مجله نوجوان 70 صفحه 13

کد : 133118 | تاریخ : 17/06/1395

و کف اتاق ایستانیدیم . بله حدس من درست بود . ـ خلاصه یک دنیای وارونه ساختیم . بله ! برای یک شوخی عالی ، کار زیادی کردیم . درها را واژگونه گذاشتیم . موزائیک کف اتاق را به سقف و گچکاری سقف را به کف اتاق منتقل ساختیم ، پنجره ها را با کاغذ کلفت پوشانیده و روی آن ها گچ مالیدیم تا مثل دیوار به نظر بیایند . جناب « نورتون » نمی خواست قربانی از پنجره بیرون را نگاه کند و ببیند که دنیای خارج وارونه نیست . « نورتون » نگفت که اتاق برای چیست ولی خودم می توانستم حدس بزنم . او می خواست یک نفر را به آپارتمانش بیاورد و داروی خواب آور به او بدهد تا بیهوش شود ، بعد توی خوابگاه وارونه ببرد و کف اتاق بخواباند . نتیجه معلوم است مرد بی چاره وقتی به هوش می آمد و اطرافش را نگاه می کرد چون هنوز گیج بود ، وحشت زده دچار این تصور می شد که روی سقف است و جنون آسا می کوشید از دیوارها بالا بخزد و خود را به کف اتاق و اثاثیه ای که از آن جا می دید ، برساند . در تمام این مدت « نورتون » و احتمالاً مهمانان دیگرش از سوراخ های مخصوصی شاهد تلاش و تقلای دیوانه وار او بودند و می خندیدند . شنیده ام صحنه واقعاً تماشایی و مضحک بوده است . پیش خود گفتم : ـ بله ! « کریمر » توی آن اتاق غریب بیدار شده و اثاثیه را بالای سر خود روی سقف دیده و ناگهان ترس برش داشته است ؛ یعنی چه ؟ چه اتفاق مهیبی افتاده بود ؟ الآن به کف اتاق می افتاد و تنش نرم می شد . پس بی اختیار برای چسبیدن به نزدیکترین چیز و جلوگیری از سقوط خود به چیزی چنگ انداخته و این چیز لوستر بوده و همین که دستش به لامپ روشن و سوزان خورده ، لامپ ترکیده و مرد بدبخت از خوف و حیرت سکته کرده و مرده است . فرانکلین داشت می گفت : ـ دو روز بعد « نورتون » تلفن زد و از ما خواست که همه چیز اتاق را دوباره به حالت اولش برگردانیم . ما هم چنین کردیم . دیگر نمی دانم شوخی او چقدر گرفت . در دل گفتم ! امّا یک چیز یادتان رفت . آقا شما فراموش کردید کلید برق را هم روی دیوار پایین تر ببرید و سرجایش کار بگذارید . البته کریمر در یک دنیای وارونه و کوچک مرده بود آن وقت نورتون به وحشت افتاد . او فقط قصد شوخی داشت و نمی خواست که مرد بمیرد . اگر جسد « کریمر » توی آن اتاق کشف می شد « نورتون » متهم به قتل می گردید و سر و صدای زیادی به راه می افتد . پس جنازه دوست مرحومش را به اتاق پذیرایی برد و (چون هنگام خارج کردن جسد از ساختمان ، مردم می دیدند) تظاهر کرد که « کریمر » همان جا مرده است . وقتی پزشکان علّت مرگ او را سکتۀ قلبی اعلام کردند ، دلیلی نداشت که کسی آپارتمان نورتون را بازرسی کند و دنیای وارونه مرد شوخ کشف شود . بله ! یک دنیای وارونۀ کامل . او حتی سفارش یک تابلوی نقاشی مخصوص نیز داده بود تا بر دیوار اتاق آویزان کند . ولی تصویر به موقع نرسید و امروز صبح آمد و چون دیگر به درد نمی خورد « نورتون » آن را پاره کرد و توی سبد باطله ریخت . نقاشی ، سربازان بریتانیایی را در حال رژه تسلیم به آمریکاییها نشان می داد ؛ پشت سر یک گروه شیپورچی و طبال که آهنگ انگلیسی و قدیمی « دنیا وارونه شد » را می نواختند . در بازگشت از دفتر « فرانکلین » وقتی از مقابل آپارتمان « نورتون » عبور می کردم دیدم که یک اتومبیل جوخه پلیس و آمبولانس جلوی ساختمان ایستاده اند . پس جسد کشف شده بود من سوء ظن داشتم که « نورتون » دیگر مثل « کریمر » سکته نکرده و به قتل رسیده است . همان شب به گروهبان « بیکر » دوست قدیمی ام در ادارۀ پلیس تلفن زدم و او اطلاع داد که از جسد کالبد شکافی کرده اند . « پیتر نورتون » به وسیله نوعی سمّ قوی جان سپرده بود . مأمورین احتمال می دادند که او خودکشی کرده باشد لیکن در آپارتمان نورتون اثری از یادداشت خودکشی ، یا سم نیافته بودند و می گفتند که شاید مرد ، سم را در جای دیگری خورده و بعد توی خانه اش مرده است . گوشی را گذاشتم ، فنجان قهوه ای نوشیدم و مدتی مدید در اطراف قضایای عجیب به اندیشه فرو رفتم . ساعت 5/10 شب روانه خانه شمارۀ 311 خیابان « برنیارد » شدم . چراغ آپارتمان طبقۀ بالا روشن بود وقتی در رو به خیابان عمارت را گشودم و بوی رنگ به مشامم خورد در روشنایی تیره یک

[[page 13]]

انتهای پیام /*