مجله نوجوان 92 صفحه 30

کد : 133792 | تاریخ : 17/06/1395

دکتر قیصر امین پور باید شهید شد مقاومت می خواستم شعری برای جنگ بگویم دیدم نمی شود دیگر قلم ، زبان دلم نیست . گفتم : باید زمین گذاشت قلمها را دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست باید سلاح تیزتری برداشت باید برای جنگ از لوله تفنگ بخوانم با واژه قشنگ . می خواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم . شهر جنگ و جنگ دیدم که لفظ ناخوش « موشک » را باید به کار برد اما موشک زیبایی کلام را می کاست گفتم که بیت ناقص شعرم از خانه ها ی شهر که بهتر نیست بگذار شعر من چون خانه ها ی خاکی مردم خرد و خراب باشد و خون آلود ! باید که شعر خشم بگویم شعر مقاومت شعر فصیح فریاد هر چند ناتمام گفتم : در شهر ما دیوارها دوباره پر از عکس لاله ها ست اینجا وضعیت خطر گذرا نیست آژیر قرمز است که می نالد ممتد تنها میان ساکت شبها بر خواب ناتمام جسد ها خفاش های وحشی دشمن حتی ز نور روزانه بیزارند باید تمام پنجره ها را با پرده ها ی کور بپوشانم اینجا دیوار هم دیگر پناه پشت کسی نیست کاین گور دیگری است که استاده است در انتظار شب دیگر ستارگان را حتی هیچ اعتماد نیست شاید ستاره ها

[[page 30]]

انتهای پیام /*