مجله نوجوان 81 صفحه 11

کد : 133476 | تاریخ : 17/06/1395

سرشاخه های نور شاید تشریفات زیاد برای من مهیا کردند اقایان اطبا اقای وزیر بهداری ، تشریفاتی که ما عادت به آ« داریم ما طلبه ها عادی نیستیم به آن . من وقتی خوشحال می شوم که بفهمم آقایان در صدد این هستند که به این زاغه نشینان شهرها به این چادر نشین های شهرها ک در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی نشده بود در این زمان عنایت بشود . بهداری که اول مرتبه احتیاجی است که مردم به آن دارند طوری باشد که برای همه مهیا باشد . برای یکی تشریفات و برای دیگری هیچی نباشد و من امیدوارم که آقاین اطبا هر جا که هستند و دولت و وزیر بهداری و خود ملت عنایت به این مطلب داشته باشند که این زاغه نشین ها این فقرا اینهایی که عیال خدا هستند این طول ابتلائات را نداشته باشند . در بیمارستان قلب به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری صحیفه امام ، ج 12 ، ص 126 فرصت باران چشم های تو به ما فرصت باران دادند و تن مرده این مزرعه را جان دادند شوق برخاستن و زندگی تازه به من من دلواپس از خویش گریزان دادند چشم های تو درخشید و در آن ظلمت محض به بلندای شب یخ زده پایان دادند تا قدم های بهارانه ات ای پیک نسی یک سبد یاس به هر شاخه عریان دادند دست های توئ زهر پنجره رفتند غبار و به تندیس همه آینه ها جان دادند آسمان پاک شد از ابر در آن روز غریب مژده عید در اندوه زمستان دادند کاش باز آید و اندوه مرا در یابد چشم هایی که به ما فرصت باران دادند مریم حاتمی

[[page 11]]

انتهای پیام /*