مجله نوجوان 81 صفحه 28

کد : 133493 | تاریخ : 17/06/1395

دنیا همیشه آن طوری که به نظر می رسد نیست مرتضی سورج مروری بر فیلم کارتونی شرک 2 تا به حال چه قدر پیش آمده است که درباره دیگران قضاوت اشتباه کرده باشید؟ تابه حال شده که از کسی خیلی بدتان بیاید و بعدا بفهمید چقدر آدم خوبی بوده یا برعکس کسی را به شدت دوست داشته باشیدو پس از چند وقت بفهمید ک ه آن ادم اصلا ارزش این همه مهر و محبت را نداشته است؟ برای من یکی که خیلی پیش آمده است . در زندگی آم های زیادی بودند که فکر می کردم بی سواد هستند لی بعدا متوجه شدم که خیلی آدم های باسوادی هستند و همین طور بعضی ها خیلی به نظرم با سواد می آمدند و همین که به آنها بیشتر نزدیک شدم فهمیدم هیچ چیزی بارشان نیست . ما انسان ها به راحتی نمی توانیم آدم های ور و برمان ا بشناسیم و شاید اصلا نیازی هم نباشد که آن ها را بشناسیم . همین که عادت کنیم همه انسانها را آن طور که هستند بپذیریم و انها را با صفت خوب و بدی که دارند قبول کنیم کافی است اینها چیزعهایی است که ما از کارتون شرک دو یاد می گیرم . در شرک دو یاد می گییم که هر کس بهتر است خودش باشد به خاطر همین است که شکر و فیونا که با شیشه های جادویی در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی کنند در آخر داستان دوباره به شکل اصلی خود یعنی غول سبز تبدیل می شوند داستان شرک دو با اینکه به افسانه های کهن تکیه دارد یک افسانه به شدت تازه است چرا که تمام کلیشه ها را شکسته است ر تمام افسانه ها که قبل از شرک در گوش من و شما نقل شده است غولها موجودات پلیدی هستند و در عوض این فرشت های مهربان هستند که به کمک شخصیت های داستان می آیند و آنها رانجات می دهند . تقریبا این شخصیت پردازی در تمام افسانه ها عمومیت دارد . مثلا غول افسانه جک و لوبیای سحر آمیز شخصیت منفی و فرشته مهربان سیندرلا شخصیت مثبت دارد اما در روزگار ما نمی شود به دنیا اینقدر کلیشه ای نگاه کرد و داستان شرک دو که محصول روزگار نوین ماست این نگاه را تغییر داده است . در حقیقت شخصیت مثبت و دوست داشتنی این داستان یک غول سبز گنده است که در مرداب زندگی می کند . حمام گل می گیرد و از کرم ها به جای خمیر داندان استفاده می کند در این داستان فرشته مهربان شخصیت منفی و بدجنسی دارد و با حیله و دروغ می خواهد پسر لوس و ننر خویش را به ازدواج پرنسس فیونا در بیاورد و حتی وقتی با یختن یک قطره اشک با او تماس می گیرند در دسترس نیست تا به داد مشکل کسی برسد شرک ما به یاد می دهد کگه دنیا همیشه آن طوری که به نظر می رسد نیست هم بدها همیشه بد نیستند و هم خوبها همیشه خوب نمی مانند در جایی از داستان شرک به فرشته مهربان می گوید که فیونا احساس خوشحالی نمی کند و فرشته مهرباتن یکی یکی افسانه ها را از کتابخانه در آوره و روی زمین پرت می کند و به شرک یاداوری می کند که در هیچ کدام از این افسانه ها از جمله سیندرلا سفید برفی زیبای خفته پرنده طلایی و پری دریایی هیچ غولی زندگی نمی کند و اضافه می کند که هیچ کس نمی تواند با یک غول احساس خوشبختی کند اما فیونا در آخر داستان در پاسخ به پدرش می گوید شاید از شرک جدید خوشت بیاد می گوید که غول سبز رنگ خودش را ترجیح می دهد و در همین پایان داستان است که زیبایی در این افسانه به گونه ای دیگر معنی و تفسیر می شود . معنی که در آن غول های

[[page 28]]

انتهای پیام /*