مجله نوجوان 69 صفحه 17

کد : 133086 | تاریخ : 17/06/1395

گلریزان این یکی اسم یک رسم قدیمی است . در گذشته مردم در اعیاد مذهبی و جشن های ملّی دور هم جمع شده و برای آزادی زندانیانی که به دلایلی مثل بدهکاری مالی در زندان بودند ، پول جمع می کردند و به همت خیرین در هر جشن ، کلی زندانی آزاد می شد . اصطلاحاً به این کار گلریزان کردن می گویند و این رسم در کشور ما نیز هر ساله در ماه رمضان و همزمان با عید سعید فطر از سوی خیّرین و مردم نیکوکار برگزار می شود . گل در محاورات یومیّه گل از گلش شگفت : شاد شد . گل کاشت : کار خارق العاده ای کرد . گل سر سبد : به بهترینها گفته می شود . گل کردن : به معنای معروف شدن به کار می رود . جالب است بدانید در زبان مردم افغانستان گل کردن چراغ یا بخاری به معنای خاموش کردن آن است مثلاًٌ اگر یک افغانی بگوید : « بخاری گل است . » منظورش این است که بخاری خاموش است . حکایت دسته گل به آب دادن خلاصه اش را اگر بخواهیم خیلی کوتاه و مختصر بگوییم اینجوری می شود که طرف خیلی بد قدم بود و هر جا که پا می گذاشت یک اتفاق بدی می افتاد . یا دعوا می شد یا کسی می مرد . یک روز توی ده عروسی شد . آن هم عروسی برادر همین آدم بد قدم . مردم از این دهاتی بد قدم خواهش کردند آن روز را بیرون از ده باشد تا اتفاق بدی نیافتد . دهاتی هم قبول کرد و رفت بیرون از ده امّا از این که نتوانسته بود در عروسی برادرش شرکت کند خیلی ناراحت بود . چند ساعت گذشت تا مرد بد قدم رسید به سرچشمه جوی آبی که درست از وسط ده و مجلس عروسی می گذشت . به این فکر رسید که برای تبریک عروس و داماد یک دسته گل درست کند و آن را توی جوی آب بیاندازد تا مردم در عروسی دسته گل او را ببینند و چون او تنها کسی بود که آن روز بیرون ده بود . تبریک او را به عروس و داماد برسانند . در حیاط مجلس عروسی یک حوض بود که آب از یک طرف آن می آمد و از طرف دیگر بیرون می رفت . دسته گل آمد و آمد و آمد و رسید وسط حوض . یک بچه کوچولو رفت دسته گل را از آب بگیرد که افتاد توی حوض و مرد و عروسی تبدیل به عزایی شد . حکایت دسته گل به آب دادن همین بود . البته خیلی بیشتر بود ولی من تندتند گفتم . بقیّه اش را بگویید بزرگترها برایتان تعریف کنند . البته حکایت دسته گل هایی هم که شما به آب می دهید ، شنیدنی است . اگر برایمان بنویسید و بفرستید ، حتما ، چاپ می کنیم .

[[page 17]]

انتهای پیام /*