مجله نوجوان 65 صفحه 3

کد : 132928 | تاریخ : 17/06/1395

سرمقاله ماندن بر سر دوراهی یکی از نویسنده های روسی می گفت : پیرمردی داشت می رفت که به یک دوراهی رسید . گربه ای سر دوراهی نشسته بود . از گربه پرسید : « من باید به کدام سمت بروم » . گربه گفت : « به کجا می خواهی بروی ؟ » پیرمرد گفت : « نمی دانم . مهم نیست . برایم فرقی نمی کند . » گربه گفت : « از هر راهی که بروی چیز مهمّی را از دست نمی دهی . » این حکایت را برای آن دسته از مخاطبان عزیزی تعریف کردم که در کلاس اوّل دبیرستان هستند و باید برای ادامۀ تحصیل انتخاب رشته کنند . این دوستان عزیز اوّل سراغ مشاور مدرسه می روند . مشاور مدرسه هم که نه بچّه ها را خیلی خوب می شناسد و نه از علاقه ها و استعداد های آن ها خبر دارد ، کارنامۀ آن ها را نگاه می کند . اگر نمرۀ ریاضی آن ها خوب بود ، پیشنهاد می کند که بروند رشتۀ ریاضی ! اگر در درس زیست شناسی نمرۀ خوبی گرفته بودند تشخیص می دهد که باید تجربی بخوانند و اگر نمرۀ خوبی در درس ادبیات پیدا کند ، رشتۀ علوم انسانی را پیشنهاد می دهد . حالا اینکه موفقیت هر آدم و علاقه هایشان چه قدر به نمره های کلاس سوم راهنمایی اش ارتباط دارد ، بماند . بعد از مشاور مدرسه نوبت می رسد به خانواده ها ! پدر و مادرها بیشتر از هر چیز دیگری مایلند در آینده بچّه های پولدار داشته باشند . حالا اگر در فامیل یک دندانپزشک پولدار باشد ، گیر می دهند که بچّۀ ما باید دندانپزشک شود و اگر یک خلبان پولدار توی فامیل باشد ، بچّۀ شان باید به هر ترتیبی خلبان شود . وای به روزی که بچّه ای بخواهد شاعر یا نقاش یا سفالگر شود ! پدر و مادر از ترس اینکه مبادا دلبندشان در آینده فقیر شود چنان کتکی به او می زنند که شاعری و هنرمندی تا هفت نسل از حافظۀ خانوادگی کودک دلبند بپرّد . خدا نکند که پدر و مادر آرزویی داشته باشند که به آن نرسیده اند . آن وقت دانش آموز محترم موظّف خواهد بود که بار تمامی آرزو های دست نیافتۀ خانوادگی را به دوش بکشد . پدری که آرزو داشته دکتر شود امّا دست فروش شده عمراً نمی گذارد پسرش به چیزی جز پزشکی فکر کند و مادری که آرزو داشته شوهر فضانورد گیرش بیاید تنها آرزویش در زندگی این است که پسرش روزی او را به کرۀ ماه ببرد . در این آشفته بازار که عموماً کمتر آدمی پیدا می شود که حرفی برای گفتن نداشته باشد ذهن دانش آموز اول دبیرستانی بیچارۀ سرمقالۀ ما پر می شود از یک مشت اراجیف که نه به درد دنیا می خورد و نه به درد آخرت . با هر کس دیگری هم که مشورت کنید ، اگر انسان خوشبختی باشد شغل و حرفۀ خودش را به شما پیشنهاد می کند و اگر انسان بدبختی باشد شما را از انتخاب شغل و رشته ای که خودش دارد منصرف می کند امّا حرفی از خود شما برای گفتن ندارد . حالا بگذارید در میان این همه حرف و حدیث ، یک مشورت کوچولو هم ما به شما بدهیم . اگر خوب بود قبول کنید ، اگر هم بد بود اصلاً باقی مجلّه را نخوانید . همیشه یادتان باشد . اگر می خواهید در زندگی احساس خوشبختی کنید ، رشته و شغلی را انتخاب کنید که از ته دل دوستش دارید . رشته های پولساز وسوسۀ تان نکند . رزق و روزی آدم ها دست خداست . فکر نکنید بعضی از رشته ها از بعضی دیگر باکلاس تر است . نه ! همۀ شغل ها و همۀ رشته ها خوب هستند . مهم علاقۀ شماست . اگر شغلتان را دوست داشته باشید تا آخر عمر احساس خوشبختی خواهید کرد .

[[page 3]]

انتهای پیام /*