه، آن وقت شاید، بفهمی کتی وقتی روح توی صورتش فوت کرد، چه بویی به دماغش خورد. روح پرسید: «قبول داری من اینجام؟» کتی گفت:«آ... آ... آره. هم می بینمت، هم احساست می کنم، هم... پیف... بوت رو می شنوم.» روح گفت:«ولی تو مدرسه، نه هیشکی منو دیده، نه احساس کرده، نه ... پیف بوم را شنیده. پس کتی تامبلوید، تو چطور می تونی ثابت کنی که من اینجام؟» کتی جیغ زد:«ولی تو الان اینجایی!» روح گفت:«تو می دونی من اینجام . من می دونم اینجام. ولی اونا از کجا بفهمن من اینجام؟» کتی گفت:«من نمی دونم، نمی دونم، نمی دونم!» روح با صدایی که یک کم نرمتر و دوستانه تر شده بود گفت:«آهان! این شد یه جواب خوب! یه جواب واقعاً خوب!» کتی با صدایی که کمتر ترسیده و کمتر بریده بریده بود گفت:«جدی؟» روح گفت:«بله، یه جواب خوب بود. حالا بذار ببینم، من می تونم جواب این سؤال رو بدم یا نه؟ اگه الان ساعت هفت و نیم باشد، تو نیوزلند چه ساعتیه؟» کتی گفت:«من ... من نمی دونم؟» روح گفت:«که این طور. پس نمی دونی. کوه کلیمانجارو چند متره؟» کتی گفت:«من... من نمی دونم.» روح گفت:«که این طور. پس نمی دونی کوه کلیمانجارو چند متره؟» کتی گفت:«نمی دونم.» روح گفت:«پس نمی دونی، خوبه، درجه حرارت خورشید چقدره؟» کتی گفت:«نمی دونم. »روح گفت:«پس نمی دونی، خوبه، این جوابیه که من خوشم می آد بشنوم. حالا می شه یه چیزی بهت بگم کتی تامبلوید؟» کتی گفت:«آ.. آره، بگو.» روح گفت:«خب، راستشو بخوای، من هم نمی دونم! هاها... هوهو... آره، من هم نمی دونم!» و قاه قاه خندید . کتی هم خنده اش گرفت. کتی با خنده گفت:«پس چرا از من پرسیدی؟» روح با خنده گفت:«واسه اینکه نشونت بدم هیشکی نیست که همه چی رو بدونه.» آن وقت، روح یکهو خنده اش را خورد. کتی هم همین طور، چون ندانستن، مسأله جدی و مهمی است. روح گفت:«می بینی؟ هیچ کدوم از ما قرار نیست همه چی رو بدونه. و اگه چیزی رو می دونیم، بهترین کار اینه که صاف و پوست کنده بگیم. اون وقت اگه شانس بیاریم، یکی ممکنه جواب رو بهمون بگه، یا اگه زرنگ باشیم، به کلی خودمون بتونیم جواب رو پیدا کنیم. حالا یه سؤال دیگه ازت بکنم. معنی تامبلوید چیه؟» کتی با اعتماد به نفس گفت:«نمی دونم.» روح گفت:«خوبه، جواب معقولیه، تامبلوید گیاهی که دور خودش می پیچه و همین طور بالا می ره. بهش می گن تاج خروس. تو هم اگه می خوای فردا سر وقت بیدار شی و مدرسه ات دیر نشه، پیشنهاد می کنم همین الان تو خودت جمع بشی و بگیری بخوابی.» کتی هم همین کار را کرد. صبح که بیدار شد، روح رفته بود. طبیعی هم بود، ولی همان طور که سر صبحانه اشاره کرد. وقتی آقای تامبلوید به خانم تامبلوید گفت به وضع اقتصاد بریتانیا چندان امیدی ندارد- آدم لازم نیست برای اینکه چیزی را قبول داشته باشد، آن را با چشمش ببیند. در واقع ، کتی از بعد ملاقاتش با روح، خیلی عوض شد، خیلی چیزها هم یاد گرفت. چون از آن به بعد همیشه سؤالهای هوشمندانه می کرد. خانم آرنولد خیلی از او راضی شد، آقای و خانم تامیلوید هم همین طور؛ با اینکه از علاقه زیادش به قصه های ارواح کمی گیج شده بودند. البته فقط گیج، نه نگران. یک روز خانم تامبلوید به آقای تامبلوید گفت:«این بخشی از دوران کودکیه. همه بچّه ها این دوران رو می گذرونن.»آقای تامبلوید گفت:«آره خودم می دونم.» کتی با خودش فکر کرد نه، نمی دونی بابا. امّا این را بلند نگفت. هرچه باشد درست است که بزرگترها هم نمی توانند همه چیز را بدانند، امّا گاهی وقتها بهتر است به رویشان نیاریم!

[[page 29]]

انتهای پیام /*