مجله نوجوان 67 صفحه 32

کد : 133029 | تاریخ : 17/06/1395

برای حضرت معصومه سلام الله علیها شعر آن گل رنجور چشمها ابری شد و لبخند مرد قلب گل ها مثل قلب ما شکست ناگهان در چشم های آسمان ابر های تیره ماتم نشست *** روز ، روز گریه و اندوه بود روز کوچ آن پرستوی سپید آن گل سر سبز ، آخر زرد شد آخر او روی برادر را ندید *** آن گل رنجور و پاک فاطمه آن مسافر ، آن پرستوی رضا از دل این خانه مانند نسیم پر زد و در آسمانها شد رها *** آسمان خانه رنگ شب گرفت بغضها مانند آیینه شکست خانه ابری شد ، پر از باران و اشک بر دل موسی بن خزرج* غم نشست *** عاقبت مثل برادر شد غریب چون قناری او رها شد از قفس رفت او تا آسمانها ، تا بهشت رفت تا یک جای دور از دسترس علی بابا جانی * موسی بن خزرج بن سعد اشعری ، از اصحاب امام رضا علیه السلام در قم بود که با آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها آن حضرت را به خانه اش دعوت کرد .

[[page 32]]

انتهای پیام /*