مجله نوجوان 82 صفحه 34

کد : 133535 | تاریخ : 17/06/1395

یک دلشوره کوچک تاحالا شده با چشم بسته راه بروید ؟ اگر تاحالا این کار را نکرده اید خداوکیلی وسط اتوبان همت یا احیانا خیابان ولی عصر آن را تجربه نکنید . برای آزمایش گفته های بنده به لوازم و ابزار زیر نیازمند است در ابتدا باید تشریف ببریدی ک جای باز و سیع که تا چشم کار می کند هیچ مانعی وجود نداشتهب شاد و هیچ جک و حسنی خاصی لوبیای سحرآمیزی در لحظات قبل از آزایش از دستش به زمین نیافتاده باشد که یهویی بخواهد سر از خاک بیرون بیارد سر شما با ان برخورد کند در گام بعدی لست و تاریخ و ساعت عبور هر گونه اتوبوس جهانگردی در هر گونه مکان طبیعی شهری فانتزی و حتی مجازی را تهیه کنید و قبل از آزمایش از روی آن روزی 15 مرتبه بنویسید و آن را حفظ کنید امیدوارم که تا اینجای کار خسته نشده باشید و بالبخند ما را همراهی کنی . حالا چشمان خود را ببندید . عرض کردم ببندید . اقا ببندید . به شما چه ربطی دارد که هواپیما در حال عبور است . چشم خود را ببندید و چند قم به جلو بردارید . قدم های خود را بشمارید . رکوردتان چند زیر چشمی جلوی پایتان را دید زده اید . خواهش می کنم کمی روحیه ریلی داشتهب اشید دوباره آزمایش می کنیم چشمان خود را ببندید حالا قدم بردارید یک دو سه چرا ایستادید ؟ دوباره یک قدم دو قدم سه قدم نمی شود ! با اینکه تمام نکات ایمنی رعایت شده ولی بعد از چند قدم دلهر ای وجودتان را فر ا می گیرد و احساس حضور ناشناخته باعث می شود که چشمان خود را باز کنید هر وقت که در طول روز چنین احساس خطری بی خودی و بی جهت به سراغتان امد بدانید که چشمان خود را بسته و از خدا فاصله گرفته اید به دنبال نشانی تو می گردم احساس می کنم که منتظرم هستی احساس می کنم که دیر کرده ام خیلی دلم می خواهد با تو صحبت کنم ولی تو را گم کرده ام به دنبال نشانی تو می گردم داخل کیفم را داخل جیبم را ، داخل قلبم را کاغذی پیدا می کنم که دعای ماه رجب روی آن نوشته شده است صدایی می شنوم : یا من ارجوه لکل خیر . . .

[[page 34]]

انتهای پیام /*